چکیده
در این مقاله به بررسی عواملی که باعث بروز آسیبهای روانی انسان میگردد، پرداختهایم.
وقتی به ویژگیهای روانی ومعرفی آنها میپردازیم ¬¬گاه به مواردی میرسیم که که بر اثر کثرت مشاهده آن را ویژگی روانی قلمداد میکنیم، در حالیکه آسیب اخلاقی است، نه ویژگی روانی که وجودش در فرد حتمی است¬. و به همین شکل با آسیبهایی روبهرو میشویم که نقش عامل در بروز ناهنجاری وآسیبهای روحی دارد. به منظور شناخت این آسیبها و دیگر ¬عوامل بروز رفتارهای ناشایست وآسیبهای روانی به این گفتار پرداختهایم. هوای نفس، دنیا طلبی، شیطان و برخی روشهای تربیتی، دروغگویی، دوستان منحرف واعتیاد مباحثی است که مطرح گردیده است.
در این مقاله به بررسی عواملی که باعث بروز آسیبهای روانی انسان میگردد، پرداختهایم.
وقتی به ویژگیهای روانی ومعرفی آنها میپردازیم ¬¬گاه به مواردی میرسیم که که بر اثر کثرت مشاهده آن را ویژگی روانی قلمداد میکنیم، در حالیکه آسیب اخلاقی است، نه ویژگی روانی که وجودش در فرد حتمی است¬. و به همین شکل با آسیبهایی روبهرو میشویم که نقش عامل در بروز ناهنجاری وآسیبهای روحی دارد. به منظور شناخت این آسیبها و دیگر ¬عوامل بروز رفتارهای ناشایست وآسیبهای روانی به این گفتار پرداختهایم. هوای نفس، دنیا طلبی، شیطان و برخی روشهای تربیتی، دروغگویی، دوستان منحرف واعتیاد مباحثی است که مطرح گردیده است.
واژگان کلیدی
هوای نفس، وسوسههای شیطان، دنیا طلبی روشهای تربیتی.
در قرآن، موانع ایمان و عوامل سقوط انسان، به طور کلی با سه عنوان عام و وسیع و درعین حال مربوط به یکدیگر مطرح می¬شوند که به ترتیب عبارتنداز: هوای نفس، دنیا و شیطان.
در قرآن، موانع ایمان و عوامل سقوط انسان، به طور کلی با سه عنوان عام و وسیع و درعین حال مربوط به یکدیگر مطرح می¬شوند که به ترتیب عبارتنداز: هوای نفس، دنیا و شیطان.
الف: عوامل اساسی و کلّی:
1. هوای نفس:
خداوند در مورد بلعم باعورا میفرماید: «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لِکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ؛ ما اگر میخواستیم وی را بالا میبردیم به وسیله آن (آیات) و لیکن او به زمین چسبید و از هوای نفس خویش پیروی کرد». وی علم داشت، ولی برخلاف آن ازهوای نفس خویش پیروی کرد.
ودر آیه 28سوره کهف میفرماید: «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ پیروی مکن از آن کس که دلش را ازیاد خویش غافل ساختهایم و از هوای خود فرمان میبرد وکار او از حد گذشته است».
به همین شکل پیروی ازهوای نفس ومعبود قراردادن آن درآیات دیگری ذکرشده است.
و در آیه 16 سوره محمد نیز می¬فرماید: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ؛ آنان کسانیاند که خدا بردل¬هاشان مهر زده و از خواستههای خویش پیروی کردهاند».
برخی آیات به تعارض هدایت الهی و پیروی از هوای نفس گوشزد میکند:
«کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بما لَا تَهْوَی أَنفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُوا وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ؛ هر بار پیامبری چیزی بر خلاف دلخواه¬شان برایشان آورد گروهی را تکذیب می کردند وگروهی را میکشتند».
برخی آیات به جای کلمه هوی از واژه شهوات استفاده شده است:
«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ، فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛ پس از ایشان نسلی جایگزین آنها شدکه نماز را ضایع واز شهوات پیروی کردند پس به زودی مبتلا به گمراهی میشوند».
گرایشهای غریزی در وجود ما ریشه دارند و ما را وادار میسازند تا به پی اشباع آنها برویم؛ از راه مجاز و مشروع و هم از راه نامشروع و غیر شرعی. البته علاوه بر گرایشهای مزبور در نفس¬، میل به کمال و گرایش به سعادت هم وجود داردکه انسان را برای رسیدن به کمال به حرکت وا میدارد.
