چکیده
در آیات قرآن، افراد و گروههایی ملعون خوانده شدهاند. سر سلسله ملعونان و رانده شدگان از رحمت الهی، ابلیس است رد دعوت ابلیس و ماندن در چارچوب مکتب، نیازمند شناخت مرزهای ممنوعهای که مستلزم لعن ودوری ازرحمت الهی است میباشد. از آنجا که عالم دنیا، عالم اسباب و مسببات است و نوعِ سببها قابل تکرارند شناخت اسباب لعن ضرورت مییابد چرا که خروج از دایره رحمت الهی پیامدهایی منفی و دردناک را در دنیا و آخرت برای ملعون به دنبال دارد که گاه فقط فرد به آن پیامد مبتلا میگردد وگاه یک گروه و یا تمام افراد جامعه ویا امت را فرا میگیرد. تبیین قالب دینمداری و دوری از خطوط قرمز الهی، برکاتی ارزشمند چون تکامل معنوی و حفظ امنیت جامعه را به دنبال دارد. این نوشتاربا هدف تبیین مرزهای ممنوعه و شناخت اسباب و علل لعن و بیان پیامدهای منفی و آثارمثبت آن، جایگاه لعن را در فرهنگ انسانساز اسلام با محوریت آیات قرآن بیان نماید.
در آیات قرآن، افراد و گروههایی ملعون خوانده شدهاند. سر سلسله ملعونان و رانده شدگان از رحمت الهی، ابلیس است رد دعوت ابلیس و ماندن در چارچوب مکتب، نیازمند شناخت مرزهای ممنوعهای که مستلزم لعن ودوری ازرحمت الهی است میباشد. از آنجا که عالم دنیا، عالم اسباب و مسببات است و نوعِ سببها قابل تکرارند شناخت اسباب لعن ضرورت مییابد چرا که خروج از دایره رحمت الهی پیامدهایی منفی و دردناک را در دنیا و آخرت برای ملعون به دنبال دارد که گاه فقط فرد به آن پیامد مبتلا میگردد وگاه یک گروه و یا تمام افراد جامعه ویا امت را فرا میگیرد. تبیین قالب دینمداری و دوری از خطوط قرمز الهی، برکاتی ارزشمند چون تکامل معنوی و حفظ امنیت جامعه را به دنبال دارد. این نوشتاربا هدف تبیین مرزهای ممنوعه و شناخت اسباب و علل لعن و بیان پیامدهای منفی و آثارمثبت آن، جایگاه لعن را در فرهنگ انسانساز اسلام با محوریت آیات قرآن بیان نماید.
کلیدواژهها
لعن، طرد، تبری.
مقدمه
لعنت در ادبیات و زبان¬های زنده دنیا مانند زبان عربی، تنها یک دشنام است ولی وقتی که کلمه لعنت در ادبیات قرآنی به کار گرفته میشود شامل معارف و مفاهیم مختلفی است که با یک واژه و دو واژه نمیتوان آن را ترجمه کرد. لعنت به طور کلی به معنای مطرود شدن و تبعید شدن است و در ادبیات قرآن به مفهوم آژیر قرمز و یا منطقه ورود ممنوع است. کسی که مورد لعن حق متعال واقع شود مورد غضب خداوند بوده و پیامد سنگین مشرک و کافر شمرده شدن را یدک خواهد کشید و مفهوم آن وجوب موضعگیری تمامی مسلمانان در مقابل چنین فردی است. این مقاله به بررسی حقیقت لعن الهی و علل و پیامدهای آن از منظر آیات میپردازد.
تعریف واژه لعن
«لعن» در لغت به معنای راندن و دور کردن است: «لعنه لعناً: طرده و ابعده عن الخیر؛ او را راند و از خیر دور کرد»، چنان¬که ابنمنظور و ابنفارس نیز همین معنا را برای لعن ذکر کردهاند لعن به معنای تعذیب و دشنام دادن نیز آمده است، اما هر گاه از جانب خدا باشد به همان معنای دور شدن از خداوند است:«اللعن: التعذیب و لعنته: سببته و لعنه الله: باعده»؛ و در فرهنگ ابجدی نیز به معنای تعذیب آورده شده است. بنابراین لعنت را در لغت میتوان به راندن و عذاب کردن معنا نمود.
در مفردات راغب آمده است: «اللعن: الطرد و الابعاد علی سبیل السخط و ذلک من الله تعالی فی الاخره عقوبه و فی الدنیا انقطاع من قبول رحمته و توفیقه؛ لعن به معنای راندن و دور کردن از روی غضب است و از همین جاست که رانده شده از طرف خدا در آخرت مستحق عقوبت و در دنیا، جدایی از قبول رحمت و توفیق الهی است.
باید توجه داشت که لعن کردن خدا لفظ نیست، بلکه فعل طردی خدا به معنای دور ساختن تبهکار از رحمت حق است که ملعون بر اثر آن، قسی القلب و مخذول میشود. لعن خداوند عذابی است که خدا بر فرد یا گروهی نازل میکند.
