چکیده
نوشتار حاضر سعی دارد تا با استناد به آیات قرآن، علاوه بر تبیین جایگاه مشارکت سیاسی زنان در اسلام به ارائه الگویی متعادل از نحوه این مشارکت بپردازد.
بنابراین، ضمن تعریف اجمالی مفهوم مشارکت سیاسی، ابعاد حکومت ملکه سبأ را که در بالاترین جایگاه، به لحاظ حیطه حکومتی و اقتدار نظامی دارا بود، بررسی میکند و تأثیر تدابیر سیاسی اتخاذ شده از سوی ایشان را ارزیابی مینماید. در نهایت، به این نتیجه میانجامد که حضور و مشارکت فعال سیاسی زنان در کنار مردان امری است که آیات الهی آن را تأیید میکند و باید در این راستا با اتخاذ تدابیر لازم و تکیه بر آموزهها و الگوهای قرآنی، زمینههای اجرای آن به بهترین وجه ممکن در جامعه اسلامی کنونی فراهم گردد.
روش پژوهش حاضر، بر اساس هدف کاربردی و توسعهای، و به اعتبار ماهیت و روش توصیفی و تحلیلی و روش جمع بندی اطلاعات، به صورت کتابخانهای و استدلالی است.
کلید واژهها: مشارکت، سیاست، زن، قرآن، الگو.
مقدمه
مشارکت سیاسی و اجتماعی، فرایندی است مبتنی بر حضور آگاهانه و فعال فرد در صحنههای سیاسی و اجتماعی با عنوان عضوی از جامعه و نظام، و ایفای نقش در آن. دیدگاههای مختلفی در باب حضور زنان در جامعه مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته که اجمالا به آن اشاره میکنیم. این دیدگاهها شامل سه نظریه سنتگرایی، تجددگرایی و تکامل گرایی است:
در دیدگاه اول، زن طفیلی وجود مرد و وصله پیکر اوست و به دلیل داشتن تفاوتهای فیزیولوژیک، با مرد و نداشتن قدرت کافی برای اجرای کارهای دشوار، از حضور در اجتماع منع گردیده است و از سوی دیگر به دلیل بهرهمندی این موجود ظریف از گوهر مهر و محبت و عاطفه سرشار، مسئولیت تربیت فرزند و حفظ خانواده به عهده وی گذاشته شده است. در این رویکرد حضور زن در جامعه، موجب فساد، تباهی و تخریب جامعه است.
در دیدگاه دوم، تفاوت میان زن و مرد بهطورکلی نادیده گرفته شده و حضور گسترده زن را در جوامع، یکی از عوامل پیشرفت تمدنها انگاشتهاند و برای احقاق حق پایمال شده او، اصرار به خارج شدن وی از حصار تنگ خانواده دارند. این گروه معتقدند اگر فرصت فعالیت به زن داده شود، استعدادهایش شکوفا گشته و حتی میتواند به بالاترین مقام سیاسی کشور نیز نایل آید. پس باید همه موانع از سر راه وی برداشته شود، و خانواده نیز یکی از آن موانع به شمار میرود!
در دیدگاه سوم، زن و مرد از نظر انسانیت، دارای جایگاهی یکسان و از ارج و منزلتی برابر برخوردارند و گوهر و سرشت آنها یکی است. از این رهگذر میباید هر یک، مسئولیتهای اجتماعی خود را به نحو احسن انجام داده، برای نیل به کمال فردی و اجتماعی و رشد و تعالی جوامع بشری تلاش نمایند.
این رویکرد تفاوتهای موجود میان زن و مرد را نادیده نمیانگارد. براین اساس، مسئولیتها و تکالیف هر یک از آنها نیز در درون خانواده متفاوت است. از این منظر، رشد جامعه، در گرو رشد خانواده است و هر دوی آنها - خانواده و اجتماع - از اهمیت ویژهای برخوردارند و هیچگونه محدودیتی برای فعالیتهای اجتماعی زن وجود ندارد. زن میتواند با حفظ ارزشها و منزلت فردی و اجتماعی خود پا به پای مردان در تمام میادین حضوری فعال داشته، حتی الگوی زنان و مردان جهان نیز باشد.