شاید مفهوم سخن خداوند که میفرماید: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» همین باشد. برخی گرایشها در نفس ما را به تقوا میکشاند وگرایشهای دیگری به فجور؛ ولی مصادیق تقوا و فجور را با راهنمایی عقل یا وحی میشناسیم. این میلها اعم ازمادی یا معنوی در فطرت انسان هستند، با این تفاوت که میلهای مادی و غریزی معمولا فعلیت دارد و خود به¬ خود شکوفا میشوند، مثل: میل به خوردن و خوابیدن و... ولی میلهای دیگر بالقوه در انسان هستند و شکوفایی آنها درشرایط ومحیطهایی خاص فراهم می¬شود و نیازمند تربیت، پرورش و راهنمایی ویژه هستند و تا کششهای غریزی هست نفس اماره بالسوء هم هست، نه آن که به روشنی او را به بدی از آن جهت که بدی هست امرکند، بلکه نفس خواستههایی دارد که احیانا متعلق آنها مصادیق سوء هستند. برای میل به خوردن غذا هست واین میل سوء نیست و باید اشباع شود، ولی گاه از راه صحیح وگاه از راه غلط اشباع میشود. هنگامی که از راه غلط اشباع شد، گفته میشود نفس به بدی فرمان داده است؛ و این همان هوی نفس است؛ اما اگر در نحوه پاسخ دهی به میلها تأمل وتفکر کردیم و تأثیرآن را در روح و سرنوشت خویش و رابطه با خدایمان مورد توجه قرار دادیم و سپس تصمیم گرفتیم،گرچه تصمیم نهایی ما در نهایت همان باشد که خواسته غریزه است، عمل به آن هرگز پیروی از نفس نخواهد بود، چون انگیزه غریزی نیست.
2. راه مبارزه با هوای نفس چیست؟
تقویت انگیزههای رحمانی، راه مبارزه با هوای نفس است. انگیزهها به طور کلی اعم از شیطانی یا رحمانی، فطری انسان است، با این تفاوت که در بسیاری از موارد عوامل و شرایط خارجی موجب میشود تعدادی از آنها شکوفا، زنده و فعال و یکهتاز میدان نفس انسان شود و برای جلوگیری از این یکهتازی و قرار دادن در جایگاه اصلی خود، لازم است در برابر آن نیروی دیگری را تقویت کنیم در حدی که بتواند به آنها غالب شود. در مناجات شعبانیه چنین آمده: «¬الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتیک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک؛ خداوندا ! قدرتی و توانی در من نیست تا بدان از عصیان و سرپیچی تو روی گردانم، مگر به هنگامی که برای محبت خود بیدار و هوشیارم کرده باشی».
پس راه مبارزه با هوای نفس، تقویت کششهای دیگری است که در فطرت هست، ولی خفته و بی اثر است که باید آنها را¬ فعّال و در برابر میلهای مهاجم و هوای نفس آمادهشان کرد. آن عاملی که میلهای خفته را بیدار و فعال میسازد(ازجمله میل به عبادت و محبت حق) فکر و ادراک است که عامل شوق میباشد. پس از شناخت خدا و توحید و نبوت و معاد، نیاز به اندیشه کردن در اموری است که شوق اطاعت و التزام به ایمان را در ما به وجود ¬آورد و تحریک و برانگیخته نماید. آن اندیشهای که ترس و امید را در ما برانگیزد. اگر درست بیندیشیم که چه منافعی برای ما دارد شوق دستیابی به آن در ما تحریک و اگر نتایج تلخ آن را دریافتیم، ترس از آن نتایج در ما برانگیخته می¬شود و از آن دوری میکنیم. سرّ وجود انذار و تبشیرهای قرآنی همین است.
3. دنیاپرستی
قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَئِکَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بما کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ کسانی که به لقاء ما امیدی ندارند، و به زندگی دنیا دل بستهاند و به آن آرامش یافتهاند و کسانی که از آیات ما بی خبرند، ایشان جایگاه¬شان آتش است به سبب آنچه عمل میکردهاند».
دنیا طلبی یکی از عوامل کلی سقوط انسان است که در قرآن و نیز روایات مطرح شده و عامل اساسی بسیاری از خطاهای بشر میباشد.. دنیا طلبی به معنای زندگی کردن در دنیا نمیباشد. درنهج البلاغه آمده است که شخصی در حضور حضرت علی7 از دنیا مذمت کرد،آن حضرت با لحن تندی به او خطاب کردند: چرا از دنیا مذمت میکنی؟دنیا «متجر اولیاءالله» و محل پرورش و تکامل دوست داران خداست. زندگی دنیا مذمت ندارد بلکه رابطه ویژهای میان انسان و دنیاست که مذمت دارد. سوءاستفاده کردن انسان از دنیا، و فراموش کردن خداست که مذمت و سرزنش دارد. رفتار انسان مورد مذمت است و دنیا منهای رفتار انسان، از امور عینی است که اصولا نمیتواند موضوع اخلاق و ارزش و ضد ارزش قرار بگیرد.
