یكی از مهمترین نمادها در زبان، در زمینه پژوهش علمی است. علم برای تشریح دنیای تجربی با تشكیل مفاهیم آغاز میشود و هر پژوهشگر به منظور درك روابط موجود بین دادههای خود ناگزیر به كاربرد آنهاست. (خاكی،1386، ص34)
در حقیقت، مفاهیم بلوكهایی هستند كه ساختمان نظریه به وسیله آنها ساخته میشود. در مفاهیم باید ملاكهایی چون اهمیت و اعتبار تجربی، سودمندی، ثبات درونی، عملیات ریاضی و قابلیت تبدیل شدن به كمیت و سادگی، رعایت شود.
1. تعریف مفهوم
باید دانست كه تعریف مفهوم، انتزاع یا برداشتی است كه ما از یك شئ، پدیده، ویژگییا به طور كلی امری میكنیم و آن را در قالب واژه یا اصطلاحی بیان میكنیم. مفاهیم، اصطلاحهای مجردی هستند كه برای توصیف یا فهماندن تجربه یا منظور كاربران به كار میروند. (همان، ص214) برخی مفهومها به صورت عینی قابل مشاهده، لمس و اندازهگیری هستند و در زمان و مكان خاصی میتوان آنها را مشاهده و اندازهگیری كرد؛ به این نوع مفهومها، مفهومهای واقعییا تجربی گفته میشود؛ اما مفهومهایی وجود دارند كه از هرگونه شرایط زمانی و مكانی مستقلاند و مشاهده و سنجش آنها دشوار و گاه ناممكن است؛ نظیر عاطفه، وطن، ارتباط و نظایر اینها؛ به این نوع مفهومها، مفهومهای مجرد یا نظری گفته میشود. (بیابانگرد،1382، ص215)
2. رعایت ملاكها در مفاهیم نظری
در حقیقت، مفاهیم یك دورنماو راهی برای مشاهده پدیدههای تجربی از طریق مفهومسازی است. مفهوم یك پدیده نیست، بلكه نمادی از یك پدیده است.در هر تئوری مفاهیم از حساسترین و مهمترین عناصر هستند؛ زیرا شكل و محتوای آنها را تعریف میكنند. (هومن،1373، ص90 ـ 89)
برایانتخاب مفاهیم باید ملاكهای زیر را در نظر داشته باشیم:
1. اهمیت و اعتبار تجربی: منظور این است كه هر یك از مفاهیم نظری باید پژوهشگر را به یك یا چند مفهوم تجربی راهنمایی كند؛ چون مفاهیم نظری مستقیماً قابل مشاهده و اندازهگیری نیستند و از طریق مشاهده و اندازهگیرییك یا چند مفهوم تجربی، آزمون میشوند؛
2. سودمندییا اثربخشی: منظور تعداد ارتباطهایی است كه یك مفهوم میتواند با مفاهیم دیگر داشته باشد. مفاهیم مطلوب باید توان ارتباط با مفاهیم زیادی را داشته باشد تا امكان آزمون تجربی این ارتباطها به مشاهده بیشتری منجر شود؛
3. ثبات درونی: در توضیح مفاهیم نظری نباید تناقض درونی وجود داشته باشد؛ نه در معنای مفاهیم و نه در توضیح آنها؛
4. عملیات ریاضی: اینكه مفهوم قابلیت تبدیل شدن به كمیت را داشته باشد و پژوهشگر بتواند در توضیح آن از نمادهای ریاضی استفاده كند؛
5. سادگی: توضیح مفهوم نزد افراد، متفاوت است. (خاكی،1386، ص38 ـ 36) برای فهم مشترك، سادهسازی مفهوم اهمیت دارد.بنابراین، باید سعی شود مفهوم به آسانی قابل فهم باشد و بهرهگیران در معنای آن توافق داشته باشند.
ملاكهای ارزشیابی مفاهیم تجربی
1. پایایی: یعنی مشاهدهكنندگان در گزارش از پدیدههاییكسان، توافق داشته باشند (توافق 80تا 90% كافی است)؛
2. انتزاعی بودن: مفاهیم تجربی با در نظر گرفتن محدودیتهای زمانی و مكانییا هر دوی آنها، باید آغاز و پایانی داشته باشند؛
3. ادراكی: مشاهدهكننده با حداقل فعالیت كه انجام میدهد، مفهوم را درك كند؛
4. ارتباط با برخی مفاهیم نظری: بعد از مشاهده مفاهیم تجربی، شخص بتواند برای آن مفاهیم نظری، همتا و مقابل آن را پیدا كند؛
5. سادگی: برای مفاهیم نظری و تجربی معناییكسانی دارد. وقتی مفهومی ساده و روشن است كه پژوهشگران پس از مشاهده عینی آن در معنای آن توافق داشته باشند. (دلاور،1376، ص39 ـ 32)
3. عملیاتی كردن مفهوم
منظور از عملیاتی كردن، قابل مشاهده ساختن یك تئوری و پیشبینیراههایاندازهگیری آن است. اگر مفهوم پدیدهای غیر قابل رؤیت باشد، عملیاتی كردن به معنای قابل رؤیت كردن و یافتن مصداقی عینی و واقعی، برای مفهوم است.
سازه تحقیقی و ارتباط آن با مفهوم
1. برخی مفاهیم با واقعیتها و چیزهایی كه توصیف میكند، ارتباط نزدیكی دارد، مانند اینكه مفهوم میز را میتوان با نشان دادن به میزهای معینی به آسانی بیان كرد؛
2. برخی مفاهیم به سادگی قابل بیان نیست، مثل مفهوم طرز فكر، یادگیری، نقش انگیزش، اینها تجریدهای عالیتر از رویدادهای محسوس و ملموسند.لذا باید آنها را استنباط دانست كه با سطح انتزاع بالاتر ساخته میشود كه به آن سازه میگویند. سازه هم یك مفهوم است، اما دارای معانی اضافی هم است كه به گونهای ارادی و خودآگاه براییك هدف خاص علمی، اختراع یا پذیرفته شده است.مثلاً هوش یك مفهوم انتزاعی است و از مشاهده رفتارهای هوشمندانه یا غیر هوشمندانه ساخته میشود. هوش به سازههای دیگر نیز ارتباط مییابد، مثل پیشرفت تحصیلی كه به نحوی تابع هوش است. همچنین هوش باید طوری تعریف شود كه قابل مشاهده و اندازهگیری باشد.
مفهوم یعنی چیزی فهمیده میشود و سازه یعنی چیزی كه لفظ بر آن، واقع میشود یا نامی به آن اطلاق میشود. برای مثال، فرق اجاق با منقل این است كه هر دو وسیله نگهداری آتشند؛ولیدر یكی آتش لجامگسیخته و در دیگری مهار شده و تحت كنترل است. یكی جای ثابت دارد و دیگری متحرك است. دانه سفید را برف، اما دانهای درشتتر و منجمدتر را تگرگ مینامند.
وقتی اشیا، نام و نشانی مییابند و عنواندار میشوند، فهم و درك آنها آسانتر میشود كه به آنها سازه میگویند.
فرآیند مفهومسازی و عملیاتی كردن
مفهوم
|
|
مرحله عملیاتی كردن
|
سازه مفهوم
مشهود (متغیر) سازه
مرحله مفهومسازی
|
|
مشهود
|
الف) مثال برای حركت از مفهوم به مشهود یعنی عملیاتیسازی
تئوری منزلت اجتماعی ماكس وبر
فرضیه: افراد دارای منزلت اجتماعی ـ اقتصادی مشابه، از خرده فرهنگ خاص و معینی برخوردارند. برای مشاهده چنین رابطهای باید زمینههای اندازهگیری مفاهیم موجود در فرضیه بالا فراهم آید.بنابراین، محقق باید ابتدا سازهها را برای مفاهیم منزلت اجتماعی ـ اقتصادی و خرده فرهنگ در نظر بگیرد.
این سازهها از طریق تعاریفی كه وی برای هر یك از مفاهیم یاد شده به عمل میآورد، قابل دستیابیاند. ممكن است این محقق برای منزلت اجتماعی ـ اقتصادی چنین تعریفی را در نظر بگیرد: مجموعهای از شاخصهای درآمد، شغل و تحصیلات افراد، منزلت اجتماعی ـ اقتصادی آنها را تشكیل میدهد. این سه شاخص در اصل سه سازه محسوب میشوند.با این تعریف، محقق خود را از مرحله مفهوم به مرحله سازه؛یعنیعینیت و امكان اندازهگیری منزلت اجتماعی ـ اقتصادی افراد، نزدیكتر كرده است.
محقق باید برایرسیدن به مرحله مشاهده و اندازهگیری، برای سازههای بالا، این سؤال را طراحی كند:چگونه شغل، تحصیل یا درآمد قابل رؤیت است؟ پاسخ به سؤال دربرگیرنده تعریفیاست كه پژوهشگر از هر یك از شاخصهای سهگانه بالا به عمل می آورد:
1. تحصیل عبارت از تعداد سالهای آموزش رسمی افراد است؛
2. درآمد: عبارت از مجموعه دریافتیهای ماهانه، هفتگییا روزانه افراد، اعم از نقد و غیر نقدی(ارزاق، اجناس، تسهیلات) است.
شغل: فعالیت روزانه افراد كه در ساعت معینی از روز همراه با وظایف و مسئولیتها و اختیارات معینی، انجام میگیرد.
(مفهوم) منزلت اجتماعی ـ اقتصادی افراد
|
درآمد افراد
|
تحصيلات افراد
|
شغل افراد
|
دريافتهاي ماهانه افراد
|
مجموع آموزشهای
رسمي افراد
|
مجموع وظايف، مسئوليتها و اختيارات شغلی
|
فرآيند عملياتی كردن مفهوم منزلت اجتماعی
|
سازه
|
متغيرها
|
ب) مثال: حركت از مشهود به طرف مفهوم یا مفهومسازی
آموزگاری در پایان ثلث اول، نمره امتحان دروس علوم، فارسی، حساب و انشای شاگردانش را در كارنامه هر یك از آنان وارد میكند. این نمره گویای فعالیتهای درسی و تحصیلی دانشآموزان طییك ثلث است و در مجموع به منزله مشهودات آموزگار است. او قصد دارد از مشاهدات خود (نمره خام شاگردان) به ساختن فرضیه بپردازد. او میداند هر فرضیه حداقل از دو مفهوم شكل میگیرد.از این نظر او سعی میكند در درجه اول با به دست آوردن معدل دانشآموزان خود،«موقعیت تحصیلی» هر دانشآموز را مشخص كند و سپس با مقایسه معدل سه ثلث دانشآموزان، میزان فراگیری آنها را محاسبه كند.