دیدگاه ملکه سبأ در باره زن
در قرآن کریم، در باره فعالیتهای زنان، بحثهای متعددی شده که بنا به اظهار برخی مفسران، این نوع فعالیتها اغلب جنبه سیاسی داشته است. یکی از نمونههای بارز این زنان، ملکه سباست؛ که او را سیاستمداری مدیر و هوشمند یاد کرده است. وی که در موارد خاص و حاد، مردم مملکت خود را از خطرها نجات میداد، در تصمیم گیریهای مهم از مشورت با بزرگان بهره میجست و در سطوح کلان، به ویژه روابط بینالمللی با درایت کامل رفتار مینمود و جهت برقراری ارتباط، گام به گام عمل میکرد.
اکنون و به اختصار، چگونگی اعمال حاکمیت سیاسی و تدبیر و تحلیل سیاسی وی را مرور میکنیم:
حاکمیت سیاسی
حاکمیت سیاسی بلقیس، ابعاد مختلفی دارد که ما به اختصار از دو بعد آن، شامل حیطه حکومتی (نقش وسیعی از یمن) و اقتدار نظامی (قدرت و توانمندی او و لشکریانش) بحث خواهیم کرد.
1. حیطه حکومتی ملکه
پادشاهی یک حکومت¬، بالاترین جایگاه سیاسی هر مملکتی است و این مسئولیت، اقتضا میکند متصدی حکومت، فردی توانا، سیاستمدار، باهوش و مقتدر باشد و در صورت نداشتن این ویژگیها منجر به شکست حکومت میگردد. قرآن کریم، نمونه بارزی از یک سیاستمدار توانمند- که بر بخش عظیمی از ملک یمن حکومت میکرد- نام میبرد.
در تفاسیر چنین آمده است: ملکه سبأ که دختر شراحیل بن مالک بن ریّان، پادشاه همه نواحی یمن بود، بلقیس نام داشت . اجدادش تا چهل بطن پادشاه بودند . این زن، مالک همه یمن و اهل آن بود. او دارای مملکتی وسیع و سلطنتی عظیم بود و هر آنچه یک سلطنت فراگیر به آن محتاج است دارا بود؛ مانند حزم و احتیاط، عزم و تصمیم راسخ، سطوت و شوکت، آب و خاک بسیار، خزینه سرشار، لشکر و ارتشی نیرومند ورعتی فرمان بردار. اینکه خداوند متعال به عرش عظیم اشاره فرموده، اوج عظمت این عرش را میرساند . چنانکه ملاحظه شد مدیریت چنین حکومتی نیازمند فردی توانمند و باهوش است که از سیاستی فراوان برخوردار بوده، توانایی برقراری ارتباط با مردم کشور و دیگر ملل را داشته باشد. مفسران این توانایی را از ملکه سبأ به وضوح بیان کردهاند.
2. اقتدار نظامی ملکه
نمونه دیگر از فعالیتهای سیاسی ملکه سبأ اقتدار نظامی اوست. در کتب تفسیری قدرت نظامی او چنین بیان شده است: بلقیس از سپاه و ارتشی نیرومند برخوردار بود، به گونهای که دوازده هزار فرمانده زیر نظرش بودند و هر فرمانده نیز صد جنگجو داشت.
در وصف لشکر نیرومند او ابن عباس میگوید: «بلقیس هزار سالار همراه داشت که هر سالار ده هزار کس داشت و به قولی هر سالار ده هزارهزار کس همراه داشت».
هم چنین از عبدالله بن شداد روایت کردهاند که وقتی بلقیس پیش حضرت سلیمان7 رفت سیصد و دوازده سالار همراه داشت و هر سالار هزار کس همراه داشت.
نمونه دیگر از اقتدار نظامی ملکه، به کار بردن شیوهای ماهرانه برای از بین بردن حاکمی ظالم و خلاصی رعیت از ظلم اوست که در کتابهای تاریخی این چنین بیان شده است:
«بلقیس بعد از فوت پدر، خلق را به طاعت خویش خوانده و مردم یمن دو فرقه شدند: زمرهای در مقام انقیاد بلقیس آمدهاند و فرقهای تمرد نموده، ستمکاری را بر خود حاکم ساختند و رعیت از ظلم آن شخص به جان آمده همت بر دفع او گماشتند. بلقیس در باب هلاک آن ظالم اندیشهها نمود. آخرالامر رسولی بر نزد ملک جبار فرستاده، پیغام داد که من مصلحت چنان میبینم که هر دو مملکت یکی شود و بیگانگی به یگانگی مبدل شود؛ و به این ترتیب او را از کاخ خود بیرون کشیده و بدون خونریزی و جنگ با تدبیری عالی او را از بین برد و رعیت را از شر ستمش آزاد کرد».