در آیه اول بحث هم از آنانی که در دنیا زندگی میکنند، میخورند و میآشامند و تمتع میجویند، مذمت نشده، بلکه از آنان که به دنیا دلخوش کردهاند و بدان آرامش یافتهاند و به آن چسبیدهاند و در کنار آن کمبودی احساس نمیکنند، مذمت شده است.
قرآن در آیه151 سوره آل عمران میفرماید: «مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنکُم مَّن یُرِیدُ الْآخِرَةَ؛ بعضی ازشما دنیا را میجویید و برخی آخرت».
ریشه و اساس صلاح و فساد انسان در همین است که اراده اصالتا به دنیا تعلق دارد و الا اراده تبعی دنیا نه تنها اشکالی ندارد و با اراده آخرت در تعارض نیست، بلکه لازم هم هست و بدون آن نمیتوان به مقصد و هدف اخروی رسید.
4. شیطان
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ آیا پیمان نبستیم با شما ای فرزندان آدم که عبادت نکنید شیطان را که او برای شما دشمنی آشکار است و اینکه مرا عبادت کنید این راه مستقیم است».
در بسیاری از آیات اخلاقیٍ قرآن، شیطان به عنوان سمبل ضد اخلاق معرفی شده و برخی از آیات مثل آیه مذکور میفرماید: انسان دو راه بیشتر ندارد؛ یا راه خدا و یا راه شیطان.
نقش شیطان چیست؟
اجمالا میتوان گفت :عمده کار شیطان وسوسه کردن انسان است. راههایی که شیطان برای وسوسه انسان دارد متعدد است. قرآن عمده این راهها را اینگونه معرفی میفرماید¬:
الف. تزیین اعمال زشت: شیطان کارهای زشت را به گونهای جلوه و تزیین میکند که نه تنها آن کار را ترک نکند بلکه تکرار هم بنماید. آیاتی از قرآن به این امر تصریح دارند که شیطان کار آنها را تزیین کرد؛ نظیر:
«فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ شیطان اعمال¬شان را برایشان آراست و امروز هم سرپرست¬شان هموست و برایشان عذابی دردناک است».
«وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ؛ وشیطان اعمال-شان را برایشان آراسته وآنان را از راه راست باز داشته بود و در نتیجه (به حق ) راه نیافتهاند».
ب. وعدههای دروغ و به آرزو واداشتن: «یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا؛ شیطان وعدهشان میدهد و به آرزو کردن وادارشان میکند و جز فریب، شیطان وعدهشان ندهد».
ج. ترساندن انسان: او را نسبت به آینده بیمناک و نگران ساخته و مانع انجام دادن کار خیر او میشود: «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ؛ شیطان شما را از تهی دستی بیم میدهد».
بنابراین شیطان از کانال هواهای نفسانی در انسان نفوذ کرده و کار وی را تأیید میکند یا تغییر میدهد.کارهای زشت او را در عملکردش تثبیت میکند و در مقابل او را میترساند و از انجام دادن امور خیر بازش میدارد¬. پس شیطان برای هوای نفس، نقش کمک را دارد. اگر هوای نفس نمیداشتیم شیطان توان نداشت آن را در ما ایجاد کند، لیکن هنگامی که در نفس خویش خواستهای داشته باشیم و دنبالش برویم شیطان همان را تزیین و تأیید میکند؛ نتیجه کار شیطان، غفلت از یاد خدا، جذب شدن به دنیا و توجه بیش از اندازه به مادیات است.
کسانی که دنبال شیطان میروند حلقه عبودیت و بردگی وی را گردن مینهند،کم کم شیطان بر آنها مسلط میشود و عامل این تسلط، سوء اختیار است . قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ؛ تنها تسلط شیطان برکسانی است که ولایت او را میپذیرند و آنان که به وسیله او نسبت به خدا مشرک باشند».
و نیز میفرماید: «ومن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ؛ و آن¬که ازیاد خدا چشم پوشید برای او شیطانی بر انگیزیم پس او برایاش همدم باشد».
بنابراین اول انسان از خدا غافل میشود، ولی پس از غفلتش، شیطان قرین و همراه او می¬شود؛ در نتیجه، این سوء اختیار خود انسان است که باعث این اوضاع و احوال نابسامان میشود.