ميزان فراگيري دانشآموزان طی سه ثلث
|
موقعيت تحصيلی دانشآموزان در يك ثلث
|
نمره علوم
|
نمره فارسی
|
نمره حساب
|
نمره انشاء
|
آموزگار در مورد مفهوم دوم مورد نیاز، باید مشاهدات دیگر خود را در مورد تعداد مراجعات والدین دانشآموزان، برای مذاكره درباره وضع فرزندان خود در طول یك ثلث را در نظر بگیرد. هدف والدین از این حضور و مذاكرات،«نظارت بر فعالیتهای درس» فرزندان خود است و هدف غایی آنان از این كار،«رسیدگی به وضع تحصیلی» آنهاست.به این ترتیب، آموزگار به مفهوم دوم فرضیه خود نیز دست مییابد. ناگفته نماند كه «نظارت بر فعالیتهای درسی» دانشآموزان به عنوان سازه تلقی میشود.
رسیدگی به وضع تحصیلی فرزندان مفهوم
نظارت بر فعالیتهای درسی فرزندان سازه
مراجعات والدین متغیر
اكنون آموزگار قادر به فرضیهسازی است و میتواند بگوید: رسیدگی والدین به وضع تحصیلی فرزندان در میزان فراگیری آنان مؤثر است یا «هر چه رسیدگی والدین به وضع تحصیلی فرزندان بیشتر باشد، میزان فراگیری آنان بیشتر میشود». (ساده، 1375، ص54 ـ 53)
نتیجهگیری: گفته شد مفهوم عبارت از امری كلی و انتزاعی حاصل از حوادث جزیی مورد مشاهده و برعكساست.
در بحث عملیاتی كردن: مشهود عبارت از امور جزیی و خاص قابل مشاهده است كه از امری كلی و انتزاعی سرچشمه میگیرد. یك مفهوم، انتزاعیتر از یك سازه است و یك سازه كلیتر از یك متغیر. به دیگر سخن، سازهها در سطح پایینتری از ذهنیت قرار دارد.در نتیجه، عینیت آنها نسبت به مفاهیم بیشتر است؛یعنی میتوان گفت فاصله سازهها با واقعیتها و امور قابل مشاهده، كمتر از فاصله مفاهیم با واقعیتهای مورد مشاهده است. در اینجا لازم است فرقی را كه فلاسفه بین حقیقت و واقعیت قائلند، ما نیز بین مفهوم و مشهود قائل شویم. واقعیت از دید فلسفی، عبارت از امریاست كه واقع میشود و به همین دلیل، یك امر واقع، قابل مشاهده است؛ در حالی كه حقیقت، امری كلیاست؛در نتیجه، نمیتوان آن را مشاهده كرد. همینطور یك امر در حالت مفهومی قابل رؤیت و اندازهگیری نیست، مثل هوش. محقق میتواند با یك تعریف از مفهوم از میزان انتزاعی و كلی بودن آن بكاهد و آن را به سازه تبدیل كند و با تعریف مجددی، سازه را به حد مشهود برساند. مشهود پدیدهای قابل مشاهده و اندازهگیریاست.(خاكی،1378، ص54 ـ 53)
4. انواع تعریف
معمولاً برای اشاره به چیز خاصی، نام، نشانه یا نمادی خاص به كار میرود و مشخص كردن واژههای نارسا و نامفهوم را تعریف میگویند. در تعریف واژه دو نكته اهمیت دارد:
1. تعریف باید طوری باشد كه فضای مفهوم به طور پایدار تثبیت شود تا همه افراد از آن مفهوم فقط یك مطلب را بفهمند و امكان تغییر مفهوم و تعبیر گوناگون نباشد؛
2. تعریف با وجود دقیق بودن، باید ساده و از اصطلاحات غامض، دور و دارایفضای مفهومی مشخص و صریحی باشد. (همان، ص51)
انواع تعریف: وضعی:تعریفی است كه محصول فكر بشر بوده و از این نظر، پیشینی و قطعی و تغییرناپذیر است، مثل انسان چیست؟ انسانی فانی است.
عملیاتی(تجربی): تعریفی است كه محصول تجارب بشر در طول تاریخ است، مانند:چون سقراط انسان است، پس فانی است [فانی شدن، تجربی است.ریشه و اساس آن تجربه است.بشر سالها گذشته تا به این فهم رسیده است]. (ساده،1375، ص61)
انواع دیگر تعریف: مفهومی:شرحهایی كه در فرهنگ واژهها میآورند. هوش یعنی عقل عملی، ذكاوت و تیزی ذهن.
اسمی:چیزی درباره واقعیت بیان نمیكنند. از این رو، نه درست هستند و نه غلط. برای مثال، سازمان به جای شخصیت حقوقی كه دربرگیرنده امكانات سختافزار و نرمافزاری است.
تحلیلی:به صورت تجربی به دست میآید كه این واژه در بین افراد یك جامعه دارای چه معنا یا معانی است. هر جامعهاییك معنایی دارد.
تجزیهای:روشی نسبتاً دقیق است كه واژه را كاملاً صریح، مشخص و محدود میسازد.
تعریف واقعی:هدفش تعیین یك ماهیت یا یك واژه با سؤالاتی شبیه «یعنی چه؟ چیست؟»است.
5. تفاوت تعاریف مفهومی و عملیاتی
تعریف مفهومی: از تعریف یك واژه به وسیله واژههای دیگر اشاره دارد. تعریف عملیاتی بر ویژگیهای قابل مشاهده استوار است و فعالیتهای محقق را در اندازهگیرییا دستكارییك متغیر مشخص میسازد. (سرمد، بازرگان، حجازی، 1385، ص16)
در تعریف عملیاتی(عملی)، مجموعه روشهای توصیفكننده، فعالیتهایی است كه انجام آن به گونه تجربی، وجود یا میزان پدیدهای را كه یك مفهوم معرف آن است، محقق میسازد.چنین تعاریفی معانی مفاهیم را لمسپذیر میسازد و روشهای اندازهگیریرا ـ كه ملاكهایی برای كاربرد تجربی مفاهیم به دست میدهد ـ طرح و خلاصه میكند. همچنین معلوم میكند برای آنكه پدیده مورد تعریف را در دامنه تجربه پژوهشگر قرار دهید، باید چه كاری انجام دهید و چه چیز را مشاهده كنید.بدین ترتیب، معناییك مفهوم به گونه كامل و جامع از طریق تعریف عملیاتی آن مشخص میشود. یك تعریف عملی از هوش میتواند نمرههاییك آزمون باشد. (همان، ص63)
یك تعریف عملیاتی نشان میدهد كه پدیده معینی وجود دارد و دقیقاً مشخص میكند كه آن پدیده چگونه و ترجیحاً در چه واحدهایی اندازهگیری میشود كه به آن تعریف عملیاتی اندازهپذیر میگویند.
در تعریف عملیاتی تجربی، تعریف، جزئیات دستكاری متغیری را كه باید به وسیله پژوهشگر صورت گیرد، مشخص میسازد. پژوهشگر سعی میكند با استفاده از یك شیوه معین، پدیده مطالعهشده را بررسی كند. برای مثال، تعریف عملیاتی ناكامی[1]را ـ كه معرفهای آن بیتوجهی به دیگران، شركت نكردن در فعالیتهای گروهی و تمایل به فعالیتهای انفرادی، است ـ به مفاهیم قابل مشاهده تبدیل میكند.
شاخصسازی برای مفهوم
محروميت
|
روانی
|
سياسی
|
اجتماعی
|
اقتصادی
|
جسمی
|
نداشتن مهارت
|
نداشتن نقش ارزشمند
|
انزوای اجتماعی
|
مشخص كردن مهارتها
|
سؤال براي تعيين مهارتهاي پاسخگو:
مقياس درونگرايي، برونگرايي
مقياس جرئت و جسارت
|
سؤال برایتعيين جنس ـ شغل و وضعيت
|
مشخص كردن نقشهای ارزشمند
|
عوامل انزوا
|
شاخصهای اجتماعی
|
تعداد دوستان
ارتباط با خانواده
سازمانهاي درگير
ارتباط با همسايه(خاكی، 1386، ص109)
|
6. طبقهبندی معرفها
معرفهای تحلیلی: بر مبنای تحلیل معنا، با مفهوم مورد نظر رابطه مستقیمیداشته باشد، مثل قاطعیت برای مدیر.
معرفهای تحقیقی: رابطه غیر مستقیم و احتمالی با مفهوم مورد بررسی دارند. مثلاً برای تفكیك مدیران عالی و میانی میزان دستمزد را در نظر میگیریم.
طبقهبندی نوع دوم برای معرفها
معرفهای تعریفی: مدیریتی است كه تحصیلات دانشگاهیاش حداقل لیسانس مدیریت است.
معرفهای وابسته: با صفات متعدد تعریف میشود.طبقه مدیران عالی فقط دستمزد نیست، بلكه نیاز به چند معرف دارد.
برای مثال، معرفهای وابسته درونی برای مدیران عالی عبارتند از:
1. بالاترین سطح مدیریت در سلسلهمراتب سازمانی؛
2. درآمد زیاد؛
3. تحصیلات عالی؛
4. اتومبیل با راننده و معرف وابسته بیرونی مانند نوع ماشین و مبلمان گرانقیمت محل كار.
ویژگیهاییك معرف مناسب
1. در ارتباط بودن؛
2. حتیالامكان قسمت زیاد و عناصر مهم یك مفهوم را در برگیرد و بسنجد؛
3. تعداد معرفها باید كافی باشند تا مفهوم را حتیالامكان كامل بررسیكنند؛
4. باید خود دقیق و بدون ابهام باشد؛
5. تشخیص آن به وسیله دیگران نیز ممكن باشد. (به عنوان معرف).
برای افراد توفیق طلب (مفهوم): جنبندگی به كار (متغیر)، ناتوانی در استراحت كردن (متغیر)، ناشكیبایی در غیر اثربخشی(در بیكفایتی) (متغیر)، موفقیت و توفیق در كار (معرف)، سخت بودن فعالیت نكردن (معرف)، ترجیح تفریح دیگران بر خود (معرف).
هشتم ـ چارچوب نظری
الگویی است كه فرد پژوهشگر بر اساس آن درباره روابط بین عواملیـ كه در ایجاد مسئله مهم تشخیص داده شدهاند ـ نظریهپردازی میكند. این نظریه میتواند ضرورتاً سخن پژوهشگر نباشد، بلكه به طور منطقی از نتایج تحقیقات قبلی پیرامون مسئله نشئت گرفته شود. به طور خلاصه، چارچوب نظری به رابطه بین متغیرهایی همچون مستقل، وابسته، مداخلهگر و تعدیلگر كه تصور میشود در دگرگونی شرایط مورد بررسی نقش دارند، میپردازد. ایجاد چنین چارچوب نظری، در برقراری و ساخت فرضیهها و آزمون آنها و همچنین تكمیل درك پژوهشگر و مسئله تحقیق، كمك میكند.