با بررسی تفاوت معنای لعن در لغت و اصطلاح پی میبریم لعنت در لغت، اعم ازمعنای اصطلاحی آن است، زیرا در لغت، لعن به دوری از هر خیری اطلاق میشود، ولی لعن در اصطلاح قرآنی فقط به دوری از رحمت حق متعال اطلاق میگردد.
اقسام لعن الهی
لعن الهی با ملاک عقوبت مستحقین لعن سه قسم است:
لعن با عقوبت دنیایی (ملعون دنیوی)
خداوند در بعضی آیات به لعن در دنیا تصریح نموده¬ است چنانکه در سوره قصص میفرماید: «وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فیِ هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِینَ؛ بعد از رفتن¬شان هم در دنیا لعنت و در قیامت زشترویی نصیب¬شان کردیم».
این قسم از خفیفترین اقسام لعن است زیرا جزاء او را محصور در ابعاد [دوری از رحمت] قرار نداده بلکه به او وعده عذاب داده بنابر این امید تقرب برای چنین فردی وجود دارد.
لعن با عقوبت اخروی (ملعون اخروی)
بعضی از لعنها اختصاص به قیامت دارند، چنانکه خداوند متعال میفرماید:¬ «ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم ببعض وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا وَ مَأْوَئکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ؛ ولی در روز قیامت همین دوستیها به دشمنی مبدل گشته و به یکدیگر کفر میورزید و یکدیگر را لعنت میکنید و سر منزلتان آتش است و از یاوران کسی را ندارید».
این قسم از ملعونین در روزی که رحمت خـداونـد هر کسـی که انـدک استـحقـاقـی برای رحمـت داشـته باشـد را فـرا میگیرد از رحمت الهی دورند، اما در دنیا محبت و علاقه در بین آنان وجود دارد، همانطورکه طبری میگوید: «اتخذتموها موده بینکم فی الحیاه الدنیا» عبادت بتها در دنیا، بین شما ایجاد مودت کرد.
لعن با عقوبت دنیوی و اخروی
شـدیدترین نوع لعن، لعنی است که عقوبت دنیـوی و اخروی را به دنبـال داشتـه باشد که خداوند از آن به عذاب مهین تعبیر فرمودهاست: «إنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فیِ الدُّنْیَـا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِـینًا؛ خدا آن کسانی را که او و پیامبرش را اذیت میکنند، در دنیا و آخرت لعنت کرده و عذابی خوار کننده برای ایشان مهیا نموده است».
عدم منافات لعن با ادب محاوره قرآنی
ممکن است پنداشته شود که در قالب لعن سخن گفتن با ادب قرآنی که همگان را به قول حسن فرا میخواند، «قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا» هماهنگ نیست، پاسخ این نقد متوهم این است که ادب قرآن در محاوره با «ناس» همین است که باید زیبا و حسن باشد، اما در باره جانوری که فاقد حیات انسانی است و جزو «ناس» نیست، بلکه جزء «أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَل» است از باب تخصص خارج است، و بر فرض انسان بودن این گونه از افراد مهاجم لجوج، بهترین قول درباره اینان همین سبک است؛ پس مخالف ادب قرآنی نیست.
بر فرض شمول حکم و موضوع و متعلق قول حسن میتوان آن را از جهت حکم تخصیص زد، زیرا هر عمومی قابل تخصیص است. همین مطلب در باره خروج تخصصی و یا تخصیصی از عموم یا اطلاق «وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ الله»¬ و مانند آن جاری است. نتیجه آن¬که چنین تعبیری یا اصلاً قول حسن نیست، بلکه نسبت به لدودان حسن است، یا اگر غیر حسن است در باره جانوران است، نه انسان و یا اگر قولی است غیر حسن و در باره انسان، از با ب تخصیص خارج شده است.
اسباب اعتقادی لعن
یکی از این موجبات انحراف انسان در باورها و خروج از حکم براهین عقلی و فطری در پذیرش حقیقت است، اگر چه اعمال او در برخی موارد پسندیده باشد که در این نوشتار با عنوان اسباب اعتقادی بررسی میشود.
1. کفر
کسی که مخالف دستورات رسول خداصلوات الله علیه باشد که دستورات او عین دستورات خداست، در واقع مخالف دستورات خدا میباشد. چنین کسی در واقع، کافر است و مستحق لعن و عذاب الهی میباشد که در قرآن به آن تصریح شده است: «إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِیرًا؛ به درستی خدا کافران را لعنت کرده و برای آنها عذابی سوزان تهیـه دیده است». که در آیات الهی با صفت کبیر همراه است: «وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیرًا؛ بر آنان لعنتی بسیار کن» . منظور از «لعن کبیر» اشد لعن و اعظم آن است یعنی لعنتی که سختترین لعنت باشد و آن لعنتی است که هرگز امیدی به رهایی از آن نیست و گرفتاری در آن همیشگی و جاودان باشد .