ب. روشهای تربیتی:
عامل بعدی روشهای تربیتی است. گرچه این روشها در صورت به کار گیری صحیح میتوانند در اصلاح رفتارهای ناشایست مؤثر باشند¬ ولی با عدم قواعد صحیح در استفاده و تکرار زیاد آن در مواجهه با لغرشها منجر به شکلگیری خود پنداره منفی در فرد شده و هویت منفی برایش ایجاد میگردد. اکنون برخی از این روشها را معرفی میکنیم:
1. سرزنش و ملامت:
به خلاف آنچه مربی تصور میکند که سرزنش و ملامتها غیرت متربی را تحریک خواهد کرد، تکرار زیاد این روش، واکنش خلاف ایجاد میکند و روح متربی حالت انقباض و فرار پیدا میکند و از نظر روحی بیمار میشود و محال است که دنبال آن کار هم برود . به همین جهت پیشوایان دینی ما از استفاده نادرست از این روش بر حذر داشتهاند.
امام علی7 میفرماید: «لاتکونن عیّابا ولا تطلبنّ لکل ذله عتاباً ولکل ذنب عقاباً؛ از مردم عیبجویی نکنید و برای هر لغزش، مورد ملامت¬شان قرار ندهید و به هر گناهی کیفرشان ننمایید». درجایی دیگر میفرماید: «ایاک ان تکرار العتب فان ذلک یغری بالذنب و یهون العتب؛ از تکرار و سرزنش بپرهیز،زیرا فرد را به گناه جری و سرزنش را بی اثر میکند».
امام صادق7 از قول پیامبر9 میفرماید: «یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه لا تطلبوا عورات المؤمنین ولا تتبعّوا عثراتهم فان من اتّبع عثره اخیه اتّبع الله عثرته و من اتّبع الله عثرته فضحه ولو فی جوف بیته؛ ای گروهی که به زبانتان ایمان آوردهاید و نه به قلبهایتان¬! عیبهای مؤمنان را جویا نشوید و بهدنبال لغزشهایشان مباشید. همانا آنکس که به دنبال لغرشهای برادرش باشد خداوند در پی عیب او باشد وآنکه خدا در پی عیب او باشد مفتضح خواهد شد، هر چند دردرون خانهاش».
2. قهرو طرد طولانی:
قهر و طرد با یکی از مهمترین نیازهای اساسی انسان که همان نیاز به مهر و محبت است همخوانی ندارد. قهر و طرد طولانی میتواند باعث محروم سازی جدی متربی از عاطفه و محبت لازم و مورد نیاز او شود. این امر شخص را در معرض اضطراب و تنش قرار میدهد که به نوعی باعث فقدان امنیت روانی او شود.
فقدان محبت خانوادگی سبب عدم اعتماد به نفس و بی ثباتی و تشویش درونی طفل میگردد. اطفال مطرود و محروم از مهرو محبت والدین، ترسو، حسود، کینه توز و منزوی بوده، حالت هیجانی و اضطراب داشته، بی عاطفه، بی ثبات، ناراضی، بی رحم و مسامحه کار میشوند و رفتار ضد اجتماعی آنان با دروغگویی، سرقت، بی نظمی، و بی انضباطی ظاهر میگردد.
در اسلام سفارش شده پدر با فرزندانش به محبت و لطف رفتار کند و رفتارش با آنان عاطفی باشد. سیره رسول خدا9 این بود که صبح هنگام دست محبت بر سر فرزندان و نوادگان خویش میکشید و به یکی از والدینی که از نحوه رفتار نوجوانش شاکی بود سفارش فرمود: «لاتضربه واهجره و لاتطل؛ اورا نزن، بلکه با اوقهر کن ولی مواظب باش زمان قهرت طولانی نشود».
3. مقایسههای نادرست
مقایسه کردنهای غلط و نادرست، نتیجه معکوس دارد. گرچه انسانها از اشتراکاتی برخوردارند، اما زمینههای اختلاف و تفاوت آنها به حدی است که از هر یک از ایشان، شخصیتی منحصر به فرد میسازد. ویژگیهای جسمی وروحی، شناختی، عاطفی و خلقی و... هیچ یک از دو نفر افراد بشر شبیه هم نبوده و غالب مربیان نیز شناختی درست از ویژگیها طرفین مقایسه ندارند. مقایسه نادرست، متربی را از ویژگیهای مثبت خود غافل میسازد و در او نوعی احساس کمبود و تحقیر شخصیت ایجاد میکند. به علاوه نسبت به طرف مقایسه نیز نوعی بغض و کینه پیدا میکند.
