چکیده
زن در دین مبین اسلام و در نظام خلقت و جامعهی بشری، دارای جایگاهی والا و مسئولیتی بس بزرگ است و تنها او قادر بر انجام آن است. خصوصیات و شرایط ویژهای که به زن توان انجام چنین وظیفهای را بخشیده، طبعاً محدودیتهایی را نیز در امور دیگر، برای او ایجاد مینماید که این محدودیتها ناشی از دارا بودن شرایط ویژهی جسمی و روحی در اوست.
بر همین اساس، اسلام با توجه به همگونی دستوراتش با فطرت بشری به زنِ مسلمان، سفارش مینماید که هنگام حضور در جامعه با پوشاندن مواضعی از بدن که تحریککنندة جنس مخالف است، به خواست فطری خویش، تن دهد - و خود را بپوشاند- و خود و جامعه را از افتادن در منجلاب تباهی و فساد حفظ نماید و نیز برای حفظ زن از لجنزار گناه و دام بوالهوسان - در قرآن کریم - به «حفظ حجاب، عفت و نیز محافظت از لحن و گفتار و آشکار ننمودن زینت خود» امر مینماید.
زن در دین مبین اسلام و در نظام خلقت و جامعهی بشری، دارای جایگاهی والا و مسئولیتی بس بزرگ است و تنها او قادر بر انجام آن است. خصوصیات و شرایط ویژهای که به زن توان انجام چنین وظیفهای را بخشیده، طبعاً محدودیتهایی را نیز در امور دیگر، برای او ایجاد مینماید که این محدودیتها ناشی از دارا بودن شرایط ویژهی جسمی و روحی در اوست.
بر همین اساس، اسلام با توجه به همگونی دستوراتش با فطرت بشری به زنِ مسلمان، سفارش مینماید که هنگام حضور در جامعه با پوشاندن مواضعی از بدن که تحریککنندة جنس مخالف است، به خواست فطری خویش، تن دهد - و خود را بپوشاند- و خود و جامعه را از افتادن در منجلاب تباهی و فساد حفظ نماید و نیز برای حفظ زن از لجنزار گناه و دام بوالهوسان - در قرآن کریم - به «حفظ حجاب، عفت و نیز محافظت از لحن و گفتار و آشکار ننمودن زینت خود» امر مینماید.
کلمات کلیدی
زن، حضور، حجاب، زینت.
مقدمه
اسلام با طرح پوشش بانوان و حدود حریم زن و مرد، جواز حضور زنان را در جامعه فراهم ساخته است و با دستورهای حکیمانه و راهگشایی که دربارة منش و روش زن - در هنگام ورود به اجتماع - ارائه داده است، از یک سو، از تباه شدن این نیروی عظیم انسانی و بی هدف رها شدن آن جلوگیری کرده و از سوی دیگر، از فساد گسترده و ناهنجاریهایی که از اختلاط زن و مرد ناشی میشود، پیشگیری مینماید.
در صدر اسلام نیز نمونههای از حضور آگاهانة زن در عرصة فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بیان شده است و جنبة تأیید آن حضور پیامبر خدا و ولی معصوم: و ارتباط گفتاری و رفتاری آنان با زنان میباشد. اساساً حکم الهی و فقه نبوی در مورد زنان بنا بر مصالح و مفاسد اجتماع و حفظ کرامت و شخصیت آنان و خصوصیت ویژة طبیعی و جنسی پایهگذاری شده است. زنان همدوش با مردان در عرصههای مهم اجتماعی فعالیت مینمایند.
از این رو، اسلام با اشتغال زنان و حضور آنان در اجتماع مخالفتی ندارد، ولی برای چگونگی حضور او در جامعه شرایط و محدودیتهایی را مقرر میدارد که این محدودیت هم به صلاح خود زن و نیز به صلاح جامعة اسلامی میباشد.
در قرآن کریم به زنان مسلمان، توصیة فراوان شده است که هنگام خروج از منزل یا رویارویی با مردان بیگانه، زیبایی، زینت و اندام خویش را به وسیلة پوشش– چادر و مقنعه- از نگاه نامحرمان بپوشانند. همچنین هنگام گفتگو با مردان، از نگاه خود مواظبت کرده و مراقب لحن و گفتار خود باشند.
لذا در این مقاله به بررسی حضور اجتماعی زنان در آیات قرآن و شرایط و حدودی که خداوند در این آیات برای نیمی از این قشر عظیم جامعه مقرر داشته است، میپردازیم.
حضور زنان در اجتماع، در صدر اسلام
از دیدگاه اسلام، زنان از کلیة حقوق انسانی اعم از؛ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به اندازة مردان بهرهمند میباشند. زنان صدر اسلام با حفظ پوشش و حجاب، در جامعه حضوری فعال و مثبت داشتهاند. بدین ترتیب میتوان گفت که حضور زن در جامعه اسلامی مورد تأیید و تأکید بوده و هیچگونه منعی برای آن وجود نداشته است.
