چکیده
نوشتار حاضر با عنوان «امامت در تفسیر المیزان و المنار» پژوهشی است بر مسئله امامت که یکی از مسائل کلامی بین تشیع و تسنن است؛ در این مقاله مبانی فکری دو مفسر بزرگ عالم اسلام، علامه طباطبایی و رشید رضا نسبت به مسئله امامت مورد دقت قرار گرفته و رویکرد هر یک از آنها بررسی و تحلیل شده است. نخست دیدگاه علامه ره با تکیه بر آیات بیان شده و مباحثی همچون ضرورت امامت، امامت عامه و خاصه و اوصاف امام از دیدگاه علامه=مورد توجه قرار گرفته است، سپس دیدگاه رشید رضا که بیشتر در قالب شبهه بر آیات ولایت است تحلیل و بررسی گردیده و در نهایت پاسخی که علامه= به این شبهات داده، ذکر شده است. یکی از برجستگیهای کار این مقاله تطبیق دو دیدگاه و بیان اختلاف نظرها در دید دو مفسر است که اغلب در کارهای مشابه کمتر به چشم میخورد. از جمله نتایجی که از این پژوهش به دست آمده این است که مبانی مرحوم علامه در مسائل امامت منطبق با آیات و روایات معصومین: است و شبهاتی که از سوی رشید رضا مطرح شده بیشتر به تعصبات مذهبی برمیگردد تا دلیل عقلی و نقلی.
نوشتار حاضر با عنوان «امامت در تفسیر المیزان و المنار» پژوهشی است بر مسئله امامت که یکی از مسائل کلامی بین تشیع و تسنن است؛ در این مقاله مبانی فکری دو مفسر بزرگ عالم اسلام، علامه طباطبایی و رشید رضا نسبت به مسئله امامت مورد دقت قرار گرفته و رویکرد هر یک از آنها بررسی و تحلیل شده است. نخست دیدگاه علامه ره با تکیه بر آیات بیان شده و مباحثی همچون ضرورت امامت، امامت عامه و خاصه و اوصاف امام از دیدگاه علامه=مورد توجه قرار گرفته است، سپس دیدگاه رشید رضا که بیشتر در قالب شبهه بر آیات ولایت است تحلیل و بررسی گردیده و در نهایت پاسخی که علامه= به این شبهات داده، ذکر شده است. یکی از برجستگیهای کار این مقاله تطبیق دو دیدگاه و بیان اختلاف نظرها در دید دو مفسر است که اغلب در کارهای مشابه کمتر به چشم میخورد. از جمله نتایجی که از این پژوهش به دست آمده این است که مبانی مرحوم علامه در مسائل امامت منطبق با آیات و روایات معصومین: است و شبهاتی که از سوی رشید رضا مطرح شده بیشتر به تعصبات مذهبی برمیگردد تا دلیل عقلی و نقلی.
واژگان کلیدی
امامت، وصایت، ولایت، خلافت، تشیع و تسنن.
مقدمه
مقالهای که پیش روی شماست گزارش و پژوهشی است درباره امامت از دیدگاه علامه طباطبایی= و رشید رضا که محقق سعی کرده تا دیدگاههای دو مفسر را در مسئله امامت براساس تفسیرالمیزان والمنار بررسی وتحلیل کند. هدف از این پژوهش بررسی مبانی امامت، مطابق با دیدگاه دو مفسر بزرگ جهان اسلام است. در این تحقیق سؤالات مختلفی مطرح است، مثل:
رویکرد علامه طباطبایی= و صاحب المنار به مسئله امامت چگونه است؟ مبانی¬ علامه در بحث امامت چیست؟ صاحب المنار بر مسئله امامت چه اشکالاتی وارد کرده است؟ علامه به شبهات رشید رضا چگونه پاسخ میدهد؟
پیشینه بحث امامت به دوره رسول اکرم برمیگردد و درمورد این مسئله کتابهای مختلفی به رشته تحریر در آمده که میتوان «الامامة» فضل بن شاذان و «الذریعه» سید مرتضی و «مسائل الامامه» از عبدالله الناشیالاکبر را نام برد. برخی از مبانی امامت که در این مقاله بررسی شده در نوشتههای مشابه هم دیده میشود اما برجستگی کار این تحقیق آن است که نظردو مفسر بزرگ را وصف وتحلیل کرده است.
معنای لغوی واصطلاحی امام: امامت پیشوا از رئیس و ... و جمع آن ائمه است . راغب گوید: «پیشوا کسی است که از وی پیروی شود و به وی اقتدا کنند».
اما در تعریف اصطلاحی، مرحوم علامه میفرماید: «امام هدایت کنندهای است که با امری ملکوتی که در اختیار دارد هدایت میکند و این از طریق نصیحت وموعظه حسنه و بالاخره صرف آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام، دست خلق گرفتن و به راه حق رساندن است».
صاحب المنار میگوید: «استاد گفته: امام الگوی حسنه است که دارای صفات فاضله و ملکات علمیه است. صفات و ملکتی که به صاحب خود راه عمل را نشان میدهد و او را به سوی خیر سوق داده از بدیها وزشتیها باز میدارد.
کاربردهای واژه امام در قرآن: واژه امام در قرآن در مصادیق گوناگون به کار رفته است که به دو دسته قابل تقسیم است: مصادیق بشری ومصادیق غیر بشری.
مصادیق غیربشری امام درقرآن عبارتند از: لوح محفوظ، راه آشکار و نمایان، کتاب آسمانی.
مصادیق بشری امام در قرآن نیز دو دسته است: امام حق و امام باطل.
امام باطل؛ مانند: «فَقاتِلُواأئمَةَالکُفر».
امام حق در قرآن مصادیق گوناگونی دارد: پیامبران الهی بندگان شایسته خداوند(عباد الرحمن) مستضعفان.
امامت از دیدگاه فریقین: از نظر لغوی وکلایمی بین شیعه واهل سنت درباره معنای امامت اختلافی نیست، امااز نظر اوصاف وشرایط اختلاف بسیاری بین این دو گروه مشاهده میشود.
اعتقاد جامعه تسنن این است که پیامبر9 خلیفه وجانشین پس از خود را منصوب ومعرفی نکرده است بلکه این امر مهم را به رأی امت واگذار فرموده است، در حالی که نظر علمای شیعه بر این است که رسول خدا9 فرد معصوم بعد از خود و همچنین افراد معصوم بعد از او را با صراحت معرفی کرده و به امت دستور داده است که در تمام شئون زندگی به ایشان مراجعه کنند.