4. دادن القاب زشت و نادرست:
امام علی7 میفرماید: «ایاک و مستهجن الکلم فانه یوغر القلب؛ از کلمات زشت بپرهیزید که باعث کینه و دشمنی دل میگردد».
این کینه و دشمنی فرد را به عصیانگری و شورش بر ضد وضعیت موجود برمیانگیزد و رفتارهای بزهکارانه او را دامن میزند. ازسوی دیگر استعمال این الفاظ و القاب به صورت مکرر به شکلگیری یک خود انگاره منفی در فرد میانجامد و ساخت هویت او را ازمسیر صحیح منحرف میسازد. برخی از این عناوین به گونهای روح و روان فرد را مضطرب ساخته و او را دچار ناامنی روانی میسازد که او را به سوی آرام بخشها و مواد مخدر یا خودکشی سوق میدهد. تثبیت این صفت، شخص را با نوعی تحریم اجتماعی و واکنش منفی اجتماعی نیز رو به رو میسازد و فرد نوعی دلهره و ترس از حضور در اجتماع پیدا میکند و این خود فرصتی مناسب برای گروههای بزهکار است که از این عدم امنیت واضطراب روانی فرد و تحریم اجتماعی سودجسته، عضو دیگری به باند بزهکار خود بیفزایند.
5. سهل انگاری و اجبار و فشار ناروا:
از جمله روشها تربیتی که هم در مقام تقویت رفتارهای نیک و هم در مقام اصلاح رفتارهای ناشایست مورد استفاده قرار میگیرد، اعمال فشار بر متربی و اجبار او به انجام یا ترک کاری است و بحث از پیامدهای سوء این روش به معنای تجویز سهل انگاری نیست. سهل انگاری موجبات بی قیدی و خودخواهی او را فراهم آورده و او را فردی بسیار زودرنج و آسیب پذیر میسازد که دوست دارد هیچ مانعی فرا روی او نباشد و چون توقعات نادرست او برآورده نمیشود به لحاظ روانی صدمه میبیند. این تزلزل روحی خود باعث بی بندوباری فرد شده و احساس مسئولیت اخلاقی و اجتماعی را در آنان ضعیف میکند، امری که خود، موجب ورود فرد به مرحله بزهکاری است، زیرا اشخاص بزهکار کسانیاند که از ویژگیهای اصلی آنان بیتفاوتی عاطفی و احساس عدم مسئولیت است.
در نقطه مقابل، اعمال فشار نیز اگر متناسب با میزان توناییهای جسمی و روحی متربی نباشد میتواند تأثیری مشابه داشته باشد. تحقیق نشان داده است که فشار والدین برکودک به منظور پیشرفت و کسب موفقیت تحصیلی¬، اگر متناسب با تواناییهای هوشی او نباشد، معمولا منجر به تقلب کودک در امتحانات میشود، چه اعمال فشار بیش از حد، سطح تعادل روانی او را به هم میزند و به لحاظ عجزی که در خود احساس میکند، از تشخیص صواب و ناصواب باز میماند. اجبار و فشار دست کم میتواند این اثر را داشته باشد که شخض به صورت موقت هر کار ناصوابی را صواب پندارد تا شاید در پرتو آن بتواند آرامش روانی از دست رفته خود را بیازماید.
امام علی7 میفرماید: «المعصیه تفریط العجزه». مفاد این روایت این است که گاهی گناه واکنشی است برای جبران کمبود و نقصانی که فرد درمانده در خود احساس میکند. پرهیز از رفتارهایی که در فرد احساس ناتوانی و حقارت را پدید آورد همواره مورد تأکید بزرگان دین اسلام بوده است.
امام صادق7 از پیامبر9 نقل فرموده¬اند: «رحم الله من اعان ولده علی بره قال قلت کیف یعینه علی برّه؟ قال یقبل مسیوره یتجاوز عن معسوره لا یرهقه ولا یخرق به؛ خدا رحمت کند کسی را که در نیکو کاری به فرزند خویش کمک کند. راوی پرسید: چگونه در نیکی یاری نماید؟حضرت فرمود: آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و انجام داده است از او قبول کند و آنچه برایش طاقت فرساست از او نخواهند و او را به گناه و طغیان وادار نکند و به او دروغ نگویند او را به حیرت نیفکند».