به گواهی متون معتبر تاریخی، در صدر اسلام زنان وارد جامعه شده و مانند مردان در بحث و درس شرکت میکردند؛ چنانچه در روایت آمده است: زنان، نزد پیامبر خدا9 آمدند و عرضه داشتند: مردان در بهره گیری از محضر شما بر ما غلبه کردهاند، روزی را نیز به ما اختصاص دهید. رسول خدا9 روزی را خاص آنها قرار داد.
همچنین در روایت است، بسیاری از زنان، از جمله امسلمه نقش بسیار مهمی در دگرگونی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در آن عصر و حتی در زمانهای بعد ایفا کردند و نیز زنانی بودند که حتی به تجارت، کشاورزی، دامداری و ... اشتغال داشتند.
لذا زنان از نظر اسلام، مجاز به فعالیت مفید تولیدی، فرهنگی، خدماتی و ... در بیرون از محیط خانه¬اند؛ همان طور که قرآن کریم بر این مطلب صحّه میگذارد و میفرماید: «ولا تَتَمنّوا ما فَضَّل اللهُ به بَعضَکُم علی بَعض لِلرِّجال نَصیبٌ مِمّا اکتَسَبوا و لِلنّساء نَصیبٌ مِمّا اکتَسَبْنَ واسْئلواُ اللهَ مِن فَضلِه إنّ اللهَ کان بکل شیءٍ عَلیما¬؛2برتریهایی که خداوند برای برخی از شما بر بعضی دیگر قرار داده، آرزو نکنید (این تفاتهای طبیعی و حقوقی برای حفظ نظام زندگی و طبق عدالت است) مردان نصیبی از آنچه به دست میآورند دارند و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد) از فضل خدا (برای رفع تنگناها) طلب کنید و خداوند به هر چیز داناست».
بیعت پیامبر خدا با زنان
از دیگر الگوهای تاریخی حضور اجتماعی زنان در عصر اسلام، بیعت پیامبر9 با زنان به هنگام فتح مکه در مورد مسائل مهم اخلاقی و اجتماعی آن زمان بود که آن را «بیعت النساء» نامیدند؛ چنانکه خداوند در این باره میفرماید: «یا أیُّهَا النَّبی إذا جاءَکَ المُؤمناتُ یُبایِعنَکَ عَلی أن لا یُشرِکنَ بِاللهِ شَیئاً وَ لایَسرِقنَ ولا یَزنینَ ولا یَقتُلنَ أولادَهُنَّ ولا یَأتینَ ببهتان یَفتَرینَه بَینَ أیدیهِنَّ و أرجُلِهنَّ ولایَعصینَکَ فی مَعروفٍ فَبایِعهُنَّ واستَغفِر لَهُنَّ الله إنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیم؛ ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که دیگر هرگز شرک نورزند و سرقت و مرتکب زنا نشوند و اولاد خود را به قتل نرسانند و طفل حرام زادة خود را به دروغ و افتراء و بهتان به شوهران¬شان نبندند و با تو در هیچ امر پسندیدهای مخالفت نکنند، بدین شرط با آنها بیعت کن و بر آنها از خدا آمرزش و غفران طلب کن که خدا بسیار آمرزنده ومهربان است».
در شأن نزول آیة مذکور، آمده است: بعد از آن¬که رسول خدا9 مکه را فتح نمود، با مردان بیعت فرمود. سپس زنان آمدند تا بیعت کنند. خدای متعال این آیه را فرستاد: «یا أیُّهَا النَّبی إذا جاءَکَ المُؤمناتُ یُبایِعنَکَ» یکی از زنان گفت: چگونه بیعت کنیم؟ پیامبر9 فرمود: «من با زنان مصافحه نمیکنم»؛ لذا دستور داد، قدحی آب آوردند، خودش دست در آب نهاد و بیرون آورد و فرمود: حال دست خود را در این آب کنید.
این آیه نشان دهندة ارزشی است که دین اسلام برای زنان قائل شده و مشارکت آنان را برای انعقاد قرارداد اجتماعی و سیاسیِ سازنده، مورد تأیید قرار داده است.
آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاته در تفسیر آیة مزبور میفرماید:
این مسئله نشان میدهد که بر خلاف گفتة بی خبران یا مغرضانی که میگویند؛ اسلام برای نیمی از جامعة انسانی، یعنی زنان ارزشی قائل نشده و آن را به حساب نیاورده است، دقیقاً آنها را در مهمترین مسئله به حساب آورده است، از جمله مسئله «بیعت» میباشد که یک بار در حدیبیه و یک بار در فتح مکه انجام گرفت و زنان نیز دوش به دوش مردان در این پیمان الهی وارد شدند و حتی شرایط بیشتری را نسبت به مردان پذیرا گشتند، شرایطی که هویت انسانی زن را زنده میکرد و او را از اینکه تبدیل به متاع بی ارزش یا وسیلهای برای کامجویی مردان بوالهوس گردد، نجات می داد.