بدین سان مینگریم که ملکه خردمند سبأ، در صورت بروز مشکلات سیاسی و حکومتی و در برخورد با دشمن از اقتدار نظامی فوقالعادهای برخوردار بود. به ظاهر با فرو دستان و مردم خویش بر اساس رعایت حقوق متقابل و مهر و احترام رفتار میکرد و در تصمیم گیریهای سرنوشت ساز کشوری، لشکری، نظامی و سیاسی از دیدگاهها و اندیشههای گوناگون جامعه بهره میجست.
نوشتار حاضر سعی دارد تا با استناد به آیات قرآن، علاوه بر تبیین جایگاه مشارکت سیاسی زنان در اسلام به ارائه الگویی متعادل از نحوه این مشارکت بپردازد.
بنابراین، ضمن تعریف اجمالی مفهوم مشارکت سیاسی، ابعاد حکومت ملکه سبأ را که در بالاترین جایگاه، به لحاظ حیطه حکومتی و اقتدار نظامی دارا بود، بررسی میکند و تأثیر تدابیر سیاسی اتخاذ شده از سوی ایشان را ارزیابی مینماید. در نهایت، به این نتیجه میانجامد که حضور و مشارکت فعال سیاسی زنان در کنار مردان امری است که آیات الهی آن را تأیید میکند و باید در این راستا با اتخاذ تدابیر لازم و تکیه بر آموزهها و الگوهای قرآنی، زمینههای اجرای آن به بهترین وجه ممکن در جامعه اسلامی کنونی فراهم گردد.
روش پژوهش حاضر، بر اساس هدف کاربردی و توسعهای، و به اعتبار ماهیت و روش توصیفی و تحلیلی و روش جمع بندی اطلاعات، به صورت کتابخانهای و استدلالی است.
کلید واژهها: مشارکت، سیاست، زن، قرآن، الگو.
مقدمه
مشارکت سیاسی و اجتماعی، فرایندی است مبتنی بر حضور آگاهانه و فعال فرد در صحنههای سیاسی و اجتماعی با عنوان عضوی از جامعه و نظام، و ایفای نقش در آن. دیدگاههای مختلفی در باب حضور زنان در جامعه مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته که اجمالا به آن اشاره میکنیم. این دیدگاهها شامل سه نظریه سنتگرایی، تجددگرایی و تکامل گرایی است:
در دیدگاه اول، زن طفیلی وجود مرد و وصله پیکر اوست و به دلیل داشتن تفاوتهای فیزیولوژیک، با مرد و نداشتن قدرت کافی برای اجرای کارهای دشوار، از حضور در اجتماع منع گردیده است و از سوی دیگر به دلیل بهرهمندی این موجود ظریف از گوهر مهر و محبت و عاطفه سرشار، مسئولیت تربیت فرزند و حفظ خانواده به عهده وی گذاشته شده است. در این رویکرد حضور زن در جامعه، موجب فساد، تباهی و تخریب جامعه است.
در دیدگاه دوم، تفاوت میان زن و مرد بهطورکلی نادیده گرفته شده و حضور گسترده زن را در جوامع، یکی از عوامل پیشرفت تمدنها انگاشتهاند و برای احقاق حق پایمال شده او، اصرار به خارج شدن وی از حصار تنگ خانواده دارند. این گروه معتقدند اگر فرصت فعالیت به زن داده شود، استعدادهایش شکوفا گشته و حتی میتواند به بالاترین مقام سیاسی کشور نیز نایل آید. پس باید همه موانع از سر راه وی برداشته شود، و خانواده نیز یکی از آن موانع به شمار میرود!
در دیدگاه سوم، زن و مرد از نظر انسانیت، دارای جایگاهی یکسان و از ارج و منزلتی برابر برخوردارند و گوهر و سرشت آنها یکی است. از این رهگذر میباید هر یک، مسئولیتهای اجتماعی خود را به نحو احسن انجام داده، برای نیل به کمال فردی و اجتماعی و رشد و تعالی جوامع بشری تلاش نمایند.