6. تبعیض و تفاوت گذاری:
عدم رعایت مساوات بین متربیان، تعادل روحی آنها را برهم میریزد و این تنش خود موجب نوعی دلهره و اضطراب در آنان میگردد و چه بسا از متربی دیگر حقدو کینه به دل گیرد و این خود میتواند زمینه ساز آسیب رساندن به آن طرف باشد.
رسول خدا9 فرمود: «اعدلوا بین اولادکم کماتحبون ان یعدلوا بینکم؛ بین فرزندان خود به عدالت رفتار نمایید، همانطور که مایلید فرزندان شما و مردم بین شما به عدل رفتار کنند».
گاهی در خانواده یکی از فرزندان از نظر جمال و کمال طبیعی و مراتب لیاقت و شایستگی خداداد، بین سایر اعضا ممتاز و برتر است. در این مورد والدین هر قدر عدالت را مراعات نمایند باز آن کودک از حسد و بدبینی سایر افراد خانواده مصونیت ندارد، زیرا آنان با مشاهده امتیازات ظاهری و روانی آن فرد در خود احساس حقارت میکنند و خویشتن را در مقابل او کوچک میبینند و چه بسا در ذهن خود فکر آزار او را بپرورانند و از این راه به جبران نقص خود اقدام نمایند.
امام صادق از قول پدربزرگوارشان میفرماید: «والله انی لاصانع بعض ولدی و اجلسه علی فخدی وانکزله المخ واکسّرله السکر وانّ الحق لغیره من ولدی و لکن مخافه علیه منه و من غیره لایصنعوا ما فعل بیوسف واخوه؛ قسم به خدا! من گاهی با برخی از فرزندانم مدارا و ملاطفت میکنم و او را روی زانوی خویش نشانده، مغز قلم برایش بیرون میآورم و شکر را نرم کرده دردهانش میریزم در حالیکه میدانم فرزند دیگرم سزاوار چنین محبتی است. این کار را برای آن میکنم که او¬(فرزند مورد توجه) و سایر فرزندانم بر ضد وی (فرزند صاحب حق) تحریک نشده و کاری را که برادران یوسف با وی انجام دادند مرتکب نشوند».
یوسف صدیق بین برادران خود در چنین شرایطی گرفتار بود. بدون تردید حضرت یعقوب کسی نبود که در اعمال مهر پدری مراعات ننماید، به علاوه برای اینکه حس حسادت و کینه توزی برادران، نسبت به یوسف تحریک نشود در مواقعی تذکرات لازم به وی میداد، مثلا در مورد خوابی که آن حضرت دیده بود به وی نوید ترقی وتعالی داده ومی فرمود: به برادرانت مگو، ولی سرانجام برادران یوسف محبت بیشتر یعقوب را نسبت به یوسف بهانه کردند و یوسف خردسال را به مصائب سنگینی گرفتار نمودند.
7. تنبیه بدنی:
ازپیامدهای منفی تنبیه همین است که میتواند الگوی رفتاری نامناسب برای افراد، بخصوص برای نوجوانان به حساب آید، به گونهای که آنان در اجتماع با کمترین سخن و رفتاری، از خود حرکات خشونت آمیز و بزهکارانه بروز میدهند.
تنبیه بدنی سبب میشود تا نوجوان احساس حقارت عمیق پیدا کرده از تنبیه کننده سخت دلگیر و ناراحت شود. این امر، گذشته از اینکه آرامش روانی او را به هم میزند شالوده ارتباط او را با والدین و مربیانش ویران میکند، موجبات فرار او را از خانه و جذب شدن درگروههای ناباب را فراهم میآورد.
هافمن¬ از تحقیقی چنین نتیجه میگیرد که کودکانی که در خانوادههای سختگیر و دارای انضباطی شدید، تربیت میشوند، گرچه به ظاهر مطیع و فرمانبردار هم باشند، اما در اکثر موارد رفتار آنها توأم با پرخاشگری است. اینها در خود احساس ناامنی کرده، برای حقوق دیگران احترام قائل نمیشوند، از ثبات عاطفی کمی برخوردارند و لذا گرایش به انحراف اخلاقی دارند.
ج. دروغگویی
ازعوامل مهم در بروز رفتارهای ناشایست که نقشی اساسی دارد مسئله دروغگویی است. در مقابل، یکی از صفات پسندیده که هماهنگ با فطرت میباشد راستگویی بوده و دروغگویی انحراف از فطرت است. پیامبران الهی که مأموریت مهم¬شان احیاء بشر بوده است مردم را به راستگویی دعوت کرده واز دروغگویی برحذر داشتهاند. اسلام دروغ را عامل مخرب ایمان شناخته و آن را از بسیاری از گناهان بزرگتر دانسته است.