از دیدگاه امامیه وجوب امامت «وجوب کلامی» است(وجوب علی الله) نه «وجوب فقهی» (وجوب علی الناس). مقصود از وجوب کلامی این است که فعلی مقتضای عدل یا حکمت یا جود یا رحمت یا دیگر صفات کمال الهی است و این را خود خداوند برای خود واجب کرده، چنان که فرموده است: «کَتَبَ عَلَی نَفسِهِ الرَّحمَة» از دیدگاه اهل سنت وجوب امامت «وجوب علی الناس» است (وجوب فقهی) نه «وجوب علی الله» (¬وجوب کلامی).
در ویژگی و اوصاف امامت هم بین شیعه واهل تسنن تفاوت است. اهل سنت معتقدند: امام باید بالغ، عادل، آزاد، مرد، مجتهد، شجاع، صاحب رأی در احکام اسلامی، باکفایت در تدبیر امور مسلمانان، قریشی وپاکدامن باشد اما عصمت و افضلیت در او شرط نیست. در حالی که امامیه میگویند: امام باید عصمت، علم به احکام شریعت و روش سیاست ومدیریت، شجاعت، افضلیت در صفات کمال، پیراسته بودن از عیوب نفرت آور جسمی، روحی ونسبی، نزدیکترین فرد در پیشگاه خداوند، مستحق والاترین پاداشهای اخروی، توانایی آوردن معجزه برای اثبات امامت خود هنگام لزوم ویگانه بودن برای منصب امامت را داشته باشد.
امامت از دیدگاه علامه طباطبایی;
از دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی دلیل ضرورت امامت بر اساس قرآن امور ذیل است:
1. فطری بودن ضرورت وجود امام: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتیِ فَطَرَ النَّاسَ علیها». فطرت بر وزن «فعلت» در آیه مورد بحث به معنای نوعی از خلقت است و در آیه اشاره است به این که این دینی که واجب است برای او اقامه وجه شود، همان دینی است که خلقت بدان دعوت و فطرت الهی به سویش هدایت میکند ؛ و ممکن نیست در این دین مقدس اسلام که یک دین فطری است مسئله زمامدار و سرپرست جامعه اسلامی مسکوت مانده باشد و مردم را در چنین موضوع مهمی که در فطرت آنان ریشه دارد در حیرت و گمراهی گذاشته باشد و این خود دلیل روشنی است بر آن که بدون تردید خداوند برای رهبری و سرپرستی جامعه اسلام پس از پیامبر9 افرادی را تعیین کرده است و مصداق آن جز امام معصوم: افراد دیگر نمیتواند باشد.
2. هدایت عامه: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کلَُّ شیءٍ خَلْقَهُ ثمَُّ هَدَی». در آیه شریفه مراد از هدایت ، هدایت عمومی است که دامنهاش تمامی موجودات را گرفته است نه هدایت مخصوص به انسان. خداوند در آیه دیگر در مورد انسان میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا » کلمه هدایت در این آیه به معنای ارائه طریق است نه رساندن به مطلوب و مراد از سبیل، سنت و طریقهای است که بر هر انسان واجب است در زندگی دنیائیش آن را بپیماید و این سبیل او را به کرامت زلفی و قرب پروردگارش سوق میدهد کرامتی که حاصلش دین حق است که نزد خدای متعال همان اسلام است و این دین جز از طریق پیروی آموزههایش که یکی از آنها مسئله امامت و رهبری است محقق نمیشود .
3. اتمام حجت الهی به وسیله امام: «إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلیَ نُوحٍ وَ النَّبِیِّنَ مِن بعده... رُّسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلیَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کاَنَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».
هدایت از ناحیه خداوند متعال دو قسم است:
قسم اول، هدایت فطری است که قبلا به آن اشاره شد.
قسم دوم، هدایت کلامی و زبانی است که از طریق دعوت انجام میشود، یعنی خدای متعال انبیایی را مبعوث و کتبی را انزال و شرایعی را تشریع میکند و به این وسیله پیش پای بشر را در زندگی روشن و سعادت و شقاوتش را بیان میکند و همین که دعوت انبیاء به آدمی برسد و حق برایش روشن گردد، حجت خدا بر او تمام میشود و مسئله اتمام حجت اقتضا دارد که پس از درگذشت پیامبر9 کسی که در اوصاف کمالی مانند او باشد به جای وی گماشته شود تا معارف و شرایع دین را دست نخورده نگهبانی و مردم را از طرف خدا رهبری نماید.
4. امام واسطه فیض: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیرَْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَوةِ وَ کاَنُواْ لَنَا عَبِدِین » ؛ «وَ جَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّةً یهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ». دو آیه مزبور، امامت را به مقام هدایت معرفی کرده و از سوی دیگر همه جا این هدایت را مقید به امر شده پس امامت به معنای مطلق هدایت نیست؛ بلکه به معنای هدایتی است که با امر خدا صورت میگیرد.
قرآن کریم هدایت امام را هدایت به امر خدا یعنی ایجاد هدایت دانسته و هدایت انبیاء و رسل و مؤمنان را صرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت تلقی میکند. «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بلسان قَوْمِهِ لِیُبَینَِّ لهَُمْ» هدایت به امر خدا از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنان به وسیله عمل صالح به سوی آن هدایت میشوند و به رحمت پروردگارشان ملبس میگردند.و چون امام به وسیله امر هدایت میکند پس امام قبل از هر کس متلبس به آن هدایت است و از او به سایر مردم منتشر میشود و بر حسب اختلافی که در مقامات دارند هر کس به قدر استعداد خود از آن بهرهمند میشود.
علامه آیات مربوط به امامت را به دو دسته تقسیم کرده است؛ یک دسته آیات مربوط به امامت عامه است که در ذیل به نمونههایی از آن میپردازیم:
1.آیه تطهیر: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکم تَطْهِیرًا».
در ذیل این آیه شریفه روایات زیادی آمده که آیه در شأن رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین: نازل شده.
علاوه بر این، این آیه اشاره به عصمت دارد و برخی آیات قرآنی عصمت را در امام شرط میدانند و در آیه تطهیر مصداق معصوم، اهل بیت: هستند پس تنها اهل بیت: حق امامت دارند، نه دیگران.