به طور كلی، میتوان گفت چارچوب نظری پایهای است كه تمام طرح یا پروژه تحقیقاتی بر روی آن قرار میگیرد. یك شبكه منطقی، توسعه یافته، توصیف شده و كامل بین متغیرهایی است كه از طریق فرآیندهایی مانند مصاحبه، مشاهده و بررسی ادبیات موضوع، مشخص شدهاند و این متغیرها با مسئله تحقیق در ارتباطند.
بعد از شناسایی متغیرهای مناسب باید شبكه ارتباطات بین متغیرها به درستی بنا شود، به نحوی كه بتوان فرضیههای مربوط را به ایجاد و بعدهاآزمود. بر پایه نتایج حاصل از آزمون فرضیهها، معلوم میشود تا چه حد با كمك یافتههای تحقیق میتوان مسئله را حل كرد. از این رو، تهیه چارچوب نظری در فرآیند تحقیق گام مهمیاست. تحقیقات پیمایشی، پایهای محكم برای ایجاد چارچوب نظری است.
بنابراین، چارچوب نظری مجموعهای از مفهومهای دارای ارتباط متقابل است كه پژوهش را هدایت و تعیین میكند چه چیزهاییباید سنجیده شوند و پژوهش به دنبال چه نوع روابط آماری است.وقتی چارچوب نظری در پژوهش قیاسییا فرضیه آزما به كار میرود، ارتباط بین متغیرها را باید به صورت منطقی نشان دهد.این چارچوب روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته، متغیرهای تعدیلگر، كنترلی و حتی نامربوط و مداخلهگر را به شیوه علمی و منطقی توضیح میدهد. تعیین چارچوبهای نظریپس از مطالعههای اكتشافیاست كه در زمینه آنها هنوز شما چیز زیادی در مورد مسئله یا موضوع پژوهش نمیدانید و با مطالعه اكتشافی به اطلاعات اولیه و دورنمای تحقق دست مییابید.
1. نظریه
«در علم، نظریه یك تبیین ریاضییا منطقییا یك الگوی آزمونپذیر راجع به نحوه تعامل مجموعهای از پدیدههای طبیعی است كه قادر است رخدادهای آتییا مشاهدههای آن رخدادها را پیشبینی نماید و میتواند از طریق آزمایش آزمون شود یا به صورت دیگر از طریق مشاهده تجربی اثبات شود». (ویكی پدیا،2003، آنلاین، ص1)
در زبان روزمره، نظریه به معنای عقیدهای مبتنی بر احساس قوییا گمانهزنی است، اما در علم اینگونه نیست.در علم واژه نظریه به تبیین جامع یك ویژگی مهم طبیعت دلالت دارد كه حقایق بسیاری كه طی زمان جمعآوری شدهاند، از آن حمایت میكنند. همچنین نظریهها به دانشمندان كمك میكنند تا درباره پدیدههایی كه تاكنون مشاهده نشدهاند، پیشبینیهایی را صورت دهند. پس در كاربرد علمی، نظریه به معنای حدس یا عقیدهای بیبنیان نیست. یك نظریه به یك الگو یا چارچوب از نظر منطقی، برای توصیف رفتار یك مجموعه مرتبط از پدیدههای طبیعییا اجتماعینیازمند است. یكی از ویژگیهای نظریهای علمی این است كه پیشبینیهای ابطالپذیر یا آزمونپذیر درباره چیزهایی كه هنوز مشاهده نشدهاند، صورت میدهد.
2. ویژگیهاییك نظریه
1. توجه به مجموعهای از رخدادهایمرتبط به هم؛
2. انطباق و سازگاری با حقیقت یا واقعیت؛
3. ماندگاری و خراب نشدن در طول زمان؛
4. زایایی و خلاقیت؛
5. كاربردپذیری پردامنه؛
6. آزمونپذیرییا اثباتپذیری از طریق مشاهده تجربی؛
7. تولید فرضیههای كمكی؛
8. ابطالپذیری؛
9. پیشبینیكنندگی؛
10. امساكگری: نظریه باید دارای مفروضههای اندك و به زبان ساده باشد؛
11. نظریه باید سازگار با واقعیتهای مشاهده شده و دانش پیشین باشد؛
12. نظریه باید ابزار لازم برای آزمون خود را فراهم سازد؛
13. نظریه باید انگیزه پژوهشی بیشتر در جامعه به وجود آورد.
3. نظریه علمی و اهداف آن
نظریه عبارت از مجموعهای از روابط درونی ساختها (مفاهیم) تعاریف و قضایاییاست كه دیدگاه منظمی از پدیدهها را از طریق تعیین روابط بین متغیرها، به منظور تبیین و پیشبینی پدیدهها، مشخص میكند.
هدف نهایی علم، نظریهپردازی است، ولی كوششهای علمی باید شامل تبیین، پیشبینیو كنترل باشد.
انواع نظریه: نظریهای كه ابتدا به منظور تبیین مشاهدههای قبلی تدوین میشود، نظریه استقرایی خوانده میشود. به نظریهای كه بر اساس چند مشاهده اندك یا بدون مشاهدههای قبلی درباره پدیدهای شكل میگیرد، نظریه قیاس فرضی گفته میشود.
هدف از نظریهها، تبیین، پیشبینی و كنترل است.
4. كاركردهای چارچوب نظری
اصولاً دو كاركرد اصلی دارد:
الف) اجازه میدهد پرسش آغازیدوباره فرمولبندییا به صورت دقیقتری بیان شود.
ب) به عنوان شالودهای برای فرضیههایی به كار میرود كه به اعتبار آنها محقق پاسخ منسجمی به پرسش آغازی خواهد داد. فرمولبندی مجدد پرسش آغازی با واژگانی متناسب با چارچوب نظری انتخاب شده و گشودن چشمانداز پاسخهای معتبر به روی آن، كارهایی است كه باید با نهایت دقت و حوصله انجام داد. حتی اگر نظریهای مشهور، به عنوان چارچوب نظری تحقیق انتخاب شده باشد، باز هم فرمولبندی مجدد صریح و منسجم مسئله تحقیق، ضروری است. بیتوجهی در این كار باعث ناتمام ماندن كار محقق در مرحله بعدی، یعنی مرحله ساختن مدل تحلیلی خواهد شد و جای مدل تحلیلی را فرضیههای سطحی و نامربوط خواهد گرفت. (خاكی، 1386، ص33)
5. چگونگی انتخاب چارچوب نظری
چارچوب نظری باید با آگاهی انتخاب شود تا محقق آمادگی گسستن از سوابق ذهنی، پیشداوریها و توهمات را پیدا كند. انتخاب چارچوب نظری به طور معمول در پی جهتی است كه پرسش آغازی ترسیم میكند و با كیفیت اطلاعاتی كه از مصاحبههای اكتشافی و آمارهای موجود فراهم آمده است، به عمل میآید.
فرض كنیم یك پرسش آغازی به این شكل بیان شده است:چگونه شكستهای تحصیلی مهم دانشآموزان متعلق به خانوادههای كمدرآمد را میتوان تبیین كرد؟
مطالعات اكتشافی نیز نشان میدهد كه شكست تحصیلی محرومین بیشتر است.نظریههای كاركرد گزینش نظام آموزشیو بازآفرینش مناسبات سلطه، میتوانند برای تدوین چارچوب نظری در نظر گرفته شوند.(خاكی،1386، ص34 ـ 33)
نهم ـ فرضیه تحقیق
رابطه فرضیه با تحقیق مثل رابطه راه با مسافرت است:
ـ هر چه راه و جاده هموارتر، مسافرت هم بیخطرتر است.
ـ فرضیه سرگردان، محقق را حیران میكند.
ـ مسئله و فرضیه هم رابطه تنگاتنگی دارند.
مسئله و فرضیه، راهنمای محقق در پیشبرد كار است و نقش رابطهای داشتن مسائل و فرضیه، باعث میشود محقق موارد جزیی و عملی را بیرون بكشد؛یعنیبین جایگاه فرد در سلسلهمراتب سازمانی و تمایل او به شركت در دوره آموزشی رابطه وجود دارد كه محقق با آزمون این فرضیه میفهمد چه افرادی با چه ردههای سازمانی در دورهها شركت میكنند.
1. تعریف فرضیه
هر گزارهای را كه در دست آزمون باشد یا جملهای كه به صورت ربطی بیان شود و به توصیف رابطه بین متغیرها بپردازد یا یك حدس مبتنی بر دانش یا تجربه در مورد حل یك مسئله را فرضیه مینامند.در حقیقت، فرضیه یك رابطه فرضی بین دو متغیر است كه به صورت گزارههای قابل آزمون، ارائه میشود. فرضیه در واقع بیان حدس و فرضی در مورد روابط احتمالی بین دو یا چند متغیر است. فرضیه بیانیمبتنیبر احتمال است و به صورت جملات خبری و پاسخی از محقق به سؤال تحقیق است. (خاكی،1386، ص115)
توجه داشته باشیم كه فرضیه باید یك گزاره جهتدار باشد و رابطه دو یا چند متغیر را پیشبینی كند و فارغ از مفاهیم ارزشی و اخلاقی باشد. فرضیه عبارت از حالت یا اصلیاست كه اغلب بیآنكه اعتقادی نسبت به آن موجود باشد، بتوان از آن نتایج منطقی استخراج كرد و مطابقت آن را با واقعیتهاییآزمود كه نزد ما معلوم است یا میتوان آن را معلوم ساخت.فرضیه پیشنهادی توجیهی و به زبان دیگر، راهحل پیشنهادی مسئله است و پژوهش را نمیتوان بدون فرضیه آغاز كرد. تدوین فرضیه مناسب به چگونگی بیان مسئله بستگیدارد. فرضیه ابزار نیرومندی است كه پژوهشگر را قادر میسازد تا نظریه را به مشاهده و مشاهده را به نظریه ربط دهد. به عبارت سادهتر، فرضیه، جملهای است كه انتظارات محقق را در زمینه رابطه بین متغیرها بیان میكند. فرق مشاهده و فرضیه این است كه مشاهده آنچه را كه هست یا دیده میشود،در برمیگیرد ولی فرضیه پیشبینی و انتظاری است كه مشاهده یا دیده میشود.
پژوهشگر از طریق مطالعه منابع و تجارب گذشته خود، آمادگی دارد كه فرضیه پژوهشی خود را صورتبندییا بیان كند.