2. ارتداد
اگر کسی بعد از ایمان مرتد شده باشد، با حال ارتداد بمیرد، حبط او حتمی شده، و شقاوتش قطعی است.¬- چنانکه خداوند عزوجل میفرماید: «وَ مَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فیِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ ِوَ أُوْلَئکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُون؛ ¬و هر کس از شما از دین خود برگردد و در حال کفر بمیرد اینگونه افراد اعمال نیک¬شان بیاجر شده در دنیا و آخرت از آن بهرهمند نمیشوند و آنان اهل جهنم و در آن جاویدانند».
3. شرک
یکی دیگر از موجبات لعن، شرک به خداوند متعال است. «وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِْمْ دَائرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا؛ و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا ظن بد میبردند عذاب نموده گردونه عذاب بر سرشان گرداند، و خدا بر آنان خشـم و لعنت کرد و جهنم را که بازگشت¬گاه بدی است به برا¬ی¬شان آماده نمود».
اینان کسانی هستند که به آنچه لائق ذات احدیت است اقرار نمیکنند و به همین دلیل گردونه بدی تا ابد گرد سرشان میگردد و آنان را مغضوب و ملعون درگاه الهی ساخته و به جایگاه جهنم رهنمون میسازد.
اسباب عملی لعن
در برخـی موارد علت لعـن و دوری از رحمت خداوند نوع عمـلکرد مخـلوق است که در همه موارد انحراف اعتقادی او نیز در این دوری دخالت مستقیم و اولیه دارد.
1. دعوت به گمراهی
عده کثیری از انسانها نیز در زندگی رهرو پیشوایان و سردمداران جامعه خود هستند، بدون این¬که به درستی یا نادرستی عملکرد آنان بیندیشند.چنین افرادی در دنیا خود را پیروز میدان زندگی میدانند با غرور بر زمین گام بر میدارند ولی وقتی در عالم دیگر پردهها کنار رفته و به واقعیت پی میبرند و خود را در خسران مبین میبینند در صدد انتقام از کسانی که عامل گمراهی خود بودهاند بر میآیند.
در تفسیر قول خدای متعال که فرمود: «رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً »چنین آمده است: «آنها پیشوایانی بودند که از متاع دنیا بهره بیشتری داشتند پس از عذاب و لعنت اخروی نیز باید بیشتر برخوردار شوند». در حقیقت عذاب هر دو گروه (هم کفار و هم پیشروان آنها مضاعف است «قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لاتَعْلَمُونَ؛ خداوند گوید همه را (عذاب) دو چندان است؛ و لیکن شما نمیدانید».
2. نقض عهد
یکی از اسباب لعن نقض عهد و پیمان است خداوند در سوره مائده میفرماید: «فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ؛ ولی این پیمان را شکستند و به خاطر همین جرم بزرگ لعنت¬شان کردیم».
لزوم وفاء به عهد به حکم عقل، ثابت است، زیرا هر عاقلی وفای به عهد را حسن و پسندیده و نقض عهد را قبیح و زشت میشمارد و اجماع مسلمین و ضرورت دین بلکه جمیع ادیان نیز بر حسن آن و لزوم رعایت آن قائم است.
3. نفاق
نفاق از گناهانی است که مورد لعن خداوند متعال واقع شده است و با شدت بر اصحاب نفاق وعده عذاب در دنیا و آخرت داده و در آیات مختلف صفات آنان را برشمرده است.
«وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ؛ خدا به مردان و زنان منافق و به کفار، آتش جهنم وعده داده، که جاودانه در آنند و همان بس¬شان است، خدا لعنت¬شان کرده و برای آنان عذابی است همیشگی».
4. اذیت بر خدا و رسول او
از جمله اعمالی که در قرآن تصریح به ملعون بودن عامل آن شده، اذیت بر خدا و رسول اوست. «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهُمُ اللَّهُ فیِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهُمْ عَذَابًا مُّهِینًا؛ خدا آن کسانی را که او و پیامبرش را اذیت میکنند، در دنیا و آخرت لعنت کرده و عذابی خوار کننده برای ایشان مهیا نموده است».
اذیت به معنای ضرر رساندن و رنجاندن است.¬ از آنجا که اذیت رساندن به معنای مصطلح آن در باره خدا صدق نمیکند، بلکه به معنای جایز دانستن آنچـه در ذات و صـفات و افـعال خداوند جایز نیست بوده و اذیت رسول خدا مخالفت با امر و نهی اوست و یا ارتکاب چیزهایی است که خداوند به انجام آنها راضی نیست. در هر حال باید توجه داشت که اذیت خداوند به معنای ضرر رساندن به خداوند نیست.