2.آیه اطاعت: «یاَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلیِ الْأَمْرِ مِنکمُ».
در آیه یادشده، لفظ «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ» تکرار شده و بیانگر این مطلب است که اطاعت خدا یک نحوه اطاعت است و اطاعت رسول یک نحوه دیگر؛ لفظ (اولی الامر) در کنار (أطیعو الرسول) ذکر شده و اولی الامر هیچ بهرهای از وحی ندارند و کار آنها تنها صادر نمودن آرایی است که به نظرشان صحیح است پس اطاعت از آنان در آن آراء و اقوال بر مردم واجب است، همان طور که اطاعت رسول خدا9 در آراء و اقوالش بر مردم واجب بود؛ و منظور از اولی الامر فرد به فرد معصومین¬اند که اطاعت¬شان بر خلق واجب شده و یکی پس از دیگری زمام امور را به دست گرفتند و آیه وجوب اطاعت¬شان بر مردم را تنها از نظر لفظ به جمع آنها نسبت داده در حقیقت معنای جامعی از معصومین در نظر گرفته و لفظ (اولی الامر) را در آن استعمال کرده است.
3.آیه مودت: «قُل لَّاأَسَْئلُکمُْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فیِ الْقُرْبیَ».
خداوند متعال در برخی از آیات مثل آیه 180 سوره شعراء و 57 فرقان، عدهای از انبیاء از قبیل حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب: را از دریافت اجر در مقابل تبلیغ منع میکند، اما در این آیه اجر پیامبر را دوستی خویشاوندانش که همان عترت از اهل بیتش باشند است قرار داده است.
بدون شک منظور از واجب کردن مودت اهل بیت: و آن را به عنوان اجر رسالت قرار دادن تنها این بوده که این محبت را وسیلهای قرار دهد برای این که مردم را به ایشان ارجاع دهد و اهل بیت مرجع علمی مردم قرار گیرند.
4.آیه مباهله: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمُْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتهَِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلیَ الْکَاذِبِین».
علامه طباطبایی میگوید: «مفسران اتفاق دارند و روایات هم متفقند، تاریخ هم مویّد است که رسول خدا9 وقتی برای مباهله حاضر شد احدی به جز علی و فاطمه و حسنین: را با خود نیاورد. پس از ناحیه آن جناب کسی حضور به هم نرسانید مگر دو نفس و دو ابن و یک زن و با آوردن اینان رسول خدا9 امر پروردگار را امتثال نمود». پس آیه مباهله از آیاتی است که بیانگر منزلت و فضیلت و ولایت اهل بیت: میباشد.
5. آیه صادقین: «یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ کُونُواْ مَعَ الصَّادِقِین».¬
کلمه «صادقین» مفهوم وسیعی دارد و شامل بسیاری از مؤمنان میشود، ولی چون در این آیه به طور مطلق فرموده همراه با آنان باشید، پس دائره صادقین محدود و فقط گروه خاصی را شامل می¬شود. مالک ابن انس از نافع از ابن عمر حدیث کرده که مقصود از صادقین در جمله «کُونُواْ مَعَ الصَّادِقِین» رسول خدا و اهل بیت آن جناب است . علامه; فرمودند در این معنا روایات بسیاری از امامان معصوم: وارد شده است.
6.آیه امامت: «وَ إِذِ ابْتَلیَ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بکلمات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنیِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا».
علامه فرمودند: از سیاق این آیات بر میآید که هدایت انبیاء چیزی است که وضع آن تغییر و تخلف نمیپذیرد و این هدایت بعد از رسول خدا9 هم، هم چنان در امتش هست، پس در میان امت او آنان که از ذریه ابراهیم هستند همواره این هدایت را در اختیار دارند. بنابراین معنای آیه این میشود: چون خدا ابراهیم را به کلماتی که عبارت بود از امامت خویش و امامت اسحاق و ذریه او بیازمود و آن کلمات را به امامت محمد وامامان از اهل بیت او که از دودمان اسماعیل هستند تمام کرد آن گاه این معنا را با جمله «إِنیِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» تا آخر آیه روشن ساخت.
دومین دسته از آیات، مربوط به امامت خاصه است که نمونههای آن عبارتند از:
1.آیه اکمال: «الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمَْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتیِ وَ رضی لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا». در این آیه خداوند فرموده: نعمت خود را که همان نعمت ولایت یعنی اداره امور دین و تدبیر الهی آن است بر شما تمام نمودیم؛ چون این تدبیر تا قبل از امروز با ولایت خدا و رسول صورت میگرفت، اما بعد از ارتحال رسول و انقطاع وحی دیگر رسولی در بین مردم نیست تا از دین خدا حمایت نموده و دشمنان را از آن دفع کند، پس بر خدا واجب است که برای ادامه تدبیر خودش کسی را نصب کند، و آن کس همان ولی امر بعد از رسول و قیم بر امور دین و امت او مصداق جمله «وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» است پس ولایت که مشروع واحدی است تا قبل از امروز ناقص بود، و به حد تمام نرسیده بود، امروز با نصب ولی امر، بعد از رسول تمام شد.
2.آیه ابلاغ: «یَأَیهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بلغت رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین». علامه; فرمودند: «روایاتی هم از طرق عامه و هم از طرق امامیه وارد شده است که آیه شریفه در باره ولایت علی 7 نازل شده، و خداوند رسول اللَّه9 را مأمور به تبلیغ آن نموده، و آن جناب از این عمل بیمناک بوده که مبادا مردم خیال کنند وی از پیش خود پسر عم خود را جانشین خود قرار داده است، و به همین ملاحظه انجام آن امر را به انتظار موقع مناسب تأخیر انداخت تا این که این آیه نازل شد، ناچار در غدیر خم آن را عملی کرد و در آنجا فرمود : «من کنت مولاه فهذا علی مولاه؛ هر که من مولای اویم، این- علی بن ابی طالب- نیز مولای اوست».