این رویکرد تفاوتهای موجود میان زن و مرد را نادیده نمیانگارد. براین اساس، مسئولیتها و تکالیف هر یک از آنها نیز در درون خانواده متفاوت است. از این منظر، رشد جامعه، در گرو رشد خانواده است و هر دوی آنها - خانواده و اجتماع - از اهمیت ویژهای برخوردارند و هیچگونه محدودیتی برای فعالیتهای اجتماعی زن وجود ندارد. زن میتواند با حفظ ارزشها و منزلت فردی و اجتماعی خود پا به پای مردان در تمام میادین حضوری فعال داشته، حتی الگوی زنان و مردان جهان نیز باشد.
دیدگاه ملکه سبأ در باره زن
در قرآن کریم، در باره فعالیتهای زنان، بحثهای متعددی شده که بنا به اظهار برخی مفسران، این نوع فعالیتها اغلب جنبه سیاسی داشته است. یکی از نمونههای بارز این زنان، ملکه سباست؛ که او را سیاستمداری مدیر و هوشمند یاد کرده است. وی که در موارد خاص و حاد، مردم مملکت خود را از خطرها نجات میداد، در تصمیم گیریهای مهم از مشورت با بزرگان بهره میجست و در سطوح کلان، به ویژه روابط بینالمللی با درایت کامل رفتار مینمود و جهت برقراری ارتباط، گام به گام عمل میکرد.
اکنون و به اختصار، چگونگی اعمال حاکمیت سیاسی و تدبیر و تحلیل سیاسی وی را مرور میکنیم:
حاکمیت سیاسی
حاکمیت سیاسی بلقیس، ابعاد مختلفی دارد که ما به اختصار از دو بعد آن، شامل حیطه حکومتی (نقش وسیعی از یمن) و اقتدار نظامی (قدرت و توانمندی او و لشکریانش) بحث خواهیم کرد.
1. حیطه حکومتی ملکه
پادشاهی یک حکومت¬، بالاترین جایگاه سیاسی هر مملکتی است و این مسئولیت، اقتضا میکند متصدی حکومت، فردی توانا، سیاستمدار، باهوش و مقتدر باشد و در صورت نداشتن این ویژگیها منجر به شکست حکومت میگردد. قرآن کریم، نمونه بارزی از یک سیاستمدار توانمند- که بر بخش عظیمی از ملک یمن حکومت میکرد- نام میبرد.
در تفاسیر چنین آمده است: ملکه سبأ که دختر شراحیل بن مالک بن ریّان، پادشاه همه نواحی یمن بود، بلقیس نام داشت . اجدادش تا چهل بطن پادشاه بودند . این زن، مالک همه یمن و اهل آن بود. او دارای مملکتی وسیع و سلطنتی عظیم بود و هر آنچه یک سلطنت فراگیر به آن محتاج است دارا بود؛ مانند حزم و احتیاط، عزم و تصمیم راسخ، سطوت و شوکت، آب و خاک بسیار، خزینه سرشار، لشکر و ارتشی نیرومند ورعتی فرمان بردار. اینکه خداوند متعال به عرش عظیم اشاره فرموده، اوج عظمت این عرش را میرساند . چنانکه ملاحظه شد مدیریت چنین حکومتی نیازمند فردی توانمند و باهوش است که از سیاستی فراوان برخوردار بوده، توانایی برقراری ارتباط با مردم کشور و دیگر ملل را داشته باشد. مفسران این توانایی را از ملکه سبأ به وضوح بیان کردهاند.
2. اقتدار نظامی ملکه
نمونه دیگر از فعالیتهای سیاسی ملکه سبأ اقتدار نظامی اوست. در کتب تفسیری قدرت نظامی او چنین بیان شده است: بلقیس از سپاه و ارتشی نیرومند برخوردار بود، به گونهای که دوازده هزار فرمانده زیر نظرش بودند و هر فرمانده نیز صد جنگجو داشت.
در وصف لشکر نیرومند او ابن عباس میگوید: «بلقیس هزار سالار همراه داشت که هر سالار ده هزار کس داشت و به قولی هر سالار ده هزارهزار کس همراه داشت».