5. تجاوز به حدود الهی
هرگونه افراط و تفریط موجب انحراف انسان میگردد. انسان ممکن است در عرصههای مختلف زندگی مرتکب زیادهروی شود در آیات الهی برای برخی از این تجاوزها غضب و لعن الهی بیان گردیده است. یکی از تجاوزهایی که موجب دوری از رحمت الهی میگردد تجاوز عمدی به نفس مؤمن و ریختن خون اوست.
قتلی این عقاب را به دنبال دارد که ویژگیهایی را داشته باشد: مؤمن بودن مقتول؛ عمد بودن قتل؛ حلال دانستن قتل مؤمن از سوی قاتل؛ قتل مؤمن به سبب ایمانش. چنین قاتلی مورد لعن الهی واقع شده و از رحمت الهی رانده شده است، چنانکه خداوند میفرماید: «وَ مَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِدًا فِیهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا؛ و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد جزایش جهنم است که جاودانه در آن باشد و خدا بر او غضب آرد و لعنتش کند و عذابی بزرگ برایش آماده دارد».
یکی دیگر از مصادیق تجاوز، «قذف» است که از انواع تجاوز به عرض میباشد. خداوند کسانی که به این گناه مرتکب شوند را از رحمت خود در دنیا و آخرت رانده است؛ یعنی در دنیا سزاوار تازیانه و در آخرت سزاوار عذابند. خداوند این عقاب را اینگونه بیان میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُواْ فیِ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیم؛ کسانی که به زنان با ایمان عفیف بی خبر از کار بد، تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند و هم آنان به عذاب سخت معذب خواهند شد».
وآخرین قسم از اقسام تجاوز، تجاوز به نسب می باشدکه در قالب «ملاعنه» بیان شده است. با بررسی انجام شده در ملاعنه دوری از رحمت خداوند در تفاسیر نیامده، مگر از باب این¬که یک طرف قطعاً دروغ میگوید و از باب دروغگویی؛ البته اگر شرایط را داشته باشد میتواند مورد لعن خداوند واقع گردد.
6. قطع رحم
یکی دیگر از اسباب دوری از رحمت الهی، قطع رحم است که خداوند در دو جای قرآن آنان را به صراحت لعن فرموده و در یک موضع آنان را خاسر نامیده است. خدای متعال در سوره محمد فرموده است: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فیِ الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُواْ أَرْحَامَکُمْ أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَرَهُمْ».
در بیان منظور از رحمی که خداوند به وصل آن فرمان داده و قطع آن لعن الهی را به دنبال دارد نظرهای متعددی بیان شده است. برخی از مفسران عموم گرفتن آن را اولی دانستهاند و برخـی دیگر مانند فخـرالدیـن رازی آن را مخصوص به ارتباط با نبی دانستهاند.
تبعات دنیوی لعن
تبعات دنیوی گاه به فرد تعلق میگیرد، ولی گاه به دلیل مشارکت افراد در فراهم آوردن اسباب لعن، این عواقب شامل حال تمام افراد جامعه میشود.
تبعات فردی
عقوبتهایی که ملعون به دنبال لعن الهی، به آن دچار میگردد عبارتند از:
1. فراموشی نعمت
در برخی موارد فراموشی، عقوبتی است که به سبب قلَت تعهد و اهتمام به دین و ارتکاب معصـیت و سوءانتخاب، انسان به آن گرفتار میگردد. در سوره مائده چنین آمده است: «فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ ... وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ؛ ولی این پیمان را شکستند و به خاطر همین جرم بزرگ لعنت¬شان کردیم و قسمتی از اصول دین و رئوس حقائق دینی را از یاد بردند.»
از جمله نعمتهایی که شخص ملعون به سبب لعن از آن دور میگردد، عبارتند از: نشانهها و آثار پیامبر، کتاب خدا، موعظهها و احکام الهی که در تورات بیان شده بود، مغفرت و دخول در جنت، بخشی از علم و شناخت آنان نسبت به معاصی.
2. سلب توفیق
هدایت بشر یکی از توفیقهای الهی است که اراده الهی از ابتدا به آن تعلق گرفته است. بر طبق آیات الهی میتوان هدایت را در سه قسم بیان نمود: هدایت عقل ممیّز میان خیر و شرّ و راست و دروغ، هدایت تزکیه اعمال و احوال بندگان و توفیـق خیرات در اکتساب طاعات، هدایت به دار الخلد و مجاورت حق. کسی که مورد لعن واقع شده و در مسیر ضلالت قرار گیرد از هدایت قسم دوم و سوم و توفیق برخورداری از آن بی بهره خواهد ماند، به طوری که حق در او اثری نکند، در حقیقت، از لطفی که موجب گشایش سینه آنان گردد محرومند، تا آنجا که باطن ایشان نیز به رنگ کثیف ظاهرشان در آمده است.