3.آیه ولایت: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون». برخی از مفسران در آیه ولایت را به معنای نصرت گرفته و آن را شامل همه مؤمنان میدانند، اما علامه میفرمایند: «آن¬چه از معانی ولایت در موارد استعمالش به دست میآید این است که ولایت، عبارت است نوع خاصی از تصرف و مالکیت تدبیر، و آیه شریفه سیاقی دارد که از آن استفاده میشود. ولایت نسبت به خدا و رسول و مؤمنان به یک معنا است، چه به یک نسبت ولایت را به همه نسبت داده است و مؤید این مطلب این جمله از آیه بعدی است: «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» .
این جمله دلالت دارد بر این که مؤمنان و رسول خدا از این جهت که در تحت ولایت خدایند، حزب خدایند و چون چنین است پس سنخ ولایت هر دو یکی و از سنخ ولایت خود پروردگار است و خداوند متعال برای خود دو سنخ ولایت نشان داده، یکی ولایت تکوینی، دوم ولایت تشریعی وآیاتی از قرآن این ولایت تشریعی را به رسول خود استناد میدهد و در آیه مورد بحث همان را برای امیرالمؤمنین ثابت میکند.
علاوه بر این روایات بسیاری از طریق خود اهل سنت وارد شده که همه دلالت دارند بر این که این دو آیه در شأن علی ابن ابی طالب وقتی که در نماز انگشتر خود را صدقه داد نازل شده است؛ بنابراین، این دو آیه متضمن حکم خاصی هستند و شامل عموم مردم نیستند.
امامت از دیدگاه رشید رضا
رشید رضا یک متفکر سنتی است. او وجوب خلافت را مبتنی بر نص میداند نه عقل؛ و برای اثبات آن به احادیث و اجماع متوسل میشود. رشید رضا مهمترین عنصر نهاد خلافت را اولا خلیفه و شرایط، ثانیا شورای حل و عقد می¬داند. او اکثر تاریخ اسلام را بدون خلافت آرمانی میداند که در آن یا امامت بالضروره وجود داشته است یا امامت بالتغلب. امامت بالضروره از نظر رشید رضا امامتی است که در آن شرایط خلیفه مثل عدالت، کفایت و قرشی بودن به صورت تمام و کمال وجود ندارد، اما اکثر شرایط موجود است. امامت بالتغلب آن است که شخصی با زور شمشیر بر مردم مسلط شود که در این صورت طرح مباحث از قبیل عدالت و تقوا و سایر شرایط خلافت، لغو است.
رشید رضا در کتاب «الخلافة او الامامة العظمی» در تعریف خلافت میگوید: «خلافت اضطرار، خلافتی ست که با تأیید اهل حل و عقد شکل میگیرد؛ و لو برخی از شروط در آن رعایت نشود، از آن روی که از روی تغلب و سلطه جریان پیدا میکند، مشروع است». وی معتقد است که در خلافت اضطراری خلیفه خود را با اتکا به نیروی عصبت و زور بر این حل و عقد تحمیل کرده و آنها مجبور به انتصاب او میشوند وی در ادامه به توجیه این نوع خلافت پرداخته، میافزاید: «پذیرش این سلطنت سلطه و تغلب همانند خوردن مردار یا گوشت خوک در وقت اضطرار است و بر همگان واجب است که از سعی دائم برای ازاله و معدوم کردن این حکومت دست بر ندارند».
رشید رضا معتقد است: اهل حل و عقد قدرتمندترین گروه را در حکومت تشکیل میدهند که بر حفظ خصلت اسلامیاش مواظبت مینمایند. اینان در بسیاری از وظایف نظری پیشینیان سنتی خود از انتخاب خلیفه و نمایندگی برای جامعه سهیمند. در مشورت با آنهاست که احکام دولت قدرت و صلابت دینی مییابد؛ ولی آنچه در نقش آنان تارگی دارد قدرت تقنین آنهاست. به مدد این نحوه از وضع قوانین است که این امر که کوششی مداوم برای یافتن راه حلهای عقلانی و سنجدیه برای مسائل مستحدث است، دیگر بدعت نمینماید. البته مشخص است که اولویت با قوانین شرعی است ولی مجموعهای از قوانین عرفی هم در کار خواهد بود که تابع قوانین شرعی است به این معنای که اگر بین آنها تعارض پیدا شود آنچه معتبر است همانا شریعت است ولی در عین این صورت قوانین عرفی هم با نیرویی که از سوی اسلام صادر میشود، مقبول خواهد بود.
شبهات رشید رضا به آیات ولایت
1. آیه ابلاغ: «یاایها الرّسولُ بَلِّغ مَاأنزلَ إلَیکَ مِن رَبِّکَ وَإن لَم تَفعَل فَما بلغت رِسالَتهَ وَاللهُ یَعصمُِکَ مِنَ النّاسِ إنَ اللهُ لایَهدِی القََومَ الکافِرینَ».
شبهه اول: عدم نص برامامت.
شبهه دوم: عدم بیان رسول خدا.
شبهه سوم: عدم احتجاج حضرت علی7 به آیه.
شبهه چهارم: عدم تلاش برای به دست گرفتن قدرت.
شبهه پنجم: صاحب المنار گفته است: «وصیت به جانشینی مناسبتی با بحث اهل کتاب ندارد و این مسئله از چیزهایی است که بلاغت قرآن، آن را نمیپسندد».
شبهه ششم: رشید رضا از طریق چندین روایت بیان کرده که این آیه در اول اسلام نازل شده و مربوط به بعثت است.
شبهه هفتم: ساختگی بودن روایات امامت.
2. آیه اکمال: «الیومَ یَئِس الَّذینَ کَفَروا مَن دینِکُم فَلاتَخشوهُم وَاخشَونَ الیومَ أکمَلت لَکُم دینکُم وَأتمَمت عَلَیکُم نِعمَتی وَرَضیت لکُم الاِسلامَ دیناً».
صاحب المنار میگوید: «مراد از کلمه «یوم» روز عرفه از سال حجه الوداع است؛ یعنی همان روزی که این آیه نازل شد و همه جزئیات و تفاصیل محرمات را که تا کنون بیان نکرده¬اند بیان کرد و بقیه رسوم جاهلیت را و خباثت مشرکان و اوهام خرافی آنان را باطل ساخت. وی در این زمینه به چند روایت نیز اشاره کرده است.
3. آیه ولایت: «إنّماولیّکم اللهُ وَ رَسُولُه والّذینَ آمنوا».