هم چنین از عبدالله بن شداد روایت کردهاند که وقتی بلقیس پیش حضرت سلیمان7 رفت سیصد و دوازده سالار همراه داشت و هر سالار هزار کس همراه داشت.
نمونه دیگر از اقتدار نظامی ملکه، به کار بردن شیوهای ماهرانه برای از بین بردن حاکمی ظالم و خلاصی رعیت از ظلم اوست که در کتابهای تاریخی این چنین بیان شده است:
«بلقیس بعد از فوت پدر، خلق را به طاعت خویش خوانده و مردم یمن دو فرقه شدند: زمرهای در مقام انقیاد بلقیس آمدهاند و فرقهای تمرد نموده، ستمکاری را بر خود حاکم ساختند و رعیت از ظلم آن شخص به جان آمده همت بر دفع او گماشتند. بلقیس در باب هلاک آن ظالم اندیشهها نمود. آخرالامر رسولی بر نزد ملک جبار فرستاده، پیغام داد که من مصلحت چنان میبینم که هر دو مملکت یکی شود و بیگانگی به یگانگی مبدل شود؛ و به این ترتیب او را از کاخ خود بیرون کشیده و بدون خونریزی و جنگ با تدبیری عالی او را از بین برد و رعیت را از شر ستمش آزاد کرد».
بدین سان مینگریم که ملکه خردمند سبأ، در صورت بروز مشکلات سیاسی و حکومتی و در برخورد با دشمن از اقتدار نظامی فوقالعادهای برخوردار بود. به ظاهر با فرو دستان و مردم خویش بر اساس رعایت حقوق متقابل و مهر و احترام رفتار میکرد و در تصمیم گیریهای سرنوشت ساز کشوری، لشکری، نظامی و سیاسی از دیدگاهها و اندیشههای گوناگون جامعه بهره میجست.
مشورت در امور سیاسی
ملکه سبأ در مواجهه با مسائل حکومتی و امور مهم که سرنوشت مملکت به آنها بستگی داشت از تدابیر ویژهای استفاده میکرد. وی هماره در تدبیرهایش به مشورت در تصمیمگیری بهای فراوانی میداد. ملکه ابتدا موضوع را با دقت تمام مینگریست و سپس با مشاوران کاردان متخصص مشورت میکرد، سپس نظر خود را مطرح مینمود؛ و چون مشاوران به تیز بینی و دقت او در مسائل آگاه بودند تصمیم نهایی را به عهده وی میگذاشتند.
رمز پیروزی و موفقیت هر حکومتی بستگی به مشاوران لایق و دقیق دارد. اگر حاکمی از این نعمت محروم باشد اکثر تصمیماتش ناتمام و حکومتش متزلزل میشود. ملکه سبأ یک شورای سیصد و دوازده نفری داشت که هر کدام هزار مرد کارآمد و پیکارگر تحت فرمان داشتند. او در هر امر مهم مملکتی از آنها نظرخواهی میکرد.
در تفسیر آسان در مورد مشورت ملکه چنین آمده:
«او همانند سایر پادشاهان سیاستمدار با مقامهای مملکتی و اطرافیان خویش درباره امور مملکتی مشورت میکرد تا از طرفی برای آنان احترامی قائل شده باشد و از سویی دیگر اگر خطری متوجه آنان شود همگان در آن سهیم و شریک باشند و تنها خودش مسئول آن نباشد؛ چنان که ملکه سبأ پس از آگاهی از محتوای نامه سلیمان7 و رساندن آن به آگاهی سردمداران و مشاوران و بازوان حکومت خویش رو به آنان کرد و به نظر خواهی نشست و گفت:
«قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ؛ ای رجال کشور، شما به کار من رأی دهید که من تاکنون بی حضور شما به هیچ کار تصمیم نگرفتم».
هان ای سران کشور و ای نمایندگان ملت، اکنون دیدگاه خویش را در این باره بدهید و بیندیشید که چه باید کرد و بهترین و کارآمدترین دیدگاه را برگزینید، چرا که من بدون مشورت با شما و بدون مشارکت و حضور شما در هیچ کار سرنوشت سازی تصمیم نمیگیرم و آن را یک سره نمیسازم. با دقت در آیه به هوشمندی ملکه سبأ پی برده، با شخصیت سیاسی او آشنا میشویم.