3. بدعت گذاری
بدعت¬گذاران از رحمت الهی دورند و مورد لعن واقع میگردند، زیرا آنان مبتلا به قساوت قلب شدهاند و هیچ قساوتی شدیدتر از تغییر کلام الله و افتراء به او وجود ندارد: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه ... لَکِن لعنهم اللَّهُ بِکُفْرِهِم؛ بعضی از گروندگان به کیش یهودیت کلمات را- در سخنان خود- با جابجا کردن تحریف میکنند ... خدا به خاطر کفرشان لعنت¬شان کرده بود».
تحریف کلام خدا به دو نحو ممکن است:1. تفسیر نادرست؛ 2. تغییر و تبدیلهایی که در عبارات میدهند و کلامی که از خدا نیست، میگویند از خداست، و این معنای تحریف از مصادیق بدعت است.
4. مسخ
یکی از پیامدهای لعن الهی، مسخ و موجب عبرت دیگران شدن میباشد، چنان¬که خداوند متعال میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً؛ هان ای یهود و نصارا که کتاب آسمانی بر شما نازل شده، ایمان آورید به کتابی که نازل کردیم و مصدق کتابی است که با شما است وگر نه وجهه دلها را از فطرت به سوی خلاف فطـرت بر میگردانیـم و از رحمت خود دور میسـازیم، آنچنانکه اصحاب سبت را لعنت کردیم و امر خدا انجام شدنی است».
تبعات جمعی
در آیات الهی نمونههایی از فراگیری عقوبت لعن بیان شده که این اقوام عبارتند از: قوم نوح، قوم هود، قوم صالح، قوم شعیب، قوم فرعون و قوم یهود. عقوبت این اقوام با یکدیگر متفاوت است که هر یک را در ذیل بیان میداریم.
1. عقوبت طوفان
سرکشی و اصرار بر گناه در میان قوم نوح7 تا حدی ادامه یافت که به نوح7 وحی رسید که غیر از کسانی که تا به حال به حقیقت ایمان به تو آورده است دیگر هرگز کسی از قوم تو ایمان نخواهد آورد. چون این وحی رسید و نوح دانست که امیدی به ایمان آنها و نسل آنها نیست نفرین کرد و « رَبِّ لا تَذَر» گفت و چون خداوند اراده اهلاک آنها را فرمود دستور ساختن کشتی را به پیامبرش داده، «حَتی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَ فَارَ التَّنُّور» جریان بدین منوال میگذشت- تا آنکه فرمان ما صادر شد و تنور جوشیدن گرفت- و آب که سبب حیات و استمرار حیات برای همه موجودات است وسیله عقوبت این قوم شد.
2. عقوبت باد تندباد ذلت بار
نتیجه استکبار انسان در مقابل ذات احدیت، عذاب خوار کننده الهی را به دنبال دارد.
خداوندعزوجل عذاب و پیامد لعن قوم هود را چنین بیان میفرماید: «فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فیِ أَیَّامٍ نَحسَاتٍ لَنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الخِْزْیِ فیِ الحیَوةِ الدُّنْیَا وَ لَعَذَابُ الاَْخِرَةِ أَخزی وَ هُمْ لَایُنصَرُونَ؛ نتیجه این انکارشان آن شد که ما بادی سموم و تند بر آنان فرستادیم، آن هم در ایامی نحس، تا بچشاند به ایشان عذاب خواری را در زندگی دنیا در حالی که عذاب آخرت خوارکنندهتر است و دیگر یاری نخواهند شد».
این عقاب دنیوی طوری بود که هیچ اثری آنان باقی نگذاشت و آن باد از غایت شدت و سطوت هر چیزی را که بود از انفس و انعام و اموال آنان به امر پروردگار نابود کرده، خاشاک و بیابانها ساخت، در حالیکه خانههای آنان هنوز پابرجا بود.
3. عقوبت با صاعقه
قوم ثمود پس از برخورداری از نعـمتهای بی شمار الهی به جحد و انـکار رو آوردند و در این انکار خود تا جایی پیش رفتند که خداوند در باره آنان فرمود: «بَعدتْ ثَمُودُ».
عقوبت این قوم به سه صورت بیان شده است: صاعقه ، رجفه و صیحه.
4. عقوبت با ابر آتش بار
از انواع عقوبتهای اجتماعی میتوان عقوبت قوم شعیب7 را نام برد.
قوم شعیب افرادی بودند که بر سر راه مردم مینشستند و آنان را میترساندند، کم فروشی میکردند و در زمین به فساد پرداخته، نه تنها خود کفر میورزیدند، بلکه تلاش میکردند تا مؤمنان را نیز از ایمان¬شان منحرف کنند. خداوند از عقوبت آنان در سه سوره خبر داده است : سوره اعراف ، سوره هود و سوره شعراء.