شرایط حضور زنان در جامعه
اساساً زن نیمی از پیکر اجتماع بوده و نقش او در رشد و تعالی انسان و جامعة بشری بسیار مهم تلقی میشود. اسلام با قرار دادن شرایط و حدودی برای بانوان، جواز حضور آنان را در جامعه فراهم ساخته است و با دستورهای حکیمانه و راهگشایی که دربارة منش و روش زن – در هنگام ورود به اجتماع - ارائه داده است، از یک سو، از تباه شدن این نیروی عظیم انسانی و بی هدف رها شدن آن جلوگیری کرده و از سوی دیگر، از فساد گسترده و ناهنجاریهایی که از اختلاط زن و مرد ناشی میشود، پیشگیری مینماید. این شرایط و محدودیتها که رعایت آن برای زنان لازم و ضروری است، به تفصیل به آنها میپردازیم:
الف. رعایت پوشش اسلامی
اصل حجاب و پوشش، جزء غریزة فطری انسان است؛ چرا که در نهاد او عامل بازدارندة نیرومندی به نام شرم و حیاء، وجود دارد که او را از برهنه شدن و همانند چهارپایان زندگی کردن، دور میدارد. اسلام نیز با توجه به همگونی دستوراتش با فطرت بشری به زن، سفارش مینماید که با پوشاندن مواضعی از بدنش که تحریک کنندة جنس مخالف است، به خواست فطری خویش، تن دهد (خویش را بپوشاند) و خود و جامعه را از افتادن در منجلاب تباهی و فساد حفظ نماید.
از آنجا که هر چیز با ارزش را پنهان دارند تا از دستبرد نااهلان، مصون و محفوظ باشد، زن نیز با حجاب و عفتِ خود میتواند، ارزش وجودش را حفظ کرده و خویش را از هجوم و تجاوز شیطانصفتان مصون دارد. حجاب، پوششی است که خود به خود زن را در پایگاه محکم و استواری، از خطرات جدّی که او را تهدید میکند، حفظ و نگهداری مینماید. خطراتی که نه تنها جسم او، بلکه تا اعماق روحش را نیز در بر میگیرد و از زن، یک موجود با ارزش میسازد که او را به بالاترین درجهی قرب الهی رهنمون میکند. حجاب و پوشش، زن را از طمع هر طمّاع و از مکر هر مکار، در امان نگاه میدارد و ریشه بدبختی زن و حتی مرد و جامعه بشری را میخشکاند و سلامت روحی زن و پاکی محیط و خانواده را تضمین میکند.2
بنابراین، آنچه از قرآن به دست میآید، این است که نوع پوشش و آراستگی زن برای حضور در عرصههای مختلف اجتماعی و در مجامع مشترک با مردان باید به گونهای باشد که موجب جلب نظر نامحرم نشود؛ لذا در اینجا به کیفیت پوشش از دیدگاه قرآن میپردازیم:
معنا و مفهوم مقنعه
«مقنعه» در اصل، واژهای عربی از ریشة «قَنَع» است که به زبان فارسی منتقل گردیده است. مقنعه یا مِقنَع، پارچه است که زنان سر خود را بدان بپوشانند. دهخدا در فرهنگ لغت، واژة مقنعه را مترادف با روسری میداند. بر این اساس، واژة مقنعه جامهای است که زنان، مو و سر خود را با آن میپوشانند. این پوشش از لباسهای سنتی زنان ایرانی بوده است.
مقنعه در آیات قرآن
خدای متعال در آیة 31 سورة نور که به آیة حجاب نیز معروف است، پس از اعلام دستور پوشش به زن، بلافاصله بیهیچ درنگی خطاب به زنهای مؤمن میفرماید: «وَلْیضْرِبن بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِن».
«خِمار» به معنای روسری، اساساً برای پوشانیدن سر، وضع شده است. ذکر کلمة «خُمُر» در آیه، میفهماند که زن باید روسری داشته باشد. «خِمار» یا همان مقنعه، پوششی است که برای پوشاندن گردن و سینة بانوان واجب و لازم است و چون در مقام بیان حد پوشش است، اگر پوشانیدن چهره هم لازم بود، بیان میکرد.
واژة «جُیُوبِهِن»، جمع «جَیب» میباشد و در لغت به معنای گریبان، یقه، قلب و دل آمده است. «جیوب»، کنایه از سینههاست؛ زیرا گریبانهاست که روی سینهها را میپوشاند. به هر حال، بدون هیچ تردیدی آیه در کمال صراحت، چگونگی پوشش زنان را بیان میکند و پیامش لزوم پوشش سر، گردن و زیر چانه و سینههاست.
در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه، چنین آمده است: «زنان، مأمور شدهاند که روسریهای خود را بر روی سینة خود بیفکنند تا دور گردن آنها پوشیده شود »؛ و نیز از ابن عباس روایت شده که: «زن باید مو و سینه و دور گردن و زیرگلویش را بپوشاند».