2. ملاكهای تدوین فرضیه
فرضیه یك پیشنهاد توجیهی و به زبان دیگر، راهحل پیشنهادی مسئله است و به بیان مسئله بستگیدارد و باید دارایاین ویژگیهاباشد:
1. رابطه بین دو یا چند متغیر را حدس بزند؛
2. به صورت جمله اخباری، روشن و بدون ابهام بیان شود؛
3. دارای استنتاجهای ضمنی روشنی برای آزمون روابط بین متغیرها باشد؛
4. قابل آزمون باشد به این معنی كه امكان بیان مجدد آن به صورت عملیاتی وجود داشته باشد؛
5. فرضیه باید با اصول كلی دانش موجود، هماهنگ باشد.
3. انواع فرضیه
فرضیه به دو قسمت تقسیم میشود:
الف) فرضیه تحقیقی؛
ب) فرضیه آماری
الف) فرضیه تحقیقی: عبارت است از یك حدس یا گمان درباره رابطه بین متغیرهای پژوهشی كه به دو صورت جهتدار و بدون جهت تقسیم میشود:
الف) فرضیه جهتدار: فرضیهای است كه در آن جهت تأثیر یا رابطه متغیر مستقل یا متغیر وابسته مشخص است.
ب) فرضیه بدون جهت: جهت مشخصی ندارد؛ زیرا پژوهشگر مدارك مستندی دال بر جهت رابطه بین متغیرها ندارد. وقتی فرضیه به صورت جهتدار بیان میشود كه دلایل منطقی و نظرییا تجربی مبنی بر جهتدار بودن آن وجود داشته باشد.
مثال برای فرضیه جهتدار: افزایش آموزش مهارتهای اجتماعی موجب افزایش اعتماد به نفس دانشآموزان میشود.
مثال برای فرضیه بدون جهت: سلامت روانی دانشجویان دختر و پسر در مقیاسهای مختلف یكسان است یا كارآیی معلمان آموزشدیده و ندیده مساوی است.
ب) فرضیههایآماری
1. فرضیه صفر Ho
2. فرضیه خلاف HA
فرضیه صفر:اصل را بر این مینهند كه بین متغیرهای مطالعه شده، اختلاف یا ارتباط معناداری وجود ندارد.
فرضیه خلاف: مطابق با فرضیه تحقیقی بیان میشود؛یعنی اگر فرضیه تحقیقی جهتدار باشد، این فرضیه نیز جهتدار خواهد بود.چنانچه اختلاف بین شاخصهای آماری مورد مقایسه به اندازه كافی بزرگ باشد كه بتوان اختلاف را واقعی نه تصادفی دانست، فرضیه صفر رد میشود.
مثال برای فرضیه صفر Ho: كارآمدی معلمانی كه از تشویق استفاده میكنند، با كارآمدی معلمانی كه از تشویق استفاده نمیكنند،یكسان است.
4. اهمیت فرضیهها
اهمیت فرضیه را میتوان در موارد زیر جست:
1. فرضیه ابزار كار تئوری است؛
2. فرضیه پژوهش را هدایت میكند؛
3. فرضیه ابزار نیرومند پیشرفت دانش است.
5. روابط در فرضیهها
ب
|
الف
|
رابطه تغييرات مثبت، كامل و مستقيم است. به ازاي افزايش الف، ب هم تغيير میكند.
|
رابطه منفي و كامل تغييرات، با افزايش متغيری ديگری، كاهش میيابد.
|
رابطه كامل و كاهنده است (هر دو دارای سير كاهش هستند)
|
4. هر چه تنشها كمتر، كارآیی بیشتر است.
رابطه منفی و غير خطی به دليل هم جهت نبودن تغييرات دو متغير است كه
اين هم جهت نبودن تغييرات دو متغير، با كاهش يكی، ديگری افزايش میيابد. |
6. بررسی رابطه علّی بین متغیرها
هنگامی كه درصدد بیان علت وقوع پدیدهای برآییم یا در تغییر پدیدهای، علت یا علل فرضی خاصی را در نظر بگیریم، در این صورت در قلمروی رابطه علّی گام برداشتهایم. رابطه علّی زمانی مطرح میشود كه تغییر یك متغیر در یك جهت معین،باعث تغییر متغیر دیگری در جهتی معین میشود. فرضیه مبتنی بر رابطه علّی به این حالت است: تغییر یك امر، به تغییر امر دیگری منجر میشود.
تغییر ممكن است افزایش باشد یا كاهش:
افزایش الف منجر به افزایش ب
افزایش الف منجر به كاهش ب
كاهش الف منجر به افزایش ب
كاهش الف منجر به كاهش ب
V3اگر متغیر «الف» به طور فرضی علت احتمالی متغیر «ب» باشد، باید تغییر زمانی آن مقدم به تغییر دومی باشد.
V2«الف»و «ب»متقابلاً بدون دخالت یا تأثیر متغیرهای دیگر تغییر میكنند.
V1«الف»و «ب»متقابلاً و با هم تغییر میكنند.
شرط اول:متغیر «الف»و «ب»، قبل از هر چیز، لازم و ملزوم هماند.شكلگیری سازمان باعث ایجاد انتظاراتی از آن میشود یا وجود كاركنانی كه هر یك دارای شخصیتهای جداگانهای هستند، باعث به وجود آمدن خصوصیاتی خاص در فرهنگ سازمانی میشود.
شرط دوم:رابطه بین دو متغیر نباید غیر واقعی، جعلی، ساختگی و غیر موفق باشد. (خاكی،1386، ص127 ـ 125)
باید اثبات شود كه عامل سومیرویآنها اثر نمیگذارد.
كيفيت تكنولوژی
|
اين عامل سوم، هم بهرهوری و مديريت را تحت تأثير قرار میدهد يا عامل برنامهريزی علمی هم میتواند باشد.
|
7. انواع روابط علّی
1. رابطه مستقیم علّی ب الف
عدم رعایت مقررات رانندگی به تصادف منجر میشود.
عدم تمركز، موجب احساس هویت بیشتر سازمانی میشود.
2. رابطه غیر مستقیم علّی ب ج الف
برنامهریزی نیروی انسانی، به پیشبینی آموزشهای ضروری و آموزشهای ضروری، به افزایش كارآیی كاركنان میانجامد.
3. رابطه غیر مستقیم و مستقیم علّی ج ب الف
فروش نفت بیشتر، به درآمد بیشتر دولت و درآمد بیشتر دولت، به اقداماتی در جهت برنامهریزیهای اقتصادی و فعالیتهای رفاهی بیشتر منجر میشود. (رابطه غیر مستقیم)از طرفی، فروش نفت بیشتر منجر به برنامهریزیهای اقتصادی و فعالیتهای رفاهی بیشتر میشود كه رابطهای غیر مستقیم بین آنها برقرار است.
8. طبقهبندی فرضیهها
1. فرضیه تحقیقی: بیانی است كه به توصیف رابطه بین متغیرها میپردازد. انتظارات پژوهشگر را درباره رابطه بین متغیرها نشان میدهد.به همین دلیل،یك راهحل پیشنهادی است. فرضیههای تحقیقی به دو گونه تقسیم میشود:
1. فرضیه جهتدار كه در آن جهت ارتباط یا تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته، مشخص و معین است و در صورتی استفاده میشود كه پژوهشگر دلایل مشخصی برای پیشبینی رابطه معینی داشته باشد؛
2. بدون جهت: در آن جهت اختلاف یا روابط مشخص نیست؛
3. فرضیهها درصدد بیان علت وجودی و تكوینی پدیدهها و روابط بین آنها برمیآیند.شیوه مدیریت مشاركتی، موجب افزایش رضایت كاركنان و ساختار غیر متمركز باعث افزایش بهرهوری سازمان میشود.
2. تقسیم دیگر: 1. فرضیههایی كه بر وجود پدیده دلالت دارد.معمولاً در هر وزارتخانه چند معاونت وجود دارد؛
2. فرضیههایی كه بر وجود روابط بین پدیدهها دلالت میكنند. شیوه مدیریت مدیران به نوع تحصیلات آنها وابسته است. یا بقای سازمان به نوع برنامهریزی آن وابسته است.
فرضیههای مقایسهای: پژوهشگر به دنبال بررسی و مقایسه تفاوت تأثیر دو یا چند متغیر بر یك یا چند متغیر است. عمل كردن به شیوه مدیریت مشاركتی، در مقایسه با شیوه مدیریت تفویضی، بر افزایش بهرهوری تأثیر بیشتری دارد.
4. فرضیه همبستگی: پژوهشگر در پی مطالعه میزان رابطه و جهت همبستگی بین دو یا چند متغیر است. بین درجه تمركز و میزان فشارهای روانی كاركنان، رابطه وجود دارد.
5. فرضیه عِلّی: پژوهشگر در كار كشف و تعیین رابطه علت و معلولی دویا چند متغیر است. فشارهای روانی موجب كاهش رضایت شغلی كاركنان میشود. (نادری، سیف نراقی، 1375، ص38)
6. فرضیههای توصیفی در مقابل فرضیههای استنباطی: متوسط نمره مسئولیتپذیری مدیران در ایران، حداقل 50 است (فرضیه توصیفی) این موارد قابل بیان در قالب فرضیههای آماری نیستند.
فرضیه آماری زمانی مفهوم دارد كه فرضیه استنباطی باشد، چون استنباط همراه با خطای ناشی از نمونهگیری است و تا حدودی صحت و سقم آن تحت تأثیر شانس و یا تصادف است. از این رو، تلاش میشود ابتدا فرضیه آماری، تعریف و سپس با درصدی از خطا، آن فرضیه تأیید یا رد شود.
7. فرضیههای تك متغیره یا چند متغیره
تك متغیره ßبیش از60 درصد كاركنان سازمان الف، از كار خود راضی هستند.
دومتغیره ßبین میزان ارضای نیازهای اساسی كاركنان سازمان الف و عملكرد آنها،نوعیارتباط وجود دارد.
نیاز اساسیـ عملكرد كاركنان دو متغیر فرضیه است.
روش آزمون متمركز مدیران از نظر اثربخشی، با روش غیر متمركز هیچ تفاوتیندارد.
آموزش متمركزو غیر متمركز دو متغیر است.
البته تقسیمات دیگری هم چون فرضیه همبستگی در مقابل فرضیههایتجربییا فرضیههای پژوهشی با گروههای جور شده در مقابل گروههای مستقل یا فرضیههای پارامتریك در مقابل ناپارامتریك هم وجود دارد كه خارج از این نوشتار است.