شبهه اول: تعبیر از مفرد به «الذین آمنوا» و تعبیر از دادن انگشتر به «یُؤتُون الزکوة» از اموری است که در سخن افراد فصیح گفته نمیشود آیا در کلام معجزه خداوندی ناهماهنگی سیاقی وجود دارد؟
شبهه دوم : معنای ولایت در این آیه یاری طلبیدن و ناصر است نه ولایت در تصرف وحکومت.
4. آیه امامت: «وَ إذ ابتَلَی إبراهیمَ رَبُّهُ بکلمات فَأ َتَمَهُنَّ قَالَ إنّی جاعُلِکَ لِلنّاس ِ إمَاماً».
شبهه: امامت هم معنای با رسالت و نبوت است.
5. آیه اطاعت: «یا ایها الَّذینَ آمَنُوا أطِیعُوا الله وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولی الأمرِ مِنکُم».
رشید رضا میگوید: مقصود از «اولی الامر» در آیه جمعیت و گروهی از اهل حل و عقد مسلمانان-اندکه در دستور اجماعی خود معصومند که خدای متعال در آیه کریمه بی هیچ قید وشرط و به طور مطلق دستور به فرمانبرداری از آنان داده است.
6. آیه مباهله: «فَقُل تعالَوا ندعُ أبنائنا وأبناءَ کُم وَنِساءَنا و نساءَکُم وأنفسنا وأنفسکم ثُمَّ نَبتَهِل».
رشید رضا در ذیل این آیه شریفه مینویسد : «آیه در خصوص داستان خاصی به نام مباهله با اهل نجران نازل نشده است و از آیه بیش از این استفاده نمیشود که خدای متعال به رسول گرامی خود دستور داده است، به این که اگر فرضاً کسی از اهل کتاب با تو بر سر مسئله عیسی مجادله کرد او را دعوت کن به این که با زنان ومردان و فرزندان یک جا جمع شوند، مؤمنان هم با زن و فرزند یک جا جمع شوند و این دو دسته با هم مباهله کنند. پس بر نظریه شیعه است که شأن نزول آیه و مراد از» أنفس و «نساء» و «أبناء» را عدهای خاص میدانند اشکال وارد است و اینان در این زمینه روایتهایی هم جعل کردهاند.
7. آیه ارتداد: «یاَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتیِ اللَّهُ بقوم یحُِبهُُّمْ وَ یحُِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلیَ الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلیَ الْکَافِرِینَ».
صاحب المنار میگوید: گفته شده است که این آیه در حق علی7 نازل شده است، زیرا پیامبراکرم در خیبر وعده داده است که فردا پرچم را به کسی خواهد سپرد که خد ا او را دوست دارد و سپس آن را به علی داد، ولی به هر حال این دلیل نمیشود زیرا لفظ «قومٍ» بر واحد اطلاق نمیشود چون تصریح در جمع دارد.
8. آیه علم غیب: «ولا أقولُ لَکُم عندی خَزائنُ اللهِ ولا أعلَمُ الغَیبَ».
مفسر المنار وقتی به این آیه میرسد در ضمن یک جمله کوتاه به آنها که علم غیب را برای غیر خدا قائلند اشاره کرده میگوید: «این دو امر (علم غیب وخزائن الهی) همان چیزهایی است که قرآن از پیامبران نفی کرده اما بدعتگزاران مسلمان و اهل کتاب آنها را برای اولیاء وقدیسان اثبات میکنند».
9.آیه سقایة الحاج: «أجَعَلَتُم سَقایَة َالحاجّ وَعَمارَة الَمسجِد الحَرام کَمَن آمَن بِالله وَالیوم الاخِر وَجاهَدَ فی سَبیل اللهِ لایَستَوونَ عِندَالله وَاللهُ لایَهدِی القومَ الظالِمینَ».
صاحب تفسیر المنار در ذیل این آیه چهار شأن نزول روایت کرده است سپس میگوید: «از بین روایات، روایت نعمان مورد اعتماد است چون هم سندش صحیح است و هم مضمونش با آیاتی که دلالت دارد بر این¬که موضوع آیه مورد بحث برابری و یا نابرابری خدمت خانه و پرده داری آن که از قبیل کارهای نیک است و هم لذت بخش با ایمان و جهاد با جان و مال و مهاجرت که شاقترین عبادات نفسانی، بدنی و مالی است مطابقت دارد».
پاسخ به شبهات رشید رضا
1.آیه ابلاغ: علامه طباطبایی; به شبهات این آیه چنین پاسخ میدهد:
شبهه اول: عدم نص برامامت در آیات وروایات.
شبهه دوم: عدم بیان رسول خدا .
مرحوم علامه در جواب به این دو شبهه فرمودهاند: «هر آشنای به علمی اگر این شبههها را بخواند کاملا متوجه میشود این حرف از روی غرض است و جز شبهه پراکنی هدفی را دنبال نمی¬کند، چون برای اثبات امامت و ولایت اگر همه روایات را هم جعلی تلقی کنیم، فقط حدیث شریف غدیر در اثبات حقانیت کافی است، زیرا:
حدیث غدیر خود حدیثی است متواتر که هم از طرق شیعه و هم از طرق اهل سنت به بیشتر از صد طریق و از جمع کثیری از صحابه نقل شده است.
علاوه بر این سیره عملی حضرت پیامبر نشان میدهد که در زمان حضور خودشان در جنگها و در شهرها فتح شده جانشین انتخاب میکردند حال چگونه ممکن است برای دوره غیبت خود فکری نکرده باشند.
همچنین اگر به دیده انصاف به آیات و روایات مراجعه شود به روشنی نمایان است و معصومین: به بهترین وجه معرفی گردیدهاند؛ مانند آیه ولایت، آیه تطهیر، آیه تبلیغ، آیه مودت و غیره که در کتب اهل سنت در ذیل هر کدام از آیات مذکور روایات فراوانی نقل شده است که این آیات در شأن حضرت علی یا ائمه معصومین: نازل شدهاند. خود صاحب المنار مینویسد: «ابن ابی حاتم و ابن مردویه و ابن عساکر به نقل از ابو سعید خدری آوردهاند که این آیه در روز غدیر و در باره علی ابن ابی طالب نازل شده است.
حال بعد از این اعترافات آیا انصافاً جای این شبهه باقی میماند که ائمه: در کتاب و سنت معرفی نشده اند؟ بنابراین کسی که میگوید معرفی نشده اند یا بی اطلاع است ویا گرفتار تعصب میباشد!