گروهی از مفسران، سبب نزول این آیه را توجه به شیوة پوشش حاکم بر جامعه در دوران جاهلیت دانستهاند، چنانچه در کتاب «لوائح البیان» آمده: «زن در دوران جاهلی- همچون جاهلیت امروز (در کشورهای غربی) - با سینة برهنه، گردن و دستهای مکشوف، میان مردان رفت و آمد میکرد و چه بسا اندام هیجانبار و گیسوانش را آشکار میساخت تا مردها را بفریبد؛ لذا خداوند این آیة مبارکه را نازل فرمود تا با پوشیدن مقنعه (خمار)، سینه و گردن و زینتهای آنان در مقابل نامحرم محفوظ ماند».
معنا و مفهوم چادر
کلمة «چادر» واژهای است، پهلوی که به دو صورت چادْر و چادُر به کار رفته است. در کتابهای لغت به خاستگاه فارسی و ایرانی بودن این واژه اشاره شده است؛ اما در مورد معنا و مفهوم چادر در فرهنگ لغت فارسی آمده است: چادر، بالاپوشی است که زنان روی سر میاندازند و همة اندام آنها را میپوشاند و نیز لغتنامة دهخدا، لفظ چادر را اینگونه معنا میکند: «چادر پارچهای است که زنان برای پوشانیدن چهره، دستها و سایر اعضا و البسه بر روی همة لباسها میپوشند».
اساساً چادر بارزترین نمود حجاب اسلامی در عصر حاضر است که ریشه در قرآن و سیرة زنان اهل بیت به ویژه فاطمه زهرا دارد. رسول خدا چادر را به عنوان یکی از اقلام نوزدهگانة ضروری جهیزیه برای دخترش حضرت زهرا قرار داد و این خود بیانگر عمق اسلامی بودن چادر است.
بر همین اساس، وجوب پوشیدن چادر برای زنان، حکم ضروری دین و از امور بدیهی قرآن است. چنانکه خداوند در سورة «احزاب» آیة 59 میفرماید:
«یا أیُّهَا النَّبی قُل لِأزواجِکَ و بَناتِکَ و نِساءِ الْمؤمنینَ یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابیهِنَّ ذلکَ أدنی أن یُعرَفنَ فَلا یُوذَین؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو، چادرهای¬شان را بر خویش فرو افکنند که این کار برای اینکه آنها به عفت و آزادگی شناخته شوند- تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) در امان بمانند- بهتر است».
در اینجا منظور از «جلباب» پارچهای است که سر را میپوشاند (مثل چادر امروز). این نوع پارچه بزرگتر از مقنعه و روسری است که سر و گردن و سینهها را میپوشاند.
علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان، جلباب را «جامهای گسترده میداند که تمام بدن زن، از سر تا قدم او را میپوشاند».¬
«یُدنین» از مصدر «إدناء» به معنای نزدیک کردن است و در مقابل دور کردن قرار دارد و مقصود این است که زنان، جلباب را به بدن خویش نزدیک سازند تا به درستی آنها را محفوظ دارد، نه اینکه چادر را آزاد بگذارند، به طوری که گاه و بیگاه کنار رود و بدن آنان آشکار گردد. به تعبیر ساده، زنان باید چادر خود را جمع و جور کنند.
در شأن نزول این آیه آمده است:
زنان از خانه بیرون میشدند تا به مسجد آیند و پشت سر رسول خدا نماز بخوانند و چون شب میشد و زنان برای نماز مغرب و عشا بیرون میآمدند، جوانان سر راه آنان مینشستند و متعرض ایشان میشدند. از این روی، خدای متعال این آیه را نازل فرمود.
اینکه چرا خداوند، لفظ «نزدیک کردن» را به جای «پوشیدن» به کار برده، صاحب کتاب «حریم عفاف» اینگونه توضیح میدهد: «دور کردنِ» لباس، همراه با نوعی تنفّر است و وقتی انسان در هنگام خستگی با حالتی انزجارآمیز، لباسش را میکند، میگویند؛ لباسش را دور افکند. با توجه به معنای مقابله، «نزدیک کردنِ» لباس، همراه با یک نوع پیوند معنوی میباشد. یعنی جلباب را با علاقه پوشید. از این رو همراه با نوعی محافظت و دقت پوشیده خواهد شد، نه مانند کسی که از روی اجبار، لباسی را به تن میکند.
از سوی دیگر، خداوند حکمت پوشیدن جلباب را شناخته شدن زنان به عفاف و حیا و در نتیجه، حفظ امنیت و آرامش آنان خارج از منزل ذکر میکند: «ذلکَ أدنی أن یُعرَفنَ فَلایُؤذَین». از این رو کیفیت پوشیدن چادر نیز باید در راستای تحقق همین هدف باشد.
علامه طباطبایی نیز در مورد «ذلک ادنی» میفرماید: پوشانیدن همة بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاحند، نزدیکتر است. در نتیجه وقتی به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمیشوند، یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنان نمیگردند.