امام باقر7 میفرماید: «ان الله عزوجل جعل للشر اقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال اَلشَّراب والکذب شرّ من الشَّراب؛ خداوند بر شرور و بدیها، قفلهایی قرار داده که مردم از خطرهای آنها بر کنار باشند، شراب کلید قفلهای بسته شرورو ناپاکی است، ولی خطر دروغ از شراب بیشتر است».
امام رضا7 فرمود: «قال: سئل رسول الله صلی الله علیه و آله یکون المؤمن جبانا؟قال نعم قیل ویکون بخیلا؟قال نعم. قیل ویکون کذابا؟ قال لا؛ از رسول اکرم9 پرسیدند: ممکن است مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بلی. گفتند: ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: بلی. گفته شد: ممکن است کذّاب باشد؟ فرمود: نه!»
امام حسن عسکری7 میفرماید: «حطّت الخبائث فی بیت و جعل مفاتحه الکذب؛ تمام ناپاکیها و گناهان در خانهای جمع شده و کلید آن دروغگویی است».
مردی به رسول خدا9 عرض کرد: «یا رسول الله، دلّنی علی عمل اتقرّب به الی الله تعالی فقال: لا تکذب فکان ذلک سبباً لاجتنابه کل معصیه لله لانّه لم یقصد وجهاً من وجوه المعاصی الاّ وجد فیه کذباً او ما تدعوا الی الکذب فزال عند ذلک من وجوه المعاصی؛ ای رسولخدا، به عملی که مرا به خدا نزدیک کند و با آن به خدا قرب پیدا کنم، راهنمایی کن. پس حضرت فرمود: دروغ مگو! این امر سبب شد که او از تمام گناهان اجتناب نماید، زیرا قصد هر گناهی که میکرد میدید یا در آن دروغ است و یا منجر به دروغ میشود و بهخاطر ترک دروغ، دیگر گناهان را ترک کرد».
د. نگاه حرام
این عامل که باعث بروز رفتارهایی فاسد میگردد، انسان را در تهدید جدی اخلاقی قرار میدهد.
پیامبر فرمود: «اشتدّ غضب الله علی امرأة ذات بعل ملأت عینها من غیر زوجها او غیر ذی محرم منها فآنها ان فعلت ذلک احبط الله کل عمل عملته؛ خشم خداوند فزونی میگیرد بر زن شوهرداری که چشمش را از غیر شوهرش یا نامحرم پرکند، چراکه اگر چنین کند خداوند هر کاری را که انجام داده، تباه میسازد!»
حضرت مسیح7 فرمود: «اِیّاکم والنَّظَرالی المحذورات فانها بذرالشّهوات و نبات الفسق؛ به پرهیزید از نگاه به زنان، که همانا دانه شهوات و رویش گناه است».
توضیح بیشتر مربوط به این مسئله در بحث عفت و نیز در موضوع آسیب انحراف جنسی آمده است.
ه. شراب و مستی
امام باقر فرمود: «ان الله عزوجل جعل للشّر اقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال اَلشّراب والکذب شرّمن شراب؛ خداوند برشرور و بدیها قفلهایی قرار داده وکلید آن قفلهای بسته شراب است و دروغ از شراب بدتراست».
امام کاظم7 فرمود: «ان الله لم یحرّم الخمرلاسمها و لکنه حرمها لعاقبتها، فما کان عاقبته عاقبه الخمر فهو خمر؛ خداوند شراب را برای نامش حرام نکرد، بلکه به جهت آثار و پیامدهایش حرام کرد و هرچه پیامدش مثل شراب باشد، آن هم شراب است».
از آنجا که مواد مخدر در انواع مختلفش آثار شراب را در بی خیالی وسکر و...دارد، تحت همین عامل در شمار رفتارهای ناشایست قرار میگیرد، زیرا سیگار مقدمه ابتلا به اعتیاد است. سیگار کشیدن برای گروهی از نوجوانان یک اقدام کنجکاوانه و نمودی از بزرگسال دانستن خویش در معرض دیگران است.
در یک تحقیق میدانی حدود 73 درصد نوجوانانی که به دلیل اعتیاد به کانون اصلاح و تربیت اهواز فرستاده شدهاند، مصرف سیگار را از مدرسه و در سنین 12 تا 14 سالگی آغاز کردهاند و بر اساس مطالعه زرگر (1387ش.) 95 درصد نمونه تحت بررسی قبل از مصرف مواد مخدر، سیگار کشیدن را آغاز کردهاند و اولین پیشنهاد کنندگان سیگار بین دوستان و همسالان مدرسهای و هم محلهای بوده است.