شبهه: عدم احتجاج حضرت علی به آیه.
شبهه: عدم تلاش حضرت علی برای به دست گرفتن قدرت.
علامه; بعد از نقل تواتر حدیث غدیر در جواب به این شبهه میفرمایند: «حضرت علی7 در میدان کوفه (رحبه) مردم را راجع به این حدیث سوگند داد که هر کس در غدیر خم حاضر بوده و آن را از رسول اللَّه9 شنیده برخیزد و شهادت دهد، جمع کثیری برخاستند و بر صحت آن و این که در روز غدیر خم به گوش خود از رسول اللَّه9 شنیدهاند گواهی دادند».
علامه امینی; در الغدیر فرمودند: علی7 در روزگار عثمان بن عفان، در میدان کوفه (روز رحبه) در روز جنگ جمل و حتی در دوره خلافت هم به آیات قرآن و حدیث غدیر احتجاج کرده و بعد از ایشان صحابه و یاران با وفای حضرت مثل عمار یاسر حتی دختر گرامی رسول اکرم9 و بعدها سایر ائمه اطهار: و از این بالاتر برخی از دشمنان مثل عمر و عاص علیه معاویه برحدیث غدیر احتجاج کردهاند.
همچنین این دو شبهه رشید رضا نشان از ناآگاهی شبهه کننده از تاریخ و حوادث تاریخی دارد، چون تاریخ گواهی میدهد که حضرت علی7 برای احقاق حق خود از شخصیت حضرت زهرا3بهره گرفته-است.
تمام شبهات رشید رضا توسط علامه; پاسخ داده شده است که ذکر همه آن¬ها در این خلاصه نمیگنجد.
2.آیه اکمال: در ذیل این آیه شریفه صاحب المنار میگوید: مراد از «الیوم» روز عرفه و مراد از «اکمال و اتمام» بیان تفاصیل محرمات و احکام است؛ در جواب به وی باید گفت این احتمال بی پایهای است، زیرا:
اولا، اگر مراد از «یأس» در آیه آن یاسی باشد که مستند به غلبه و قوت اسلام است، و در ایام فتح مکه و یا نزول آیات برائت تحقق یافته، دیگر صحیح نیست سخن از روز عرفه سال دهم هجرت به میان آورد، زیرا نومیدی کفار نزدیک به یک و یا دو سال جلوتر از آن روز اتفاق افتاده بود، چون فتح مکه دو سال قبل از دهم هجرت بوده است.
ثانیا، اگر منظور از بیان تفاصیل این است که قرآن کریم اول محرمات را به طور اجمال بیان کرد، و سپس به طور تفصیل انگشت روی تک تک مصادیق آن گذشت این منظور صحیح نیست، برای این¬که آن¬چه قبل از این سوره یعنی سوره بیان شده مصادیقش بیشتر است، و بیشتر مورد ابتلاء مردم است، تا آن¬چه در سوره مائده بیان شده است.
ثالثا، آیا تحریم محرمات اکمال دین است؟ و آیا صحیح است که تشریع احکام را دین بنامند، و ابلاغ و بیان آن را اکمال دین بخوانند.
رابعا، خدای متعال تنها امروز نبوده که احکامی را بیان کرده، بلکه در طول بیست و سه سال احکام بسیاری را تشریع و بیان کرده بود، چه طور شد که تنها این چند حکم که امروز بیان شد عنوان اکمال دین و اتمام نعمت به خود گرفت؟!
خامسا، آیه اکمال به صراحت دلالت بر منت گذاری پروردگار برامت مسلمان دارد چون خشنودی خود را از این که اسلام در این روز دین مسلمانان گشته، بیان فرموده است؛ ولی تشریع چند حکم به عنوان منت بر امت تلقی نمیگردد و در نتیجه از مجموع آن¬چه آمد روشن میشود نزول آیه کریمه در روز عرفه سال دهم هجرت دلیل قوی به همراه ندارد و توجیه پذیر نیست.
3. آیه ولایت: صاحب المنار کلمه «ولی» را در این آیه به معنای ناصر گرفته تا به زعم خود سیاق آیات را حفظ کند در حالی که همین معنا، حقیقت معنایی آیه شریفه را عوض کرده و فهم آن را مشکل میسازد، زیرا:
اولا، اخبار زیادی ثابت کرده که همه آیات این سوره یک جا نازل نشده، بلکه برخی از آن¬ها ناظر به جریان خاصی است.
دوم، نوع خطاب آیات قبل و بعد از این آیه شریفه متفاوت است و این نشانگر هم سیاق نبودن این آیات است.
سوم این¬که اگر مقصود از لفظ «ولی» «نصرت» باشد لازم میآید پیامبر9 را یاور مؤمنان برشمرد و این تفسیر پذیرفتنی نیست، زیرا خدا در بسیاری از آیات مؤمنان را به یاری کردن دین دستور داده است؛ از این رو وظیفه مؤمنان است تا به یاری دین خدا اقدام کنند، لیکن به هیچ اعتبار نمیتوان دین را فقط برای مؤمنان دانست و رسول خدا9 را از دین بیگانه شمرد، آن گاه گفت: رسول خدا یاور مؤمنان است، برای این¬که هیچ کرامت و مزیت دینی نیست مگر این¬که عالیترین مرتبه آن در رسول خدا9 است و او را سهم وافری از این مزیت است، لذا در هیچ جای قرآن رسول اللَّه9 را یاور مؤمنان نخواند و هر جا در قرآن ولایت را به پیغمبر9 نسبت داده است مقصود از آن ولایت در تصرف یا محبت است.
پس معلوم شد که این دو آیه مورد بحث در سیاق، با آیات سابق خود شرکت ندارند؛ هرچند فرض هم بکنیم که ولایت به معنای نصرت باشد.
اما اشکالی که در مورد «الذین آمنوا» و «یؤتون الزکوة» کرد، جوابش این است :
اولا، فرق است بین اینکه لفظ جمع را اطلاق کنند و واحد را اراده کنند و بین این¬که قانونی کلی و عمومی بگذرانند و از آن به طور عموم خبر دهند در صورتی که مشمول آن قانون جز یک نفر کسینباشد و جز بر یک نفر منطبق نشود؛ و آن نحوه اطلاقی که در عرف سابقه ندارد نحوه اولی است نه دومی.