پس میتوان نتیجه گرفت، هنگامی که بانوان در جامعه حضور مییابند باید به گونهای جلباب (چادر) خویش را بپوشند که آثار پاکدامنی در وجودشان هویدا گشته و چنان ابهّت و متانتی بیابند که چشم ناپاک دلان را از طمع در کالای وجود خویش ناامید سازند تا از آزار و اذیت¬شان در امان بمانند.
ب. ظاهر نکردن زینت
همان¬طور که میدانیم؛ یکی از موارد حفظ حجاب برای زنان، ظاهر نکردن «زینت» و جای آن در مقابل نامحرمان است؛ لذا خداوند به پیامبرش خطاب میکند: «و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ إلّا ما ظَهَرَ مِنه؛ زینت خویش را آشکار نکنند، مگر آنچه ظاهر است».
«یُبدین» از إبداء، به معنای اظهار نمودن است و «زینت» هر آنچه را به واسطة آن آراسته شود، در بردارد. اساساً «زینت» نامی است بر زیباییهای مخلوق که خداوند آفریده و همچنین به آنچه انسان به وسیلة آن آراسته و مزیّن میشود، مانند لباس و ... اطلاق میشود.¬ در واقع، «زینت» اسم جامعی است برای هر آنچه با آن زیبایی حاصل شود، چه زیبایی طبیعی و چه وسایل زیباسازی.
بنابراین دو نوع زینت میتوان متصور شد؛ زینت ظاهری و زینت باطنی. برخی از مفسران «زینتهن» را به معنای خودِ زیورآلات تفسیر کردهاند، در حالی که روی بدن قرار گرفته و طبیعی است که آشکار کردن چنین زینتی همراه با آشکار کردن اندامی است که زیورآلات روی آن قرار دارد.
روایات متعددی از اهل بیت3 نیز به همین معناست که زینت باطن را به «قلاده، گردنبند، بازوبند، خلخال (همان زینتی است که زنان عرب بر مچ پا میبستند)» تفسیر کردهاند.
بر همین اساس، اکثر مفسران خضاب کردن، سرمه کشیدن، به دست کردن انگشتر، دستبند و امثال اینها را جزء زینت محسوب نمودهاند که ظاهر کردن آن را در مقابل مردان نامحرم، حرام میدانند و آنها را مصداق (إلا ما ظَهر) دانستهاند. نویسندة معاصر «عبدالحلیم ابوشقه» در مورد ابعاد پوشش چنین مینویسد: «بیشتر مفسران، وجه و کفین را زینت ظاهر تلقی کردهاند».
لذا طبق فتوای علماء، منظور از آیة یادشده این است که باز بودن وجه و کفین (گِردی صورت و دو دست) که ظاهر میباشد برای زنان اشکال ندارد، ولی آشکار شدن زیر چانه، سینه، بالاتر از مچ و نیز زیورآلات جایز نیست و حرام است.
در واقع، آنچه موجب مفسده و تهییج شهوت مردان میشود، حرام است، حال این مفسده چه از راه نگاه کردن به دست و صورت که مزیّن به زینت شده، باشد، به وجود آید و چه از راه نگاه کردن به برآمدگیهای بدن باشد. بنابراین لباسهای تنگ و بدننما که اندام و برآمدگیهای بانوان را آشکار میسازد و نیز استعمال عطر که طبعاً خاصیّت تهییج را داراست، همه و همه از دیدگاه اسلام که موجب مفسدهاند، حرام میباشند.
خداوند متعال در ادامة آیه میفرماید: «وَلایَضرِبنَ بِأرجَلِهُنَّ لِیُعلَمَ مایُخفینَ مِن زینَتِهِن؛ (زنان مؤمن) پاهای خود را محکم به زمین نزنند تا صدای زیورآلات¬شان (از قبیل خلخال و گوشواره) به صدا درنیاید».
در تفسیر مجمع البیان آمده است که؛ در بین زنان عرب سنت بود، زنها خلخال به پا میکردند و پاها را بر زمین می¬کوبیدند تا صدای خلخالهای¬شان شنیده شود. آیة مذکور، زنان را از این کار نهی کرد؛ زیرا صدای زینت زنان، سبب تحریک شهوت مردان میگردد.
همچنین آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر این آیه میفرماید: زنان نباید به هنگام راه رفتن، پاهای خود را چنان بر زمین بکوبند که صدای خلخالهای¬شان به گوش برسد. این امر نشان میدهد که اسلام به اندازهای در مسائل مربوط به عفت عمومی سخت گیر و موشکاف است که حتی اجازة چنین کاری را به زن نمیدهد.
در واقع، از آیة یادشده در این حکم استفاده میکنیم: هر حرکتی که مستلزم ابراز و اظهار زینت پنهانی زن شود، ممنوع است.