در تفسیر گرانسنگ مجمعالبیان در مورد جمله «افتونی» چنین ذکر شده: «افتونی» از ریشه «فتوا» گرفته شده و در اصل به مفهوم اظهار نظر دقیق و کارشناسانه در مسائل پیچیده و مهم است و «تشهدون» از ریشه «شهود» به مفهوم حضور و مشارکت و همکاری در کار است . ملکه سبأ با تعبیر «افتونی» هم پیچیدگی مسئله را به آنها گوشزد کرد و هم آنها را به این نکته توجه داد که باید در اظهار نظرشان دقت کنند تا راه خطا نپویند».
تصمیمگیری ملکه
بلقیس اهل تدبیر و دقت نظر بود. جوانب گوناگون را بررسی کرد. مشاوران نیز تصمیم نهایی را بر عهده وی نهادند، چرا که آنان تصور میکردند سلیمان7 سلطانی است که قسمتی از زمین مملکت اوست و بلقیس هم سلطانی دیگر که قسمتی نیز در تصرف اوست. این دو دولت ناچارند یکی از سه امر را انجام دهند: یا با هم جنگ کنند، یا با هم دوستی و صلح داشته باشند و روابط بین آنها برقرار باشد، رفت و آمد و معاشرت و مراوده بین آنها برقرار باشد، یا کاری به کار یکدیگر نداشته باشند.
سران و بزرگان جامعه پس از مشاوره و کنکاش در ابعاد گوناگون این رویداد جدید سیاسی و مذهبی گفتند: «قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ؛ ما دارای نیروی کامل و مردان جنگجوی مقتدری هستیم، لیکن اختیار با شماست بنگر چه دستور میدهی».
ما از نظر نیرو و امکانات توانمندیم و میتوانیم برای رویایی با هر خطری، لشکری گران وارد میدان کارزار کنیم و هم از نظر داوری و پیکارگری سخت آبدیدهایم و از این دو زاویه کمبودی نداریم. با این وضع، تصمیمگیری نهایی و جمع بندی دیدگاهها و فرمان جنگ و صلح به دست توست، پس نیک بنگر که چه دستور میدهی تا آماده اجرای آن گردیم. به هر حال اگر تصمیم بر پیکار و رویارویی نظامی است، خواهیم جنگید و اگر بر آن هستی که آشتی کنیم، باز هم در این راه آمادهایم.
سپس بلقیس نظر و تصمیم خود را اعلام میدارد:
«وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ؛ همانا من ارمغانی به سویشان میفرستم و مینگرم که فرستادگان من با چه چیز باز میگردند».
نظر ملکه این بود که بدون آزمایش نمیتوان در این مورد تصمیم گرفت. ملکه گفت: هدیهای گرانبها میفرستیم تا عکسالعمل او را ببینیم که آیا سخن او پاک و استوار است یا این¬که او هم هدیهای مانند هدیه ما یا کمتر از آن برای ما میفرستند؟ پس با فرستادن هدیه، جایگاه او مشخص میشود و به تبع آن جنگ یا صلح، از رفتار و طبیعت او فهمیده میشود که از اشخاصی است که به هدایای گرانبهای ملل تمایل دارد یا از اشخاصی است که از این چیزها دوری میکند، چرا که اصحاب رسالت برای فریب دادن مردم فروتنی و خضوع نمیکنند و در مقابل مال از رتبه خود سقوط نمینمایند.
بلقیس اهل تدبیر و دقت نظر بود. جوانب گوناگون را بررسی کرد. مشاوران نیز تصمیم نهایی را بر عهده وی نهادند، چرا که آنان تصور میکردند سلیمان7 سلطانی است که قسمتی از زمین مملکت اوست و بلقیس هم سلطانی دیگر که قسمتی نیز در تصرف اوست. این دو دولت ناچارند یکی از سه امر را انجام دهند: یا با هم جنگ کنند، یا با هم دوستی و صلح داشته باشند و روابط بین آنها برقرار باشد، رفت و آمد و معاشرت و مراوده بین آنها برقرار باشد، یا کاری به کار یکدیگر نداشته باشند.
سران و بزرگان جامعه پس از مشاوره و کنکاش در ابعاد گوناگون این رویداد جدید سیاسی و مذهبی گفتند: «قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ؛ ما دارای نیروی کامل و مردان جنگجوی مقتدری هستیم، لیکن اختیار با شماست بنگر چه دستور میدهی».