5. عقوبت اقتصادی و غرق شدن
یکی از عقوبتهایی که قوم فرعون به آن گرفتار شد، عقوبت اقتصادی بود. ¬آنان به ¬جهت¬ مفاسد اجتماعی چون: اشاعه کذب و ترویج شایعات، خیانت، و همچنین ارتکاب مفاسد اقتصادی، سیاسی و ... از رحمت الهی دور شدند و به لعن الهی دچار گشتند. خداوند عقـوبت آنان را چنیـن بیان میکند: «وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون؛ فرعونیان را به خشکسالی و کمبود حاصل دچار کردیم شاید متذکر شوند».
پیامد لعن در آخرت
1. نیافتن ولی و ناصر
کسی که مورد لعن خدا قرار گیرد، یاوری ندارد که او را از کیفر خداوند، نجات دهد؛ چرا که یاور حقیقی خداست نه مردم و نه دولتها؛ اگرچه آنان مالک بمبهای ئیدروژنی و موشکهای قارهپیما باشند، چنانکه خداوند عزوجل میفرماید: «أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَعَنهَُمُ اللَّهُ وَ مَن یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تجَِدَ لَهُ نَصِیرًا؛ اینها کسانی هستند که خدا از رحمت خود دورشان ساخته و کسی که خدا او را دور کند، دیگر یاوری برایش نخواهی یافت».
2. ورود در آتش
یکی از پیامدهای لعن الهی در آخرت ورود ملعون در آتش است. کسی که از صراط مستقیم که تنها یک راه است منحرف گردد، لاجرم در سبیل شیطان وارد شده و مادامی که با این انتخاب وارد رستاخیز گردد قطعاً گرفتار آتش غضب الهی خواهد شد، چنانکه خداوند در باره کافران میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَعَـنَ الْکَافِرِینَ وَ أَعَدَّ لَهُـمْ سَعِیراً؛ به درستـی خدا کافران را لعنت کرده و برای آنها عذابی سوزان تهیه دیده است».
3. تقلب وجوه در آتش
یکی از پیامدهای لعن الهی که از انواع عذاب میباشد برگشتن چهره کافران است: «یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فیِ النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولا؛ روزی که رویهای¬شان در آتش دگرگون شود، و بگویند: ای کاش خدا را اطاعت کرده بودیم، ای کاش پیغمبر را اطاعت کرده بودیم».
4. خلود
یکی از پیامدهای لعن الهی در آیات با عنوان خلود آورده شدهاست: «أُوْلَئکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلَائکَةِِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ خَالِدِینَ فِیهَا». بزرگترین چیزی که در عذاب کافران است، جاویدان بودن آن است برای خلود، دو وجه بیان شدهاست که عبارتند از خلودِ در لعنت و خلودِ اثر لعنت.
آثار فردی لعن
1. حفظ ارزشهای اخلاقی
اگر کسب ارزش اخلاقی منوط به کسب مقدمهای اخلاقی باشد و مقدمه مورد غفلت واقع گردد قطعاً آن ارزش نیز در وجود ما نقش نمیبندد.
یکی از این ارزشها دوستی با دوستان خداست که با شناخت دوستان خدا و برقراری ارتباط دوستانه به همراه رعایت تمام موازین اسلامی و اخلاقی، امتثال میگردد؛ اما اگر کسی همین رابطه را با دشمنان خداوند نیز داشته باشد، به دنبال جلب محبت آنان باشد، نیازشان را برطرف سازد و برایشان دعای خیر نماید و ... قطعاً نمیتواند ادعا کند که امر الهی را در باره دوستان او به طور کامل امتثال نموده است.
نهادینه شدن این باور، آثار خود را در اخلاق و رفتار انسان نیز نمایان میکند؛ به طوری که کلام الهی، شدت بر دشمنان را در کنار مهربانی با دوستان به عنوان دو ویژگی اهل ایمان معرفی کرده است: «محَُّمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلیَ الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بینهم؛ محمد9 رسول خدا است و کسانی که با او هستند علیه کفار شدید و بیرحمند و در بین خود رحیم و دلسوزند».
2. افزایش معرفت
آنجا که انسان به واسطههای محبّت و دوستی نزدیک میشود، در حقیقت به خصایص و اخلاق و رفتار و اندیشه آنان نزدیکتر میگردد و آنگاه که از دشمنان آنان دور و جدا میشود، در واقع از خصلتها و اوصاف تنزیهای و ناشایست که مورد نهی آنهاست، فاصله میگیرد و این خود شیوهای عملی در افزایش معرفت است. از این رو نوعاً در زیارتنامهها که با مضامین عالیه، موجبات معرفت انسان را فراهم مینماید در کنار جمله «عارِفٌ بِحَقِّکُمْ»، جمله «مُوالٍ لَکُمْ وَ لأوْلِیاءِکُمْ مُبْغِض لأعْدائِکُمْ وَ معاد لهم » آمده و همچنین در کنار سلامها، لعنها آمده که اشاره به رابطه تنگاتنگ بین این دو مقوله میباشد.
آثار جمعی لعن
لعن علاوه بر اثرات فردی دارای آثار و بازتابهای جمعی و فراگیر نیز میباشد.