9. ویژگیهاییك فرضیه
1. آزمونپذیری فرضیه؛
2. هماهنگ با سایر فرضیههای موجود در مسئله پژوهش؛
3. فرضیه باید به مسائل خاصیكه عنوان شده، جواب بدهد، نه مسائل دیگر؛
4. فرضیه باید از لحاظ اقتصادی، مقرون به صرفه باشد. انتخاب فرضیههای ساده به جای پیچیده؛
5. فرضیه باید سادگی منطقی، جامعیت و وحدت منطقی داشته باشد. فرضیه بهتر به فرضیههای پشتیبانی كننده وابستگی كمتریدارد و مفروضههای آن نیز كمتر است؛
6. فرضیه را باید به شكل كمّی مطرح كرد كه به راحتی كمیتپذیر باشد؛
7. فرضیه باید نتایج زیادی در بر داشته باشد و چشمانداز و قلمروی آن كلی باشد تا واقعیتهای بیشتری را تبیین كند. (هومن،1373، ص85 ـ 84)
10. نقش فرضیه در پژوهش
1. فرضیه برای پدیدهها،فرصت آزمایش فراهم میآورد و موجب افزایش معرفت علمی میشود؛
2. فرضیه نشاندهنده انتظار پژوهشگر درباره رابطه بین متغیرهاییك پدیده است؛
3. فرضیه مجموعه فعالیتهای اجرایی پژوهش را تعیین و هدایت میكند؛
4. فرضیه چارچوبی برای گزارش نتایج پژوهش فراهم میآورد.
11. شیوه فرضیهسازی
برای ساختن فرضیهها این دو روش رایج است:
الف) روش توجیهی: منظور بیان جنبههای مختلف ذهنی و تصوری پژوهشگر در ارتباط با پدیده مورد نظر است كه از چارچوب نظری الهام گرفته است. مانند میزان درآمد كاركنان در میزان تعهد سازمانی آنها مؤثر است.
ب) روش میانبر: منظور خارج كردن پرسشهای مربوط به مسائل علمی از حالت استفهامی است.
12. رابطه فرضیه با روش تحقیق
ساخت فرضیه تا حدودی تابع روش تحقیق انتخاب شده به وسیله پژوهشگر است.
روش فرضی ـ استقرایی
|
روش فرضی ـ قیاسی
|
ـ ساختن مدل با مشاهده شروع میشود.
|
ـ ساختن مدل بر مبنای«اصل موضوع» یا مفهوم كلی كه به عنوان پیشفرضی برای تفسیر پدیده موضوع تحقق انتخاب شده است، آغاز میشود.
|
ـ شاخص ماهیتی تجربی دارد.
|
|
ـ بر مبنایشاخص میتوان مفاهیم و فرضیههای تازهای تدوین كرد و برایآنها مدل ساخت و آنها را با دادههای واقعی آزمود.
|
ـ این مدل با استدلال منطقی، فرضیهها، مفاهیم و شاخصهایی میسازد كه دادههای مشاهده باید آنها را تأیید كند.
|
13. تفاوت فرضیههای آماری و پژوهشی
معمولاً فرضیه آماریگزارهای درباره یك یا چند توزیع جامعه (به ویژه درباره یك یا چند پارامتر) است كه به وسیله آن میتوان كیفیت یا كمیت یك صفت را در جامعه پیشبینی كرد. اینگونه فرضیهها با آنكه معرف یك نوع پیشآمد است، همواره دو وجه مكمل دارد:
1. بیان كیفیت صفت مورد آزمایش در شرایط تصادفی(فرضیه نبودن تفاوت یا نبودن ارتباط)
2. بیان نتیجه آزمایش در شرایط غیر تصادفی(فرضیه تفاوت واقعی متأثر از عوامل مورد پژوهش)
اما فرضیه علمی(فرضیه پژوهشی)، حدسی زیركانه درباره نتیجه پژوهش و معمولاً گزارهای درباره پدیدهها، روابط میان آنها یا پایههای بنیادی آنها در شرایط مطلوب و دلخواه است. همان پیشنویس قانون است. به هر دو گزاره، فرضیه میگویند، چون امكان درست بودن آنها وجود دارد.فرضیههای آماری معمولاً از طریق فرضیههای علمی به وجود میآید، رشد میكند یا از مفاهیم ضمنی آن مایه میگیرد، اما هرگز با آنها یكی نیست. (هومن،1373، ص65)
دهم ـ متغیر
همان مفهوم است مشروط بر آنكه مقادیری را به خود بگیرد.پس وقتی ما به مفهوم، بار ارزشی، مقدارییا عددی میدهیم و آن را برای سنجش آماده میكنیم، در واقع آن را به متغیر تبدیل میكنیم.متغیر، ویژگیها یا صفتهای موردها هستند كه سنجیده یا ثبت میشوند.برای نمونه، اگر موردها افراد باشند، متغیر میتواند جنسیت، سن، قد، وزن، احساس قدرت، توانایی در ریاضیات، هوش خلاقیت و نظایر اینها باشد. در این میان، بعضی از متغیر مثل سن، آشكارا قابل تشخیص است.
متغیر میتواند از لحاظ مقدار تغییر كند و معمولاً چیزی است كه میتواند ارزشهای عددی متفاوتی را بپذیرد و ظرفیت تغییرپذیری(واریانس)داشته باشد. متغیر، ایده اصلی در یك تحقیق است كه میتواند تغییر كند و ارزشهای مختلف را بپذیرد.
1. انواع متغیرها
متغیر یك مفهوم است كه بیش از دو یا چند ارزش یا عدد به آن اختصاص داده میشود. ویژگیهایی را كه پژوهشگر مشاهده یا اندازهگیری میكند، متغیر نامیده میشود. فیزیك مفهوم است، نه متغیر، اما وزن میز یك متغیر است.
انواع متغیر بر اساس نقش
الف) متغیر مستقل: متغیری كه از طریق آن، متغیر وابسته، تبیین و پیشبینی میشود. به این متغیر، متغیر محرك یا درونداد گفته میشود. متغیری كه به وسیله پژوهشگر، اندازهگیری و دستكارییا انتخاب میشود تا تأثیر و رابطه آن با متغیر دیگر، اندازهگیری شود.
ب) متغیر وابسته: متغیری است كه مشاهده یا اندازهگیری میشود تا تأثیر متغیر مستقل بر آن معلوم و مشخص شود. متغیر وابسته بر عكس متغیر مستقل، در اختیار محقق نیست و او نمیتواند در آن تصرف یا دستكاری به عمل آورد.
م. مستقل
|
م. وابسته
|
فرضيه 1 م. مستقل: تشويق م. وابسته: ميزان يادگيري
|
فرضیه 2. دخترانی كه در رشتههای علمی تحصیل میكنند،موفقتر از دخترانی هستند كه در این رشتهها تحصیل نمیكنند.
م. مستقل
|
متغیر وابسته: جسور بودن، استقلال، میزان نیاز به پیشرفت، همرنگ جماعت شدن.
ج) متغیر كمی و كیفی: متغیر كمیبه متغیریگفته میشود كه از نظر كمیت تغییر میكند و اختلاف مقادیر آن را میتوان با استفاده از عدد، ثبت و آنها را با هم جمع كرد، مثل قد، وزن، سن، نمرههاییك آزمون.
متغیر كیفیبه متغیریگفته میشود كه اختلاف و تغییرات بین میزانهای مختلف آن كیفی است و برای ثبت آن ممكن است از روشهای دیگری غیر از به كار بردن عدد استفاده شود. اینگونه متغیرها را نمیتوان جمع و تفریق كرد و برای آنها مبدأ اندازهگیری وجود ندارد، مثل رنگ مو، رنگ چشم و جنس.
د) متغیرهای گسسته و پیوسته: متغیر گسسته: میتواند اعداد یا ارزشهایی را كه مشخصكننده یك وجه متمایز و معین یك مقیاس هستند، به خود اختصاص دهد. برایمثال، جنس،یك متغیر گسسته است. یك شخص، زن است یا مرد. اختصاص هر نوع ارزش دیگری بین این دو نوع ارزش، امكانپذیر نیست. تعداد بازیكنان یك تیم ورزشی متغیر گسسته است و نمیتواند 5/2 یا 5/9 نفر باشد.
متغیر پیوسته: متغیری است كه بین دو واحد آن هر نقطه یا ارزشی را میتوان انتخاب كرد. مثلاً وزن یك متغیر پیوسته است و میتواند بین صفر تا بینهایت باشد.نمره تحصیلی بین 1 تا 20 در نوسان است.
ه) متغیرهای دو ارزشی و چند ارزشی: متغیر دو ارزشی به متغیریگفته میشود كه به آن فقط دو ارزش یا دو عدد نسبت داده میشود، مانند جنس كه دارای دو ارزش زن و مرد است و برای ثبت آن میتوان از اعداد صفر و یك یا عدد دیگری استفاده كرد. مرگ و حیات یا شهر و روستا، از دیگر انواع متغیرهای دو ارزشی است.
متغیرهای چند ارزشی: متغیری است كه بیش از دو عدد یا ارزش به آن اختصاص داده میشود، مانند سطح تحصیلی و هوش كه دارای درجات مختلف هستند و برای هر یك میتوان عدد یا ارزش معینی اختصاص داد.
ز) متغیرهای مزاحم و اطلاعاتی: 1. متغیرهای مزاحم: متغیرهایی كه پژوهشگر به طور مستقیم به پیدا كردن اثر آنها علاقهمند نیست و تلاش میكند تأثیر آنها را ثابت نگه دارد یا آنها را با استفاده از طرحهای پژوهشی مناسب حذف كند، مزاحم نامیده میشود. اینگونه متغیرها را میتوان به پارازیتهای رادیویی تشبیه كرد.
2.متغیرهای اطلاعاتی: متغیرهایی كه پژوهشگر درصدد یافتن تأثیر آنهاست و به طور مستقیم مورد مطالعه یا بررسی قرار میگیرند، متغیرهای اطلاعاتی میگویند.
3. متغیرهای فعال و خصیصهای: به متغیرهایی كه دستكاری میشوند، متغیرهای فعال و به متغیرهایی كه اندازهگیری میشوند و غیر قابل دستكاری است، متغیرهای خصیصهای گفته میشود.
4. متغیر تعدیلگر: متغیری كه دارای تأثیری قوی بر رابطه بین متغیر مستقل و وابسته دارد.
متغير وابسته
|
متغير مستقل
|
متغیر تعدیلگر: جنسیت مدیران
متغير مستقل
|
متغير وابسته
|
تخصص در برابر فاقد تخصص
|
نظام آموزشی متمركز یا غیر متمركزدارد.
متغير تعديلگر
|
متغير وابسته
|
ی) متغیر مداخلهگر: استنتاج از نحوه تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته را مورد نظر قرار میدهد. تأثیر متغیر مداخلهگر را نه میتوان كنترل كرد و نه به طور مستقیم و مستقل از سایر متغیرها مشاهده كرد. متغیر مداخلهگر معمولاً بر اعتبار درونی و بیرونی تحقیق اثر میگذارد. (بازرگان،1385، ص76، 45)
كارآیی مدیرانی كه وظایف خود را بر پایه مقررات انجام میدهند، بیش از كارآیی مدیرانی است كه توجه كمتری به مقررات دارند.
متغیر مستقل: مدیرانی كه برابر وظایف، كار و آنانی كه كار نمیكنند.