ما از نظر نیرو و امکانات توانمندیم و میتوانیم برای رویایی با هر خطری، لشکری گران وارد میدان کارزار کنیم و هم از نظر داوری و پیکارگری سخت آبدیدهایم و از این دو زاویه کمبودی نداریم. با این وضع، تصمیمگیری نهایی و جمع بندی دیدگاهها و فرمان جنگ و صلح به دست توست، پس نیک بنگر که چه دستور میدهی تا آماده اجرای آن گردیم. به هر حال اگر تصمیم بر پیکار و رویارویی نظامی است، خواهیم جنگید و اگر بر آن هستی که آشتی کنیم، باز هم در این راه آمادهایم.
سپس بلقیس نظر و تصمیم خود را اعلام میدارد:
«وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ؛ همانا من ارمغانی به سویشان میفرستم و مینگرم که فرستادگان من با چه چیز باز میگردند».
نظر ملکه این بود که بدون آزمایش نمیتوان در این مورد تصمیم گرفت. ملکه گفت: هدیهای گرانبها میفرستیم تا عکسالعمل او را ببینیم که آیا سخن او پاک و استوار است یا این¬که او هم هدیهای مانند هدیه ما یا کمتر از آن برای ما میفرستند؟ پس با فرستادن هدیه، جایگاه او مشخص میشود و به تبع آن جنگ یا صلح، از رفتار و طبیعت او فهمیده میشود که از اشخاصی است که به هدایای گرانبهای ملل تمایل دارد یا از اشخاصی است که از این چیزها دوری میکند، چرا که اصحاب رسالت برای فریب دادن مردم فروتنی و خضوع نمیکنند و در مقابل مال از رتبه خود سقوط نمینمایند.
هوشمندی در تحلیل
یکی از ویژگیهای حاکمان موفق، قدرت تحلیل و بررسی مسائل سیاسی و حکومتی است. قرآن کریم، تحلیل سیاسی و نگرش دقیق بلقیس را مطرح و با نگاه مثبت آن را پردازش میکند؛ برای نمونه، ملکه، از جواب مشاوران پی برد که آنها مایل به جنگند، بنابراین با یک تحلیل بسیار دقیق آنها را متوجه اشتباه-شان نمود و از جنگ منصرف¬شان کرد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: «از ظاهرکلام درباریان که کلام خود را با جمله «نحن اولو قوة و اولو بأس شدید» آغاز کردند، بر میآید که آنان میل داشتند جنگ کنند و چون ملکه هم همین را فهمیده بود، نخست با مذمت کردن از جنگ سخن خود را آغاز کرد و گفت:
«إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً؛ همانا پادشاهان چون به شهری در آیند آن را تباه و عزیزانش را خوار میگردانند».
جنگ عاقبتی ندارد، مگر غلبه یکی از دو طرف و شکست طرف دیگر؛ یعنی فساد قریهها و شهرها، و ذلت عزیزان آن و چون چنین است نباید بدون تحقیق اقدام به جنگ کرد. باید نیروی خود را با نیروی دشمن بسنجیم. اگر تاب نیروی او را نداشتیم، تا آنجا که راهی به صلح و سلم داریم اقدام به جنگ نمیکنیم، مگر اینکه راه، منحصر به جنگ باشد.
ملکه گفت: ناچاریم در این مسئله با دقت نظر و ژرف اندیشی و نکته سنجی تحقیق کنیم. باید بدانیم پشت پرده این نوشته (نامه سلیمان7) و سخنان چیست؟ آیا او پادشاه است یا داعیه حق دارد؟ اگر پادشاه باشد مالک قدرت بسیار و از بین برنده و کوبنده است و پادشاهان برای خوار و ذلیل کردن مردم، جهت کسب قدرت، متوسل به زور و خرابی و از بین بردن نظم و نظام شهرها میشوند.
پس اگر او پادشاه باشد باید محاسبات دقیقی انجام گیرد و مانند خودش با او رفتار شود، اما اگر او داعیهدار حق باشد قضیه به گونه دیگری خواهد بود، برای اینکه در این صورت ما به قدرت احتیاجی نداریم، بلکه گفتگو راه حل مناسبی است؛ به همین سبب، نظر من این است که ابتدا از این موضوع آگاهی کامل حاصل نماییم بعد تصمیم بگیریم.