1. آثار لعن در ارتباطات اقتصادی
وقتی افرادی مورد لعن الهی قرار میگیرند و یا رسول خدا 9 متبایعان در معاملهای را لعن میکند، قطعاً شخص با انجام دادن آن معامله در حزب شیطان وارد شده و راز تحریم آن آشکار میگردد. معامله با کافران و مشرکان تحت حکم حرمت واقع میگردد و معامله بر شراب نیز محکوم به حرمت است، زیرا زید بن علی از پدرش امام علی7 نقل مینماید که رسول خدا9 درباره شراب ده گروه را نفرین کرده است: «الْخَمْرَ وَ عَاصِرَهَا وَ مُعْتَصِرَهَا وَ بَائِعَهَا وَ مشتریها وَ ساقیها وَ آکِلَ ثمنها وَ شَارِبَهَا وَ حاملها وَ الْمَحْمُولَةَ إِلَیْهِ؛ خودِ شراب؛ سازنده آن؛ جمع کننده این مایع فشرده شده؛ فروشنده؛ خریدار؛ ساقی و کسی که در پیاله میریزد؛ خورنده ثمن آن؛ نوشنده آن؛ باربر؛ انباردار آن».
بنابر این میتوان چنین گفت که از دید اسلام هرگونه رابطه اقتصادی با متعاقدان ملعون و اختلاط تعمدی بهره اقتصادی آنان با سرمایه اولیه موجب خروج از دایره رحمت الهی میگردد.
2. آثار تربیتی در خصوص ارتباطات سیاسی
واقعیت موجود بر این مطلب صـحه میگذارد که شدیدترین جنگ لفظی در مرام یک موحّد، لعن طرف مقابل است که از خدا میخواهد او را از گردونه رحمت خود دور کند.
لعنت در فرهنگ قرآن یک موضع گیری کاملاً سیاسی است؛ لعنت حقیقی از نظر قرآن به مفهوم صف آرایی کامل مؤمنان در مقابل دشمنان خدا و قرآن و اهل البیت است؛ لعنت در ادبیات قرآنی یک هشدار، یک اخطار و یک اعلام وضعیت قرمز برای مسلمانان بالاخص شیعیان در مقابل دشمنان اهل البیت است. لعنت خدا، خطرناکترین نفرین است.
امروزه مسلمانان جهان از آمریکا ابراز تنفر مینمایند و این خود، افزون بر آن که یک نوع مبارزه است موجب انسجام واتحاد مسلمانان میشود.
کاربردهای قرآنی لعن و نفرین نشان میدهد که زمانی مجوز آن داده میشود که امکان هدایت و نجات در شخص و یا گروه فراهم نیست. هنگامی که داود نبی7 و یا حضرت عیسی7 از هدایت گروهی از بنی اسرائیل نومید میشوند آنان را لعن و نفرین میکنند تا به جامعه مؤمنان نشان دهند که رفتار زشت و ناپسند آنان مورد تأیید نیست.
3. آثار لعن در خصوص ارتباطات فرهنگی
لعنت حقیقی بر دشمنان خدا به شرطی که از روی اخلاص و معرفت و ارادت و ایمان به خدا و رسولش باشد، موالات با رسول خدا و اهل بیت او: را تضمین و انسان را جزو حزب و یاران خدا میکند. وجود روایات بسیار زیاد در مورد لعنت نمودن بر قاتلان امام حسین7 از ناحیه خداوند متعال و انبیاء او بیانگر همین مطلب است.
بیداری فطرت
کسانی که میگویند دلهای ما نمیتوانند ایمان آورده و مانع و حاجب در کار است خداوند در پاسـخ آنان میفرماید: «بَل لَّعَنَهـُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً مَّا یُؤْمِنُـونَ؛ بلکه خدا به سبب کفرشان لعنت¬شان کرده و در نتیجه کمتر ایمان میآورند » درآیه تذکری است برای این مطلب که اینان بر فطرت پاک خلق شدهاند، ولی خداوند به دلیل کفر باطنی، ایشان را لعنت فرموده و به دلیل شدت عناد و لجاجت، ایشان را از رحمتش دور نمود.
بیان موقعیتی که ملعون در آن واقع میشود و فضاسازی ذهنی بسیار مناسب خداوند در آیات، یکی از عواملی است که موجب پاره شدن پردههای غفلت است. با ترسیم وضعیت چنین اشخاصی در آخرت که «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً » و بیان رسوایی آنان در مقابل جمهور مردم و از بین رفتن پایگاهها و موقعیتهای آنان در بین مردم و نیارزیدن کالای آنان به پشیزی نزد مؤمن و کافر، تلنگری حرکت آفرین بر فطرت زنگار گرفته هر بیخبری میتواند باشد.