متغیر وابسته: كارآیی
تنوع نيروي كار
متغير مستقل
|
همافرايي خلاق
متغير مداخلهگر
|
اثربخشي سازماني
متغير وابسته
|
تجارب مديريتي
متغير تعديلگر
|
ك) متغیر كنترل: اثر برخی متغیرها را كنترل یا خنثی میكنیم (بازرگان،1385، 76، ص44) آثار متغیرهای كنترل از بین میرود، اما آثار متغیر تعدیلگر بررسیمیشود.
ارتقای زمانی با بلوغ سازمانی در زنان رابطه مستقیم دارد، برعكس مردان. (متغیر كنترل = سن) (جنسیت متغیر تعدیلگراست)
متغیرهایی هستند كه در طول بررسی تغییر نمیكنند، چون پژوهشگر به تأثیر آن متغیرها علاقهایندارد. این متغیرها ثابت نگه داشته میشوند تا كمترین تأثیر را بر نتیجه بگذارند. بین مصرف بستنیو شنا با دما ارتباط وجود دارد.اگر دما را كنترل كنیم، تعداد غرقشدهها با خوردن بستنیارتباط نمییابد.
2. ارتباط بین متغیرها
پژوهشگر باید متغیرهای مورد نظر در پژوهش را عملیاتی سازد تا بتواند آنها را مطالعه كند و مفهومی سازد تا بتواند حاصل پژوهش را تعمیم دهد. برایمفید بودن تعریف عملیاتی، باید آن را بر تئوریهای معتبر بنا كرد تا پژوهشگر بتواند از اصطلاحات مستقل، وابسته، تعدیلگر، مداخلهگر و كنترل استفاده كند.
متغيرهای مستقل
متغيرهای تعديلگر
متغيرهای كنترل
|
متغيرهاي مداخلهگر
|
متغيرهای وابسته
|
متغیر مستقل، متغیری فعال است كه آزمایشگر سعی میكند با دستكاری در آن، اثرش را در متغیر دیگر،یعنی وابسته ملاحظه كند.
متغیر مستقل، تعدیلگر و كنترل نشاندهنده علتها یا دروندادهاست.از میان این سه متغیر فقط درباره متغیر مستقل و تعدیلگر، مطالعه و متغیرهای كنترل، حذف یا خنثی میشود.
متغیرهای وابسته نشاندهنده معلولها یا بروندادهاست و متغیر مداخلهگر سازهها یا مفاهیم مجریاست كه همواره بین علتها و معلولهایی كه به گونهای عملیاتی بیان میشود، مداخله میكند. (هومن،1373، ص133 ـ 132)
طبقهبندی نوع دوم برای متغیرها
متغیر فعال:پژوهشگر در آن دخل و تصرف میكند و آن را به هر مقدار كه میخواهد، تغییر میدهد. (ساده،1375، ص58)
متغیر خصیصهای: پژوهشگر قادر به تغییر دلخواه آن نیست. (همان، ص58)
طبقهبندی سوم برای متغیرها
كیفی: اختلاف آن كیفی است و برای ثبت آن از غیر عدد استفاده میكنیم. (دلاور،1376، ص41)
متغیر كمی: برای اندازهگیری آنها میتوان اعداد را به وضعیت آزمودنی بر طبق قاعدهای معین منتسب كرد كه بر دو نوع كمی پیوسته و كمی گسسته تقسیم میشود.
طبقهبندی نوع چهارم
متغیر پیوسته: قادر به قبول مجموعهای از ارزشهای منظم كم تا زیاد در یك دامنه با فاصله معینی است مانند بهره هوشی. (ساده،1375، ص59)
متغیر گسسته: ردهای/ طبقهای:مقوله از لحاظ یك صفت به یك رده دو یا چندتایی تقسیم میشود مانند زن ـ مرد.
طبقهبندی نوع پنجم
متغیر: دو ارزشی فقط دو ارزش یا دو عدد: زن یا مرد
متغیر: چند ارزشی بیش از دو ارزش مانند:سطح تحصیلی كه دارای سطوح مختلف است.
یازدهم ـ پیشینهشناسی
هدف كلی از تدوین پیشینه آن است كه مشخص كند چه آثاریبه وسیله چه كسانی و با چه هدفهایی و با چه روشهایی به انجام رسیده و چه زمینههایی برای پژوهش بیشتر وجود دارد. برای دستیابی به این هدف باید به موارد زیر توجه كنیم:
1. شناسایی آثار مطرح و كلیدینویسندگان و پژوهشگران معتبر در موضوع مورد نظر؛
2. شناسایی نظریهها، فرضیهها و مباحث اساسیدر زمینه موضوع پژوهش و دریافت تحولات نظری و كاربردی در حوزه مربوطه؛
3. جامعیت و كفایت منابع مورد بررسی؛
4. اطمینانبخشی به دیگران كه كارش جدیدو در ادامه كار دیگران و نه مثل آنان به انجام میرسد؛
5. شناسایی متغیرهای گوناگون در انجام پژوهش كه در سنجش كمییا كیفی نقش دارند؛
6. شناسایی زمینه خالی تحقیق برای انجام پژوهش به وسیله وی(مشخص كردن چشمانداز پژوهش در دست انجام)؛
7. توانایی پژوهشگر در شناخت اولیه و سپس تفسیر صائب از نتایج تحقیق خود؛
8. مشخص كردن ارتباط این پژوهش با پژوهشهای دیگر از نظر پشتیبانی و مقایسه آن با پژوهشهای دیگر و چگونگی دستیابی به رهآورد یا تولید جدید. (پریرخ و فتاحی،1384، ص20)
1. جایگاه پیشینهشناسی در فرآیند پژوهش
هر فعالیت پژوهشی فرآیند چند مرحلهای دارد كه باید به انجام برسد. شناسایی و درك نیاز، شناسایی منابع عمده اطلاعات و چگونگی دستیابی به آنها در همین چرخه قرار میگیرد كه اندیشمندان آنها را در هفت گام تعریف كردهاند كه عبارتند از:
گام نخست (یافتن زمینه و موضوع مناسب برای تحقیق) ßگام دوم (مطالعه و مرور پیشینه نظری و پژوهشی) ßگام سوم (تدوین پرسشها یا فرضیههای پژوهش) ßگام چهارم (تعیین روش تحقیق، ابزار گردآوری دادهها و آزمونهای آماری) ßگام پنجم (اجرای پژوهش و گردآوری دادهها) ßگام ششم (تجزیه و تحلیل دادهها و ارائه یافتهها) ßگام هفتم (بحث و نتیجهگیری و تدوین گزارش پژوهش)
2. ضرورت و اهمیت پیشینهشناسی در پژوهش
تدوین پیشینه پژوهش یكی از مهمترین مراحل و از اجزای جداییناپذیر فرآیند پژوهش است و میتواند معیاری برای ارزیابی كاری پژوهشی باشد.كیفیت پیشینه، معیار مهمی برای داوران و خوانندگان آثار علمی پژوهشی است. پیشینه یعنی بررسی تحلیلی آثار صاحبنظران و پژوهشگران درباره موضوعی خاص.از این رو، فعالیتی فكری(تحلیلی و انتقادی) به شمار میرود كه پژوهشگر متون و آثار موجود در زمینه پژوهش را شناسایی میكند و بر اساس الگویی مشخص و با در نظر داشتن هدف خاص پژوهش خود، آنها را بررسی، تحلیل و نقد میكند تا در راستای پژوهش خود از آنها استفاده كند.
3. فواید پیشینهشناسی
1. پژوهشگر با این كار، سهم آن را در روشن شدن مسئله مشخص میكند و نقش تحقیق خود را در آن بازگو میكند؛
2. ضمن آشنایی با تحقیقات و مفاهیم مورد مطالعه، میتواند پژوهش را محدود و بهتر تعریف كند؛
3. از تكرارهای ناخواسته پژوهش جلوگیری میكند؛
4. از روشهای قبلی آگاهو به ضعف و قوت آنها پی میبرد.
4. پیشنیازهای پیشینهشناسی
پژوهشگر برای تهیه طرح تحقیق، نیاز دارد با مراجعه به مدارك و اسناد درباره موضوع و مسئلهای كه دارد، آگاهی خود را گسترش دهد تا بتواند در پرتوی اطلاعات به دست آمده، مسئله تحقیق و متغیرهای خود را تعریف مجدد و تحدید كند. هدف از بررسی و پیشینهشناسی عبارتند از:
1. برقراری ارتباط منطقی میان اطلاعات پژوهشهای قبلی با مسئله تحقیق؛
2. آشنایی با چارچوب نظرییا تجربی مسئله تحقیق؛
3. آشنایی با روشهای تحقیق به كار گرفته شده در پژوهشهای گذشته.
برای رسیدن به این اهداف، توجه به این نكات ضروری است:
الف) انتخاب منابع اطلاعاتی مرتبط با مسئله تحقیق؛
ب) ارائه مطالب از كلی به جزیی(عمومی به اختصاصی)؛
ج) اجتناب از بیان مطالب مجرد و بدون رابطه با یكدیگر؛
د) تنظیم مطالب به طور سازماندهی شده، همراه با روندهای منطقی؛
ه) ارائه نتایج مطالعات قبلی و نقد آنها.
5. دستیابی به منابع مربوط به موضوع تحقیق
این بخش از وقتگیرترین فعالیت پژوهشی است. پژوهشگر قسمت عمدهای از وقت خود را به شناسایی و مطالعه منابع مربوط اختصاص میدهد.انجام این مطالعه به پژوهشگر كمك میكند تا درباره موضوع پژوهش و حوزهای كه تحقیق به آن تعلق دارد، به بینش عمیقی دست یابد.
مطالعه منابع عبارت از مطالعه كلیه منابع است كه به طور مستقیم یا غیر مستقیم، با موضوع پژوهشیارتباط دارد. این مرحله از پژوهش باید قبل از انجام تحقیق،یعنی زمانی كه پژوهشگر طرح پژوهشی خود را برنامهریزی میكند، انجام شود. این مطالعه اهداف زیادیدارد، از جمله:
1.تعیین متغیرهای اساسی: یعنی مشخص كردن متغیرهایی كه پژوهشگر علاقهمند به تعیین روابط آنهاست؛
2. تشخیص آنچه انجام شده و آنچه باید انجام شود.برای جلوی از تكرار كار دیگران مطالعه در گذشته ضروری است.این آثار میتواند نقطه شروع كارهای آتی باشد. (خلاصه كردن كارهای پیشین كار باارزشی است.)؛
3. تعیین معانی روابط: متغیرهایی كه در مسئله و فرضیه پژوهشی مطرح میشود، باید شناسایی، نامگذاری و تعریف شوند. برای انجام پژوهشی معنیدار، باید رابطه بین متغیرها كشف، بررسی و مطالعه شود.