باید بگوییم، برخی از زنان هنگام حضور در جامعه، صورت و اندام خود را در بازارها و خیابانها عرضه میکنند، همچنانکه بازرگانانِ زرنگ، متاع خود را به بازارها عرضه میدارند و یا حلوا فروشی که متاع خود را با انواع رنگها و مدلها، تزیین کرده و در معرض فروش میگذارد تا نظرها را به سوی خود بخواند و اشتها و هوس مردم را تحریک کند. او متاع خویش را ترویج میکند تا از این راه بر تعداد مشتریها میافزاید و آنگاه است که طالبان حریص و گرسنگان بیطاقت بر سرش ریخته و احیاناً کار به نزاع نیز کشیده میشود. زن با شرافت و پاکدامن، چگونه خود را قانع میکند که زیباییهای خود را در بازار تا این حد، ارزان عرضه کند که چشمها، به آسانی آن را تصاحب کنند؟ و چگونه راضی میشود و یا شرم و حیایش به او اجازه میدهد که شهوت مرد تماشاگری را برانگیزد؟ حتی چگونه شعور او طاقت میآورد که مرد اجنبی، او را دوست بدارد و از او خوشش آید و وصالش را آرزو کند؟
بر همین اساس- بر طبق آیات قرآن- حجاب یک جنبة مادی دارد که در پوشاندن بدن مجسم میشود، اما جنبة دوم و معنوی آن، در حرکت زن به عنوان یک انسان در جامعه پدیدار میشود؛ به گونهای که نکوشد تا با زیورآلات و آرایش و... دیدهها را به خود متوجه سازد.
ج. مراقبت از لحن و گفتار
یکی از راههای نفوذ شیطان در قلب مرد و زن مؤمن، شیوة گفتار و نیز سخن گفتن بیش از حد و غیر ضروری میباشد. از دستورهای قرآن کریم به همسران پیامبر اکرم9 است که: «یا نِساءَ النَّبی... فلا تَخضَعْنَ بِالقَولِ فیَطْمَعَ الَّذی فی قَلبه مَرَضٌ و قُلنَ قولاً معروفا؛ ای همسران پیامبر! پس با خضوع، سخن مگویید تا مبادا بیماردلان در شما طمع ورزند و سخن شایسته بگویید».
لغت شناسان، «خضوع در گفتار» را به معنای نازک و نرم و با ناز و عشوه سخن گفتن میدانند. در حقیقت، «حجاب در گفتار» به نحو موکّد، مخصوص زنان است؛ زیرا صدای زنان زیر بوده و قابلیتهای ویژهای دارد که میتواند با آهنگ کلام خود، دل مردان نامحرم را به خود جلب نماید.
و منظور از آیة «و قُلنَ قولاً معروفا»:
الف. سخن پسندیده و نیکو.
ب. سخن متعارف که شرع اسلام و عرف مسلمانان آن را میپسندند.
ج. قول معروف، یعنی سخنی که از نظر محتوا بیهوده و گناه آلود نباشد که مربوط به قسمت اول آیه است و اما قسمت دوم آیه، ناظر به محتوای سخن است.
لذا از دیدگاه اسلام، صدای نازک و ظریفی که زنان در برخورد با نامحرم دارند که مستلزم ایجاد شهوت در مردان و موجب مفسده میشود، حرام میباشد.
از سوی دیگر، رسول خدا9 در حدیث «مناهی» از سخن گفتن زن نزد نامحرم، بیش از حدّ ضرورت نهی فرموده؛ چراکه گفتگو و همسخن شدن با زنان، به ویژه اگر به طور مداوم باشد و از حد عادی فراتر رود، به نقطة فساد نزدیک میشود.
در داستان حضرت موسی7 نیز، زمانی که یکی از دختران شعیب7 میخواهد موسی7 را به خانه دعوت کند، میگوید: «إنَّ أبی یَدعُوکَ لِیَجزیَکَ أجرَ ما سَقَیتَ لَنا»؛ پدرم تو را دعوت کرده تا پاداش آبی را که از چاه برای گوسفندان ما کشیدهای، بدهد. فقط همین، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر.
از سوی دیگر، اسلام برای حفظ عفت و پاکدامنی زن و سلامت جامعه از فساد، به زن و مرد نامحرم سفارش میکند از ورود به حریم یکدیگر خودداری نموده و از شوخی کردن پرهیز نمایند. چنانچه در روایت است، ابیبصیر گوید: «به زنی آموزش قرآن میدادم. روزی با او شوخی و مزاح کردم. پس از آن، به حضور امام باقر7 رسیدم. حضرت به من فرمود: «به آن زن چه گفتی؟» من از روی شرمساری صورت خود را پوشاندم (و از کردة خود پشیمان شدم). حضرت وقتی آثار پشیمانی را در من دید، فرمود: «دیگر این کار را مکن و از شوخی کردن با نامحرم بپرهیز».
و نیز در حدیثی رسول خدا9 فرمود: «هر کس با زن نامحرمی شوخی نماید، در مقابل هر کلمة شوخی، خداوند او را هزار سال زندانی کند».