نتیجه¬گیری
1. ارتباطات انسان بر رفتار و گفتار او اثر¬گذار است کسی که با رانده شدگان ارتباط برقرار کند رنگ آنان را میگیرد و دچار آفت میگردد. از بین بردن اثر این آفات به مراتب سختتر از حفظ خود برای آلوده نشدن است و گاهی زائل کردن آن صفات، محال و گاه فرصتی برای جبران نیست. به همین دلیل در دین مبین اسلام از ایجاد ارتباط دوستانه با ملعونان نهی شده است.
2. انسانها به اندازه نقش خود در فراهم نمودن اسباب دوری از رحمت الهی، تبعات آن را در دنیا و آخرت میبینند گاه در قالب فردی و گاه در قالب گروهی. هیچیک از این تبعات نه برای انسان خوشایند است و نه برای خداوند، ولی همه اینها اثر وضعی و قطعی اعمال انسان است که برای آن راه گریزی جز توبه و پناه بردن به خداوند وجود ندارد.
3. اسباب دوری از رحمت الهی گاه درفکر انسان ریشه داشته و باور او موجبات رانده شدنش را فراهم کند و گاه عملکرد و رفتار انسان سبب ورود او به مرزهای ممنوعه گردد. خداوند متعال با تبیین آشکار قالب سعادتمندی انسان در چارچوب مکتب، حجت را بر انسان تمام کرده و چتر رحمت خود را بر تمام این حد و مرز گسترده و هر¬که از زیر سایه این چتر خارج گردد، خود موجب سلب این نعمت از خود شده است.
منابع و مآخذ
* قرآن کریم.
1. ابن بابویه قمی، محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، چ پنجم، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1410ق.
2. ابن جزی غرناطی، محمد بن احمد، التسهیل لعلوم التنزیل، چ اول، شرکت دارالارقم بن ابی الارقم، بیروت.
3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چ سوم، دار صادر، بیروت، 1414ق.
4. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، بیجا، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408ق.
5. انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، مکتبه النشر الثقافه اسلامیه، بیجا، 1408ق.
6. بابایی، احمدعلی، برگزیده تفسیر نمونه، چ سیزدهم، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1382ش.
7. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، تحقیق محمد صفایی، چ اول، مرکز نشر اسراء، قم، 1388ش.
8. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، چ اول، اسراء، قم، 1378ش.
9. جوادی آملی، عبدالله، فلسفه زیارت و آیین زندگی، چ پنجم، اسراء، قم، ص 96.
10. حقی بروسوی، اسماعیل، روح البیان، چ اول، دارالفکر، بیروت، 1306ش.
11. خطیب، عبدالکریم، تفسیر قرآن للقرآن، چ اول، دارالفکر العربی، قاهره، 1386ق.
12. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چ اول، دارالعلم الدار الشامیه، دمشق بیروت، 1412ق.
13. زاهدی، مرتضی، اسرار عاشقان و مقامات عارفان، چ اول، صابره، تهران، 1384ش.
14. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، اسلام، چ بیست و پنجم، تهران، 1387ش.
15. شاذلی، سید ابن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، چ هفدهم، دارالشروق، بیروت، قاهره، 1412ق.
16. شیبانی، محمدبن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، چ اول، بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران، 1413ق.
17. صفی پور، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهی الارب فی لغه العرب، اسلامیه، تهران، 1377ش.
18. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417ق.
19. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ اول، دانشگاه تهران و حوزه علمیه قم، تهران،1377ش.
20. طبری، ابو جعفر محمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، چ اول، دارالمعرفه، بیروت، 1412ق.
21. طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الأحکام، دارالکتب الاسلامی، تهران، 1365ش.
22. طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چ دوم، اسلام، تهران، 1378ش.
23. عبدالحق بن غالب ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز، چ اول، دارالکتب العلمیه، بیروت، ¬1422ق.
24. فخرالدین رازی، ابو عبداله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، چ سوم، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت،1420ق.
25. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چ دوم، هجرت، قم،1410ق.
26. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، چ دوم، الصدر، تهران، 1415ق.
27. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، چ ششم، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1378ش.
28. قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا، کنزالدقائق و بحر الغرائب، چ اول، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1368ش.
29. کاشانی، ملا فتح الله، زبده التفاسیر، چ اول، بنیاد معارف اسلامی، قم،1423ق.
30. کاشانی، ملافتح الله، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش.
31. گروه مترجمان، تفسیر هدایت، چ اول، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد،1377ش.
32. مدرسی، سیدمحمدتقی، تفسیرمن هدی القرآن، چ اول، دار محبی الحسین، تهران، 1419ق.
33. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی ـ فارسی، بینا، بیجا، بیتا.
34. میبدی، ابوالفضل رشیدالدین احمدبن ابوسعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، چ پنجم، امیر کبیر، تهران، 1371ش.
35. میرزا خسروانی، علیرضا، تفسیر خسروی، چ اول، اسلامیه، تهران، 1390ق.
36. یونسیان، علی اصغر، چرا نفرین؟، چ دوم، آیینه زمان، تهران، 1382ش.