6. جستوجوی پژوهشگر در تحقیقات پیشین
هر پژوهش علمی كه صورت میگیرد، بر پایهها، اركان و نتایج مطالعات و تحقیقات پیشین استوار است. این پیشینه با تحقق جدید ممكن است دو وضعیت داشته باشد:
الف) ارتباط مستقیم با موضوع و مسئله اصلی تحقیق جدید؛
ب) ارتباط غیر مستقیم با موضوع و مسئله اصلی تحقیق جدید.
پژوهشگر باید سعی كند مرتبطترین دستآوردهای تحقیقات پژوهشگران قبلی را شناساییكند و دریابد كه دیگران تا چه حد درباره مسئله تحقیقی او كار كرده یا به آن نزدیك شدهاند و به عبارتی چه ابعادی از مسئله تحقیق،بررسی شده و چه ابعادی بررسی نشده است.برای این كار میتواند از اینمنابع استفاده كند:
1. كتابها و مجلات تخصصی موجود در كتابخانهها؛
2. استفاده از شبكه اینترنت؛
3. بهرهگیری از پایاننامهها و تحقیقات صورت گرفته قبلی؛
4. راهنمای چكیده پایاننامهها كه به وسیله مركز اسناد و مدارك علمی ایران، وابسته به معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش عالی تهیه میشود.
بنابراین، تحقیق جدید را باید به گونهای طراحی كند كه با مطالعات پیشین ارتباط مستقیم داشته باشد. هر قدر تعداد ارتباطها و پیوندهای ممكن یك مطالعه با مطالعات پیشین و تئوریهای موجود بیشتر باشد، اهمیت و سهم آن مطالعه در بسط دانش آدمی بیشتر خواهد بود. این نكته از آن جهت مهم است كه از پیشرفتهای تازه و رشد و گسترشهایی كه در همان زمینه به عمل آمده است، آگاه میشویم. هدف پژوهشگر همواره، باید این باشد كه از همه چكیدهها یا خلاصه مقالههای علمی كه با حوزه تخصصی او مربوط میشود، آگاه باشد. چكیده یا خلاصهها، پژوهشگر را از محتوای گزارش، مدل علمی به كار رفته، نتایجی كه به دست آمده و چگونگی تناسب یافتهها با فرضیه مورد آزمون، آگاه میكند.
7. فرآیند تهیه پیشینه تحقیق
1. مشخص كردن توصيفگرها، واژهها يا عبارتهای كليدی مرتبط با مسئله مرتبط با مسئله
|
2. مشخص كردن منابع از قبيل نمايهها و چكيدهنامهها و...
|
3. مشخص كردن عناوين مقالهها يا گزارشهای بالقوه
|
4. جايابی نسخه مقالهها يا گزارشها برای بررسی
|
5. حذف مقاله يا گزارشهای نامربوط
|
6. طبقهبندي مقالهها يا گزارشها بر حسب موضوع يا اهميت
|
7. تهيه چكيده يا خلاصه از گزارشهاي مربوط
|
8. تهيه يك كتابشناسي كامل
|
9. تهيه مقاله يا گزارشهاي منتخب
|
10. تدوين چهارچوب نظري تحقيق
|
8. كاركردهای پیشینه تحقیق
1. محدود كردن و صورتبندی جدید از مسئله تحقیق (اصل تحدید مسئله): در صورتی كه مسئله مهمی تعریف شده باشد، پس از جمعآوری اطلاعات متوجه میشویم كه تا چه حد اطلاعات لازم را در اختیار داریم.قبل از مطالعه كامل منابع لازم است با مطالعهای مقدماتی آغاز كنیم.مطالعه كامل منابع به محقق كمك میكند كه بیان مقدمات مسئله را به طور مفصل، جامع و عملی بیان كند.
محقق در تحقیق بهتر است مسئله محدودی را انتخاب و آن را به طور كامل بررسیكند، نه اینكه مسئلهای گسترده را شروع كند و به صورتی ضعیف و ناقص به پایان برساند.
(انتخاب مسئله از طريق)
|
علايق و سؤالات ناشی از مطالعه
|
درك فرصتها، تهديدات و واقعيات
|
جذاب بودن پيشنهادهای محققان قبلی
|
سفارش خاص
|
درك كلی از مسئله
|
بهرهگيري از شاهراههاي اطلاعاتي
|
فراهمآوری پيشينه تحقيق در سه سطح جهانی، ملی و سازماني
|
بهرهگيری از چكيده پاياننامهها و مراكز جمعآوری تحقيقات برای اسناد و منابع
|
راهحل مناسبی وجود دارد
|
مبهم است
|
راهحلی وجود ندارد
|
تعريف مجدد و صورتبندی جديد از مسئله
|
جستوجوی روشهای اجرايی برای به كارگيري راهحلهای شناسايی شده در پيشينه تحقيق
|
شروع فرآيند
|
نقش بررسی پيشينه تحقيق در شكلگيری و صورتبندی مسئله تحقيق(خاكی، 1386، ص171)
|
2. تعیین درجه و مهم بودن متغیرها: این كار، برای فرضیهسازی اطلاعاتی را فراهم میآورد تا متغیرهایی كه مهم هستند و كیفیت مسئله مورد نظر را تحت تأثیر قرار میدهند، شناسایی شوند و در تحقیق به آن توجه شود.
3. پیدا كردن نگاه جدید به مسئله: در جریان مطالعه منابع ممكن است محقق به برداشتی بینظیر و خلاق دست یابد كه ارزش نگاه دوباره به مسئله را ایجاد میكند.
4. پرهیز از به كار بردن روشهای بینتیجه: محقق در مطالعه باید آن دسته از روشهاییرا كه در تحقیق مفید و مؤثر نبودهاند، شناسایی كند تا دچار تكرار بیهوده نشود.
5. ایجاد بینش نسبت به روشها: آگاه شدن از روشهای اجرا، انواع وسایل اندازهگیری، آزمودنیها و شیوههای به كار برده شده به وسیلهمحققان گذشته، بینش زیادی به محقق میدهد.پژوهشگر از طریق مطالعه منابع، به اصلاح و تغییر معنادار در طرح تحقیق نایل میآید.
6. پرهیز از تكرار كارهای انجام شده: انجام هر تحقیقی مستلزم صرف هزینه و زمان است. از این رو باید گفت هر تحقیقی وقتی ارزشمند است كه بتوان در پرتوی دستآوردهای آن راه جدیدی را شناسایی كرد. بررسی پیشینه تحقیق كمك میكند كه دوبارهكاری بیهوده صورت نگیرد.
7. آگاهی بر درجه مهم بودن مسئله: بررسی تلاشهای صورت گرفته، درباره یك مسئله، درجه اهمیت آن مسئله را آشكار میكند. مطالعه پیشینه به پژوهشگر اطمینان نسبی میدهد كه «مسئله تحقیق» از اهمیت برخوردار بوده و از سوی پژوهشگر به آن توجه شده است. (خاكی،1386، ص174)
9. بایستههای بررسی در پیشینه تحقیقات
میزان تلاش و جستوجوی محقق در پیشینه تحقق بر اساس این موارد سنجیده میشود:
1. جستوجوی منابع هر چه مرتبطتر با موضوع و مسئله تحقیق:این ارتباط را میتوان از طریق جستوجوی متغیرها و واژههای كلیدی در متون مورد نظر، پیگیری و بررسیكرد كه تا چه حد مطالب مطرح شده، ارتباط نزدیكتر و دقیقتری با مسئله تحقیق دارد.
2. جستوجوی منابع معتبرتر: این منابع به اعتبار پیشینه تحقیق میافزاید و مشروط به شرط جستوجوی جامع است.
3. جستوجوی منابع اصلی: منابع مورد تحقیق هر چه به زبان اصلی نزدیكتر باشند، بهتر است.
4. جستوجوی منابع جدیدتر: با توجه به تحول مدام اندیشه و تفكر بشری، هر روز مطالب جدیدی به علوم افزوده میشود كه گاه ناقض یا تكمیلكننده نظریات قبلی هستند. از این رو در تهیه پیشینه تحقیق، تاریخ انتشار منبع مورد نظر و نزدیك بودن آن به زمان كار محقق، نقش تعیینكنندهای دارد. به همین دلیل، برخی توصیه میكنند كه محقق در پیشینه تحقیق بیشتر در پیبهرهگیری از مجلات تخصصیباشد كه آخرین یافتهها را منتشر میكنند؛ زیرا به طور معمول این یافتهها با تأخیر بیشتری در كتابها میآیند. (خاكی،1386، ص176 ـ 175)
10. رویكردهای مختلف در پیشینهشناسی
انواع متعارف مرور نوشتارها و پیشینه تحقیق و سپس نوع تشریح آنها به این شرح است:
1. تهیه پیشینه تحقیق با رویكرد توصیفی: در این حال پژوهشگر، در پی توصیف آنچه درباره موضوع نگاشته یا تحقیق شده، برمیآید و پس از مقدمهای كوتاه كافی است هر یك از متون یا پژوهشهای مرتبط را به صورت جداگانه و بر اساس روشی مشخص مانند ترتیب زمانی انتشار، توصیف كند. توصیف پژوهشها شامل زمینه موضوعی، روش تحقیق و یافتههای مربوط است.
2. تهیه پیشینه تحقیق با رویكرد تحلیلی: مرور تحلیلی با دیدگاه عملیتر و برای شناسایی دقیقتر پژوهشهای موجود و آگاهی از برخی جنبههای آنها، استفاده میشود. در این رویكرد، نه تنها موضوع، روش و یافتهها، بلكه جزئیات بیشتری از هر متن،یعنی هدف، جامعه تحقیق، حجم نمونه، روش تحقیق، آزمونهای آماری نتایج تحقیق و نیز ارتباط آن با سایر آثار و پژوهش در دست انجام، تجزیه و تحلیل میشود. این مسیر با نظمی خاص همراه با تحلیل در مقایسه با كار دیگران انجام میشود.