ثانیا، مشابه آیه مذکور که به صورت جمع آمده و در خارج تنها یک نفر را شامل میشود، بسیار زیاد است.
ثالثا، در کلام اگر نکتهای ایجاب کرد میتوان جمع را در مفرد استعمال نمود، و اتفاقا در آیه مورد بحث ما هم همین طور است، یعنی در تعبیر صیغه جمع نکتهای است و آن این است که نمیخواهد بفهماند اگر شارع انواع کرامتهای دینی را که یکی از آنها ولایت است به بعضی از مؤمنان، مانند علی7 ارزانی میدارد گزافی و بیهوده نیست، بلکه بر اثر تقدم و تفوقی است که او در اخلاص و عمل بر دیگران دارد.
رابعا، بیشتر، بلکه تمامی آنهایی که روایات ذیل این آیه را نقل کردهاند، صحابه و یا تابعین هستند و اگر این نحو استعمال را لغت عرب جایز نمیدانسته و طبع عربی آن را نمیپذیرفته خوب بود عرب آن روز اشکال میکرده و در مقام اعتراض بر میآمد و حال آن¬که از هزاران نفر صحابه و تابعین، احدی بر این¬گونه استعمالات اعتراضی نکرده است؛ چه اگر کرده بود به ما میرسید.
4. آیه امامت: امام یعنی مقتدا و پیشوایی که مردم به او اقتداء نموده، در گفتار و کردارش پیروش کنند، و به همین جهت عدهای از مفسران مانند صاحب المنار گفتهاند: مراد به امامت همان رسالت و نبوت است، چون نبی نیز کسی است که امتش در دین خود به وی اقتداء میکنند، هم چنان که خدای متعال فرموده: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّه» و لیکن این تفسیر در نهایت درجه سقوط است، زیرا:
اولا، جمله «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» وعدهای است به ابراهیم که در آینده او را امام میکند و خود این جمله و وعده از راه وحی به ابراهیم ابلاغ شده، پس معلوم میشود قبل از آن-که این وعده به او برسد، پیغمبر بوده که این وحی به او شده، پس به طور قطع امامتی که بعدها به او میدهند، غیر نبوتی است که در آن حال داشته است.
ثانیا، قصه امامت ابراهیم در اواخر عمر او و بعد از بشارت به اسحاق و اسماعیل بوده و ابراهیم در آن موقع پیغمبری بود مرسل، پس معلوم میشود قبل از امامت دارای نبوت بوده، در نتیجه امامتش غیر نبوتش بوده است.
همچنین این طور نیست که لفظ امامت درآیه معنایی نداشته و صرفا عنایتی لفظی و تفننی در عبارت باشد، چون صحیح نیست به پیغمبری که از لوازم نبوتش مطاع بودن است، گفته شود:
من تو را بعد از آن¬که سالها مطاع مردم کردم، مطاع مردم خواهم کرد، پس خواسته و ناخواسته باید از واژه امام معنای جدید اراده شود.
5. آیه اطاعت: صاحب المنار معتقد است: منظور از «اولی الامر» در آیه اطاعت اهل حل و عقد هستند؛ علامه; در جواب وی مینویسد:
«آیه شریفه دلالت بر عصمت اولی الامر دارد و نمیتوان آن را بر افراد هیاتهای حاکمه تطبیق داد، چون تاریخ اسلام ثابت کرده که تک تک افراد این هیات معصوم نیستند و اگر فرض شود که عصمت مستفاد از آیه یک صفتی حقیقی است نه صرف فرض و اعتبار. قائم به هیات حاکمه هست نه به تک تک افراد، یعنی هیات معصوم است، هر چند که تک تک افراد معصوم نباشند این نیز تصوری است محال، و چگونه تصور میشود که یک موضوع اعتباری- یعنی هیات حاکمه- به یک صفت حقیقی متصف گردد، با اینکه آنچه در خارج وجود و حقیقت دارد افرادند، و هیات امری است اعتباری و امر اعتباری نه معصوم میشود و نه گنهکار».
و اگر احتمال این برود که خدا این گروه را از اشتباه حفظ میکند این نیز جای اشکال دارد چون در این صورت عامل در مصونیت اهل حل و عقد یک عامل عادی معمولی نیست، بلکه از سنخ عوامل خارق العاده، و خلاصه از باب معجزه است و اگر چنین بود لازم میآمد خداوند متعال بر بشر منت نهاده اهل حل و عقد را توسط پیامبرش معرفی می کردو نیز لازم بود خود مسلمانان و مخصوصا اصحاب، نسبت به این مسئله اهتمامی داشته باشند، با یکدیگر بنشینند بحث کنند، و در آخر از رسول خدا9 توضیح بخواهند، که اولی الامر کیانند؟
از سوی دیگر برفرض که در زمان رسول خدا9 شرم داشتند از این که در باره اولی الامر و جانشین رسول خداچیزی بپرسند، چرا بعد از رحلت آن حضرت در اختلافهایی که پیش آمد، و فتنههایی که یکی پس از دیگری بالا گرفت سخنی از این اهل حل و عقد به میان نیامد؟!
با توجه به مطالب پیش گفته میتوان فهمید که اهل حل و عقد هر طور تصور شود نمیتواند مصداق «اولی الامر» در آیه باشد و هیچ گونه توجیهی برای این ادعا پیدا نمیشود.
6. آیه مباهله: علامه طباطبایی; میفرماید: «اگر طبق نظر صاحب المنار آیه مباهله در خصوص جریان مباهله نباشد و مراد جمع کردن همه مؤمنان در مقابل نجرانیان باشد. این کار با اجتماع عظیم مسمانان در آن روز نمی¬سازد، چون احتمال جمع کردن همه آنها محال است».
اما در باره شبهه لفظ جمع و استعمال مفرد باید گفت:
اولا، مراد از لفظ آیه امری است، و مصداقی که حکم آیه به حسب خارج منطبق بر آن است امری دیگر، و این بار اول نیست که خدای متعال حکم یا وعده و وعید را که بر حسب خارج با یک نفر منطبق است به طور دسته جمعی حکایت میکند.