در نتیجه، به منظور سالم ماندن محیط جامعه از فساد، فحشا و بی بندوباری لازم است زن و مرد از گفتگوی زیاد و بیش از حدّ ضرورت و مزاح با همکار نامحرم به پرهیزند. گذشته از آن، با گویش نرم و فتنهانگیز با نامحرمان سخن نگویند.
د. متانت در رفتار
«حیاء» یکی از مهمترین صفات نفسانی است که تأثیر فراوانی بر حوزههای مختلف زندگی اخلاقی ما دارد. «حیاء» در لغت به مفهوم شرمساری و خجالت است که در مقابل آن، «وقاحت» و «بی شرمی» قرار دارد. در فرهنگ عالمان اخلاق، حیاء نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان میگردد.
داستانهای قرآن، مصادیقی از حیاء در روابط و پیوندهای اجتماعی میباشد. یکی از این مصادیق، آیة 25 سورة قصص در مورد دختران شعیب پیامبر میباشد. خداوند مسئله حیا در رفتار را در داستان دختران حضرت شعیب به شکلی زیبا، این¬گونه به تصویر میکشد:
یکی از دختران شعیب برای آوردن حضرت موسی به خانه برای اجرت دادنِ آب به گوسفندان¬شان- با نهایت حیاء به موسی نزدیک شد: «فَجاءَتهُ إحداهُما تَمشی عَلَی استِحیاء».
نکتهای که در این داستان وجود دارد، شیوة راه رفتن دختر شعیب نزد موسی است. قرآن، راه رفتن او را با قید حیاء آورده است: «تمشی علی استحیاء» و کلمة «استحیاء» را با تنوین بیان میکند. این تنوین، «تنوین تفخیم» است که برای عظمت و بزرگی آن حالت بوده و اینکه حیاء و عفت از راه رفتنش پیدا بود. در این¬جا قرآن کریم، دختران شعیب را به عنوان الگوی حیاء معرفی میکند.
لذا یکی از شرایط برقراری ارتباط بین زن و مرد نامحرم، حیاء و وقار و متانت در رفتار است؛ زیرا شیوة حرکت کردن، حامی پیامی بوده و در هر فرهنگی با مخاطبش سخن میگوید.
بر همین اساس، در سایه رعایت عفاف و متانت در رفتار و... زن با شهامت به وظیفة خود در اجتماع مشغول شده و خطری از ناحیهی جامعه، متوجهی وی نمیشود. پس میتوان گفت که رعایت عفاف، نه تنها امنیت زن در جامعه را فراهم میسازد، بلکه محیطی سالم را برای فعالیت در اجتماع برای او فراهم میکند تا جایی که میتواند، حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع، تحقق ببخشد.
ه. مواظبت از نگاه
چشم که از مهمترین نعمتهای خداوندی است، گذشته از نقش بیهمتای آن در دیدن اجسام، ابزاری مهم جهت انتقال عواطف و احساسات آدمی است. عواطف اگر پاک و از روی نوعدوستی باشد، بالندگی میآورد، ولی اگر برخاسته از دلی آلوده به شهوت باشد، ویرانگر روح و فرسایشدهندة روان است. چنین نگاهی برای بیننده، پرزیان بوده و برای کسی که در معرض تیر دید قرار میگیرد، زهرآگین است، چنانکه خداوند در سورة نور، آیة 30 به مردان دستور میدهد: «قل لِلمؤمنین یَغُضُّوا مِن أبصارِهم؛ به مؤمنان بگو نگاه خیره به نامحرم نکنند. به دنبال آن به زنان امر میکند: «قل للمؤمنات یَغْضُضنَ مِن أبصارِهن؛ زنان مؤمن بگو، چشمهای¬شان را از نگاه به نامحرم نگه دارند».
«یغضضن» از «غض» در اصل به معنای کم کردن و نقصان است و در بسیاری از موارد در مورد کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه به کار میرود. بنابراین آیه نمیگوید که زنان مؤمن باید چشمهای خود فرو ببندند، بلکه میگوید: باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند و این تعبیر لطیفی است، به این منظور که اگر انسان به راستی هنگامی که با نامحرم روبرو میشود، چشم خود را به کلی فرو بندد، ادامة راه رفتن و مانند آن برای او ممکن نیست. اما اگر نگاه خود را از صورت و اندام او برگیرد و چشم خود را پایین اندازد، گویی از نگاه خویش کاسته است.
اینکه در این آیه از مؤمنان خواسته شده، هنگام سخن گفتن با نامحرم، نظر (نگاه) خود را کم و کوتاه کنند، بدین معنی است که اسلام از یک طرف، روابط اجتماعی بین زن و مرد را به کلی ممنوع نمیکند و از سوی دیگر، با نگاه کردن کم و کوتاه، مانع فساد و بی بندوباری زن و مرد میشود.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
مجزوم بودنِ «یَغُضُّوا» به دلیل جواب شرط مقدّر است، یعنی «ای پیامبر! اگر تو امر کنی»، به این معنای که فرمان از طرف خداوند به پیامبر9 به مردان و زنان مؤمن است و این دلالت بر وجوب و لزوم میکند. پس فرو نهادن نگاه واجب و تخلف از آن حرام است.