و. دوستان منحرف
یکی دیگر از عوامل بسیار مهم در بروز رفتارهای ناشایست، معاشرت فرد با دوستان منحرف است.
امام علی7 فرمود: «صحبه الاشرار تکسب الشر کالّریح اذامّرت بالنتن حملت نتنا؛ همنشینی با بدان، بدی به دنبال میآورد، همانگونه که وقتی باد، بر چیز گندیدهای بوزد با خود بوی تعفن میبرد».
قرآن کریم به تأثیر دوستان ظالم در هلاکت اخروی اشاره میفرماید: «وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًایَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَّقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی؛ و روزی استکه ستمکار، دستهای خود را میگزد و میگوید: ای کاش، با پیامبر راهی بر میگرفتم. ای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم. او بود که مرا به گمراهی کشاند، پس از آنکه قرآن به من رسیده بود».
مفاد این آیات اشاره به حسرت فرد ظالم درقیامت دارد که با صراحت میگوید: ای کاش فلانی را دوست و قرین برنگزیده بودم که مراگمراه کند.
درکتاب کافی به نقل ازعلی بن اسباط از امامان: نقل شده که در اندرزهای خداوند به عیسی آمده است:
«یاعیسی، اعلم ان صاحب السوء یعدی و قرین السوء یردی واعلم من تقارن واختر لنفسک اخوانا من المؤمنین؛ ای عیسی بدان که همراه بد، دشمنی میکند و همنشین بد آدمی را پست میکند! بدان! با چه کسی همنشینی میکنی و برای خود برادرانی مؤمن انتخاب کن!»
علی(ع) تصریح میفرماید که برای حفظ دین باید از هم نشینان دنیا پرست دوری کرد:
«ینبغی لمن اراد صلاح نفسه و احراز دینه ان یجتنب مخالطه ابناءالدنیا ؛ سزاوار است کسیکه میخواهد خودساخته شود و دینش را حفظ کند، از معاشرت با دنیا پرستان اجتناب نماید».
امام صادق برای محفوظ ماندن اعتقادات جوانان از شبهههای آلوده فکری منحرفان، پرهیز از آنان را تذکر میدهند: «احذروا علی شبابکم الغلاه لا تفسدوهم؛ جوانان را از گمراهان و تندروهای اعتقادی بیم دهید و دورکنید تا آنها را فاسد نکنند». و دلیل این مسئله سرایت سریع اخلاق بر یکدیگراست بدون اینکه خود متوجه باشند و قصد کرده باشند.
حضرت علی به این سرایت اخلاق رهنمون شده، میفرماید:
«لاتصحب الشریر فان طبعک یسرق من طبعه شرا وانت لا تعلم؛ بابدکردار دوستی نکن، چراکه طبع و خوی تو از خوی او به طرز پنهانی اثر میپذیرد، بدون اینکه بدانی».
نتیجه¬گیری
- قرآن، سه عامل اساسی را در بروز رفتارهای نا شایست، مطرح میکند که عبارتند از: هوای نفس، وسوسههای شیطان، دنیا طلبی؛ که در این سه باز هم هوای نفس، نقش محوری دارد¬.
- برخی روشهای تربیتی اگر به شکل دقیق و درست استفاده نشود، عامل انحراف و پیدایش خود پنداره منفی در متربی میگردد، مثل: ملامت، قهر وطرد کردن، سهل انگاری واجبار، مقایسه تنبیه بدنی.
- برخی روشهای تربیتی کاملا غلط است: نسبت القاب زشت، تبعیض و بیعدالتی.
- برخی رفتارهای ناسالم، موجب وکلید انحرافهای بعدی است: دروغگویی، شرابخواری، نگاه آلوده، دوستی با منحرفان.
منابع و مآخذ
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
1. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق.
2. مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، محمد حسین اسکندری، چ چهارم، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، قم، 1379 ش.
3. ابی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365 ش.
4. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بیروت – لبنان، 1404 ق.
5. فقیهی علی نقی، جوان وآرامش روان، چ دوم، قم، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه، 1385 ش.
6. بی ریا و دیگران ناصر، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تهران دفتر همکاری حوزه ودانشگاه، 1374 ش.
7. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، انتشارات کتابخانه آیةالله مرعشی، قم، 1404 ق.
8. فلسفی، محمد تقی، کودک، هیئت نشر معارف اسلامی، تهران، ¬1341 ه. ش
9. تممی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم ودررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366 ش.
10. محدث نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت: قم، 1408 ق.