3. تهیه پیشینه تحقیق با رویكرد انتقادی: این رویكرد، مكمل رویكرد تحلیلی است و در آن افزون بر رعایت مطالب قبلی، باید با توجه به هدف پژوهش در دست انجام، نقاط قوت و ضعف آثار را بررسی كند و در پیپاسخ این سؤالات باشد:
1. آیا روش پژوهش یا جامعه آمارییا ابزار گردآوری اطلاعات با فرضیهها و سؤالات همخوانی دارد؟
2. آیا یافتهها بر اساس تجزیه و تحلیل درستی، به دست آمده است؟
3. آیا در پژوهشهای بررسیشده،سوگیری خاصی اعمال نشده است؟
4. آیا روش به كار گرفته شده و نتایج پژوهش، قابل تعمیم است؟
5.جایگاه و تأثیر پژوهشهای پیشین بر مسئله مورد بررسی تا چه اندازه است؟
11. تهیه و تدوین مرور نوشتار و پیشینه پژوهش
تهیه و تدوین مرور نوشتارها و پیشینه تحقیق، همچون هر فعالیت روشمند و منسجمی به چارچوب و برنامهای مشخص نیاز دارد كه به این شكل است:
مرحله اول:مشخص كردن گستره مرور است:بدیهی است حجم و عمق مرور نوشتارها برای هر یك از انواع پژوهش، متفاوت است. اتخاذ رویكرد توصیفی، تحلیلییا انتقادی بر گستره مرور منابع تأثیر دارد.همچنین نوع پایاننامه دكترا، ارشد و كارشناسی، هر كدام به سطح و عمق خاصی نیاز دارند.
مرحله دوم:شناسایی منابع مورد بررسی:این كار برایشناخت منابع تازه انتشار یافته، بسیار مهم است.در زمینه موضوع مورد نظر، تا چه اندازه لازم است، منابع بررسیشوند و راه شناسایی منابع چگونه است؟ شاید بتوان راههای دریافت منابع را به این شرح معرفی كرد:
الف) مراجعه به منابع مقدماتی، مانند دایرةالمعارفها و فرهنگهای تشریحی به منظور آشنایی با مفاهیم اصلی و جنبهها و ابعاد گوناگون موضوع پژوهش؛
ب) مراجعه به پایگاههای اطلاعاتی؛ این مرحله بسیار لازم و ضروری است، چون به پژوهشگر در صرفهجویی انرژی و وقت كمك بسیار میكند. امروزه به علت حجم زیاد انتشارات، امكان دیدن منابع تخصصی،آن هم یك به یك در كتابخانههای گوناگون وجود ندارد. در این زمینه بهتر است منابعیرا بیابیم كه منعكسكننده نوشتارها و آثار پژوهشی پیشین است تا كمك بهتری صورت گیرد.
ج) مراجعه به فهرست كتابخانهها، چه به صورت برگردان یا رایانهای از ابزارهای مهم براییافتن كتابهای مورد نیاز است.در این فهرستها میتوان از طریق نام نویسندگان، مترجمان، عنوان و موضوع جستوجو كرد.
د) مراجعه به موتورهای كاوش اینترنت، از طریق جستوجوی موضوع یا عبارت مورد نظر؛ شواهد نشان میدهد كه استفاده از موتورهای كاوش مانند Google,Altavista,yahoo،روز به روز در حال افزایش است.
ه) دروازههای اطلاعاتی در اینترنت؛ در واقع،این دروازهها سایتهایی هستند كه منابع اینترنتیرا در زمینهای خاص، شناسایی و به شكل سازمان یافته، معرفی میكنند.از طریق این دروازهها میتوان به مقالهها، مجلهها، كتابها، پایاننامهها، طرحهای پژوهش و مانند آن مراجعه كرد. برای مثال، سایت كتابخانه مركزی دانشگاه فردوسی مشهد، دروازهای اطلاعاتی برایاستادان و دانشجویان در حوزههای علمی و آموزشی به حساب میآید.
و) مراجعه به سایت انجمنهای علمی و مراكز پژوهشی؛ از دیرباز این سایتها جزو مهمترین نهادهای تولید دانش بودهاند.در حال حاضر نیز سایت اینترنتی آنها از منابع علمی و پژوهش معتبر است مانند سایت انجمن روانشناسی[2]یا كتابداران امریكا.
مرحله سوم:شناسایی منابع پژوهش مرتبط
این نوع منابع (پایاننامهها، گزارشهای پژوهشی، مقالههای پژوهشی) از منابع اصلی برای نگارش پیشینه پژوهش به شمار میآیند؛ زیرا پژوهشگر بنیاد كارش را بر آنها قرار میدهد و پرسشها یا فرضیههای تحقیق خود را با توجه به یافتهها و نتایج آنها بنا مینهد. استفاده از این منابع، به مواد اطلاعاتی(مأخذشناس) نیاز دارد. در این بخش از پایاننامهها یا گزارش طرحهای پژوهشییا مقالهایاستفاده میشود كه مبتنی بر پژوهش و مستخرج از پایاننامههاست.همچنین برای نگارش پیشینه پژوهش از این منابع نیز استفاده میشود:
الف)مقالههای مروری
این مقالهها ارزیابی و نقد متون موجود در حوزه یا موضوعی خاص است. مقالههای مروری، بهترین منابع برای شناساییدیگر متون اصلی و نیز صاحبنظران حوزهای خاص هستند.
ب)مقالههای همایشها
بیشتر مقالههای همایشها به دلیل روزآمد بودن و پژوهشمداری در تبادل اطلاعات اهمیت بسیاریدارند. از این رو، مقالات مرتبط را باید مرور كرد.
ج)مقالههای توصیفی تحلیلی
این مقالهها، موضوع یا نظریه خاصی را تشریح و در بعضی موارد تحلیل میكنند كه از آنها میتوان برای شناسایی گستره موضوع و جنبههای فرعی آن (موضوعهای مرتبط) استفاده كرد. از جمله این منابع، مقالههای دایرةالمعارفی است كه نویسندگانش افراد معتبر هستند و به صورت جامع از محتوای غنی برخوردارند.
د)كتاب
به علت جامعیت كتابها از آنها نیز استفاده میشود،ولیبیشتر برای آغاز مطالعه و پی بردن به تاریخچه، مبانی و نظریههای مطرح درباره همان موضوع خاص است. این كتابها به ویژه كتابهای درسی در مقایسه با مجلهها، كمتر روزآمد هستند.
ه) مطالب مروری
مانند نتایج پیشرفتها یا مرورهای سالانه میتوانند در شناسایی مسائل جدید و یافتههای مهم به كمك پژوهشگر بیایند.
و)منابع مرجع
در دسترسی به اطلاعات و دانش نقش مهمیدارند. علاوه بر دایرةالمعارفها از منابع آماری مانند سالنامهها و سرشماریها، زندگینامهها، واژهنامهها و فرهنگنامهها و مانند آن استفاده میكنند.البته برخی حوزههای علوم، منابع مرجع تخصصی دارند.
ز)روزنامهها
به شكل بسیار محدود از آن استفاده میشود؛ چون اطلاعات مندرج در آنها پژوهشمدار نیست و بیشتر خبری و گزارشگونه است؛ اما برای كسب اطلاعات آماری، رویدادی و خبری میتوان به آنها مراجعه كرد.
ح)انتشارات دولتی و سازمانی
این منابع، اطلاعات روزآمد، موثق و واقعی از عملكرد خود ارائه میدهند. البته این منابع، محدود و گاهی درونسازمانی است كه باید با مكاتبات آن را به دست آورد.
مرحله چهارم:مطالعه و تحلیل منابع
بیتردید منابعی كه انتخاب شدهاند، بهتر است چنانچه چكیده دارند، به شكل هدفمند مثلاً آشنایی با روش، جامعه پژوهش، ابزار گردآوری اطلاعات، یافته و نتایج به صورت مروری مورد مطالعه قرار گیرند.
مرحله پنجم:یادداشتبرداری از مطالب مطالعه شده
به منظور استفاده بعدی از منابع مطالعه، لازم است نكات قابل توجه روی برگهها یا كارت مخصوص یادداشت شود تا سازماندهیو استفادههای بعد تسهیل گردد، مانند تقسیم به موضوعات كلی ـ فرعی و حتی فرعیتر.همچنین در نوع برداشت: مستقیم، تلخیص، مضمون و مانند آن دقت شود.
مرحله ششم:مشخص ساختن ساختار مرور نوشتارها و پیشینه پژوهش
اگر این ساختاربندیموضوعی باشد، بهتر است؛ زیرا پژوهشگر را با گستره موضوع آشنا میسازد و نیز بحثها و مقولههای تخصصی را تحلیل میكند، استفاده از چنین ساختاری نشان میدهد كه پژوهشگر چقدر تخصص داشته و چه مقدار از متون را تحت پژوهش قرار داده است.
مرحله هفتم:نگارش مرور پیشینه با استفاده از سبك نگارش مناسب
پس از مشخص كردن ساختار و فراهم ساختن محتوای پیشینه تحقیق، پژوهشگر با استفاده از زبان و سبك نگارش مناسب (نگارش علمی) تلاش میكند نتیجه مطالعاتش را به خواننده انتقال دهد. رعایت نقطهگذاری مناسب برای ایجاد انسجام و روانی متن، مهم است.
مرحله هشتم: بازنگری در متن تدوین شده و استنتاج پایانی
این مرحله اجتنابناپذیر است و به ویژه پژوهشگران تازهكار به بازخوانی و بازنگرینیاز دارند تا هرگونه كاستی از جنبه خوانایی(واژگان و دستور) در آن برطرف شود.
مرحله نهم:تدوین منابع و مأخذ
پس از بازنگری متن نهایی، نوبت به تدوین فهرست منابع ومأخذبر اساس شیوهای استاندارد میرسد كه بر اساس راهنماها و دستنامههایی كه شیوه آسان و استاندارد را میآموزند، میتوان عمل كرد.
12. برخی اشتباهات رایج در رهگذر پیشینهشناسی
1. تلاش برای مطالعه همه چیز، نه لازم و نه به لحاظ زمانی ممكن است.
2. مطالعه بدون نوشتن. برخی پژوهشگران ابتدا همه منابع را شناسایی، مطالعه و سپس به نوشتن میپردازند كه از نظر تمركز بعدی و فراموشی مطالب، مشكلساز میشود و دوبارهكاری پیش میآید.
3. عدم یادداشتبرداری از اندیشههای خود، هنگام مطالعه، بررسی اطلاعات، مقایسه نظرات دیگران و تجزیه و تحلیل آنها، گاهی اندیشههایی به ذهن پژوهشگر خطور میكند كه هر چند ابتدایی است ولی باید یادداشت شود تا در آینده روی این جرقههای ذهنی، فعالیت علمی صورت پذیرد.
4. ننوشتن اطلاعات كتابشناسی منابع ومأخذمورد استفاده، لازم است پژوهشگران پس از استفاده از هر منبعی، بلافاصله به شیوهای استاندارد اطلاعات كتابشناسی آن را یادداشت كنند.
5. تهیه نكردن رئوس مطالب گزارش پژوهش در گامهای اول. پس از گردآوری منابع و بررسی و تحلیل آنها (مرحله چهارم)، میتوان رئوس مطالب را آماده كرد. بیتردید رئوس تفصیلی مطالب تا آخر كار ممكن است دستخوش تغییر قرار گیرد ولی رئوس كلی كار باید در همان زمان، طراحی و نوشته شود. (پریرخ،1384، ص42 ـ 27)
American Library Association (www.ala.org)