بر همین اساس است که امام صادق7 میفرماید: «بار اول که چشمت به نامحرم میافتد حلال است، نگاه کردن مجدد بر تو حرام است و نگاه مرتبة سوم، باعث هلاکت و نابودی تو خواهد».
در واقع، آیة فوق به «حجاب نگاه» اشاره میکند که با لفظ «غض» آمده است. تقدّم امر به مردان، دلالت بر ضرورت و اولویت این نوع از حجاب میان مردان دارد و با توجه به تحقیقات علمی در فیزیولوژی و روانشناسی میان مردان و زنان تفاوتهایی وجود دارد که نشان میدهد مردان نسبت به محرکهای چشمیِ شهوت انگیز حساستر از زنان هستند.
و از آنجا که تأثیر پذیری روحی مرد از زن بسیار شدید است و نیز کنترل نگاه برای مرد، بسیار مشکل و نسبت به درک زیبایی در جنس مخالف خود، بسیار حساس میباشد و تنها زیبایی که میل غریزی مرد را تحریک میکند، همین نوع زیبایی در زن است، لذا زن بیش از پیش موظف میشود که زیباییهای طبیعی خود را از مردان بیگانه پنهان دارد. بنابراین بخش مهمی از امنیت زن در جامعه در ابعاد مختلف به عهدة خود اوست.
بر همین اساس اسلام، نگاههای تند و چشمچرانیهای شهوتانگیز را تحریم کرده است؛ زیرا کامجویی جنسی نخست از دریچة دیدن و نگاه آغاز میشود و به دنبال آن، گناهان و جنایتها اتفاق میافتد.
نتیجه¬گیری
اسلام نه خواهان پرده نشینی و محبوس بودن زن و نه معتقد به مختلط بودن او با مردان نامحرم است، بلکه به حفظ حریم، اعتقاد دارد و با حضور زن با حفظ حجاب اسلامی و عفاف در تمام عرصههای اجتماعی موافق بوده و آن را موجب پیشرفت و توسعۀ جامعه و سلامت روحی و روانی زنان و مردان میداند؛ زیرا اگر زنان ـ با توجه به آیات الهی ـ با حفظ حجاب و متانت در رفتار و گفتار و مواظبت از نگاه در جامعه حضور پیدا کنند؛ در نتیجه مردان هم از لحاظ روحی شادابتر بوده و در انجام فعالیتهای خود ساعات بیشتر و مفیدتری را به کار اختصاص خواهند داد. بنابراین به جرئت میتوان گفت: پیشرفت و توسعۀ جامعه مساوی با نحوۀ پوشش و حضور زن در اجتماع است.
منابع و مآخذ
* قرآن کریم.
1. آذری قمی، احمد، سیمای زن در نظام اسلامی، دار العلم، قم، 1372ش.
2. بانکی پور فرد، امیرحسین، حیا، حدیث راه عشق، اصفهان، 1384ش.
3. دهقانی، اکرم سادات، چادر و مقنعه از دیدگاه قرآن و حدیث، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، قم، 1384ش.
4. دیلمی، احمد و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ج 1، معارف، قم،1380ش.
5. ربّانی خلخالی، علی، زن از دیدگاه اسلام، انتشارات حجت، قم، 1372.
6. طبرسی، ابوعلی حسن، مجمع البیان، ج 7، کتابفروشی اسلامیه، تهران 1374ق.
7. طهماسبی آملی، علی، آداب شب زفاف، پیام مهدی، قم، 1371ش.
8. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه قم، ج 15، 19، قم، 1363ش.
9. فتاحیزاده، فتحیّه، حجاب از دیدگاه قرآن و سنت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیه قم، 1376ش.
10. گروه تخصصی تفسیر قرآن، تفسیر همراه، ج 9، مؤسسه فرهنگی و آموزشی شبستان دانش، تهران، 1387ش.
11. گروه تحقیقاتی مؤسسه مجمع الحافظین، حجاب، محتشم، کاشان، 1383ش.
12. محمدی اشتهاردی، محمد، قصههای قرآن با قلم روان، نبوی، تهران،1385ش.
13. محدثی، جواد، نگاه تا نگاه، عصمت، قم، 1382ش.
14. مقدّسی، محمد، در حریم حجاب، نصایح، قم، 1375ش.
15. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران، صدرا، چ 59، 1379ش.
16. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج 17، 24، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1376ش.
17. ماهنامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، هنری پیام زن، سال پانزدهم، ش 178، دی ماه 1385ش.
18. www.hijabportal.com .
19. http://www.m-narjes.org