ثانیا، صدق کلام موقوف بر متعدد بودن ابناء و بسیار بودن نساء و انفس نیست، چون مقصود نهایی از این نفرین این است که یکی از دو طرف با همه نفراتش از صغیر و کبیر و مرد و زن برای همیشه هلاک گردد. مفسران هم اتفاق دارند و روایات هم متفقند؛ تاریخ هم مؤید است که رسول خدا9 وقتی برای مباهله حاضر میشد احدی به جز علی، فاطمه و حسنین: را با خود نیاورد، پس از ناحیه آن جناب کسی حضور به هم نرسانید مگر دو نفس، و دو ابن و یک زن و با آوردن اینان رسول خدا9 امر پروردگارش را امتثال نمود.
علامه طباطبایی; در ادامه در جواب این سخن رشید رضا که گفته مصادر روایاتی که آیه مباهله را ناظر به اشخاص معین میداند، کتب شیعه است و شیعه بعد از جعل روایات آنها را در بین اهل سنت رواج داده میفرماید:
«ما نفهمیدیم منظورش از این سخن کدام روایات است؟ آیا مرادش همین روایاتی است که محدثان اجماع دارند بر نقل و عدم طرح آن؟»
روایاتی که یکی دو تا و سه تا نیست تا بگوید اهل حدیث توطئه کردهاند بر جعل آن! روایاتی که صاحبان جوامع حدیث آن را در جوامع خود آوردهاند و اگر به خود جرأت داده شیعه را متهم به جعل آنها کند، آیا میتواند صحیح مسلم و ترمذی و کتب تاریخ را هم جعلی بداند؟
7. آیه ارتداد: مرحوم علامه در ذیل این آیه روایات متعددی را از صاحب مجمع البیان ذکر کرده و آیه را ناظر بر افضلیت امام علی7 میداند.
8. آیه علم غیب: رشید رضا در تفسیر خود علم غیب را از غیر خدا نفی کرده است؛ اگر منظور وی این است که هر گونه آگاهی از غیب، ولو به تعلیم الهی از غیرخدا نفی شود این بر خلاف نصوص صریح قرآن است، زیرا خداوند در آیه 26 و 27 سوره مبارکه جن صریحا علم غیب برای غیر خدا ثابت میشود و ما مفصل در بحث علم غیب امام به این مسئله پرداختیم و گفتیم که آیات علم غیب دو دستهاند، یک دسته علم غیب را فقط برای خدا ثابت میکنند که آیه 31 سوره هود از این دستهاند و یک دسته دیگر علم غیب را بر غیر خدا هم ثابت میکند مثل آیات سوره جن؛ پس به طور کلی علم غیب به اصالت از آن خداست و بالعرض و بالتبع برای غیر خدا ثابت است.
9. آیه سقایه الحاجّ: صاحب المیزان در جواب به مفسر المنار که در ذیل این آیه گفته روایت نعمان از همه روایات معتبر است میگوید : روایت نعمان مزیت خاصی نسبت به بقیه روایات ندارد؛ اتفاقا روایت نعمان بن بشیر از سایر روایاتی که هست نسبت به آیه شریفه ناسازگارتر و ضعیفتر است، برای این که با در نظر داشتن قیودی که در آیات کریمه هست به هیچ وجه روایت با آنها منطبق نمیشود.
نتیجه¬گیری
امامت با عنوان یک مسئله کلامی در بحث اعتقادات، خط مرز بین شیعه و اهل سنت است. اهل تشیع برای اثبات نظریه خود مبنی بر امامت اهل بیت: دلایل مختلفی را بیان کردهاند که یکی از این دلایل، دلیل قرآن و مستندات کتاب الهی است.
در مقابل اهل تشیع، اهل تسنن قرار دارند اینان معتقدند که انتخاب امام از طریق رأی امت است و پیامبر9 امام بعد از خود را تعیین نکرده است و در اثبات عقیده خود اغلب آیات مربوط به امامت را مخدوش کرده و در صدد توجیه آن طبق رأی و اعتقاد خود بر آمدهاند که رشید رضا صاحب تفسیر «المنار» یکی از آنهاست؛ رشید رضا در ذیل آیات امامت، شبهات مختلفی وارد کرده و برای آنها استدلالهای گوناگون هم آورده است و با این کار به زعم خود خواسته حقانیت ائمه اطهار: را ساقط کند؛ اما علامه طباطبایی; در تفسیر گرانسنگ خود [المیزان] برای هر یک از شبهات صاحب المنار جواب متناسب داده؛ از بررسیها مشخص میشود که انکار آیات مربوط به ولایت و امامت نشئت گرفته از تعصبات مذهبی است، نه دلیل عقلی.
منابع و مآخذ
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
1. ابن منظور، لسان العرب، چ اول، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت – لبنان، 630-711ق.
2. امینی، عبد الحسین، برگزیده الغدیر، ترجمه محمد حسن شفیعی شاهرودی، انتشارات موسسه میراث نبوت، قم،1387ش.
3. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چ دوم، انتشارات طلیعة النور، قم، 1427ق.
4. ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، چ اول، انتشارات موسسه بوستان کتاب، قم 1386ش.
5. رضا استادی، فدک، چ دوم، نشر قدس، قم، 1383ش.
6. سید محمد رشید رضا، چ چهارم، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، انتشارات دار الفکر، 2003 م و 1424ق.
7. طاهری، حبیب ا...، تحقیقی پیرامون امامت عامه و خاصه، چ اول، انتشارات زائر آستانه مقدسه قم، قم، 1381ش.
8. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چ بیست وچهارم، انتشارات اسلامی، قم، 1386 ش.
9. عبید الله بن عبد الله بن احمد (حاکم حسکانی)، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازلة فی اهل البیت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت ـ لبنان، 1393ق.
10. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی (نبوت، امامت و معاد)، چ اول، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1385ش.
11. عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاالدین خرمشاهی، چ چهارم، انتشارات خوارزمی، تهران، 1380ش.
12. فقیه ایمانی، مهدی، حق با علی است، چ هفتم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، قم، 1385ش.
13. الکلینی الرازی، ثقة الاسلام أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق، الاصول من الکافی، ترجمه آیة ا... محمد باقر کمره¬ای، چ هشتم، انتشارات اسوه، قم، 1385ش.
14. لطیفی، رحیم، امامت و فلسفه خلافت، چ اول، انتشارات مسجد مقدس جمکران، قم، 1387ش.
15. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهریرحمه الله، چ یازدهم، انتشارات صدرا، تهران و قم، 1388ش.