تیز هوشی ملکه سبأ نیز از سخن و عملکردش پیداست؛ یعنی هم در سخن گفتن خردمندی مینمود و بدون هدف چیزی نمیگفت و هم کاری را انجام میداد که در جهت وصول به مطلوب باشد و زمانی که هدهد نامه حضرت سلیمان7 را برایش آورد رو به اشراف و سران کشور کرد و گفت:
«يَا أَيُّهَا المَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ؛ ای سران کشور، نامهای ارجمند برای من آمده است».
اینکه بلقیس از نامه به نوشته کریم و پرارزش یاد میکند به جهت محتوای عمیق آن بود یا اینکه آغازش با نام خدا و پایانش با مهر و امضای صحیح بود یا فرستنده آن شخص بزرگواری بود. هر یک از اینها یا همه اینها را بعضی مفسران احتمال دادهاند، زیرا هیچ گونه منافاتی بین امور نیست و ممکن است همه این مقاصد در این واژه جمع باشد.
نمونه دیگر هوشمندی ملکه سبأ در پاسخ سؤال حضرت سلیمان7 از تختش آشکار است زمانی که آن حضرت فرمود:
«قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ؛ سلیمان7 گفت: تخت ملکه را برایش ناشناس گردانید تا ببینیم آیا پی میبرد یا از کسانی است که پی نمیبرد».
حضرت سلیمان7 در این اندیشه بود که میزان هوشمندی و خرد او را بیازماید، و دریابد که آیا موضوع را در خواهد یافت یا نه؟ به باور پارهای او میخواست ببیند ملکه از این کار شگفت انگیز به عظمت خدا و قدرت وصف ناپذیر او و رسالت بنده بر گزیدهاش (سلیمان7) پی خواهد برد یا نه؟ ملکه در مقابل این سؤال که آیا تخت تو چنین است؟ بی آنکه پاسخی تردید ناپذیر دهد، هوشمندانه پاسخ داد و گفت: «كَأَنَّهُ هُوَ؛ گویا این همان است».
این پاسخ نشانگر درایت و هوشمندی و باز فکر کردن اوست که در پاسخ پرسش آنان، آری نگفت؛ چرا که به دگرگونی آن توجه یافت و نیز پاسخ منفی هم نداد، چرا که آن را بسیار همانند تخت خویش نگریست؛ افزون بر این او میدانست که آوردن تخت او در این فرصت کوتاه از قدرت بشری فراتر است. عکرمه میگوید:
«او بانوی هوشمند و فرزانهای بود. به همین جهت فکر کرد اگر پاسخ روشنی بدهد، خواه آری بگوید، یا نه، ممکن است نظرش تکذیب گردد؛ از این رو به صورت دو پهلو پاسخ داد و گفت: گویی این همان تخت است».
ملکه وقتی احساس کرد که منظور آنان از پرسش درباره تخت این است که به وی تذکر دهند که متوجه قدرت خارقالعاده حضرت سلیمان7 باشد، با هوشمندی تمام گفت:
«وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ؛ و پیش از این ما آگاه شده و از در اطاعت در آمده بودیم».
ملکه با این سخن، خواست به این واقعیت اشاره کند که پیش از دیدن این معجزه بزرگ و شگفت انگیز، به رسالت سلیمان7 دانا ایمان داشته و از درستی دعوت توحید گرایانه و عادلانه او آگاهی داشته و فرمانبردار خدای او بوده است.
درایت در تحلیل
هر حکومتی برای اینکه بتواند جایگاه خود را تثبیت کرده، در روابط خود با دیگر ملل حسن همجواری را رعایت کند نیازمند برقراری روابط با آنها میباشد و برای حصول ارتباط مطلوب باید دو حکومت جهت شناسایی یکدیگر دقت عمل به خرج دهند که لازمه این دقت، تیزبینی و کیاست است. برای اثبات کیاست ملکه، همین بس که او در حیطه حکومت خود برای شناسایی حاکمان ملل از روشهای نوینی استفاده میکرد. از نمونه آنها فرستادن هدایا با ویژگیهای خاص برای حضرت سلیمان7 و اعزام فردی باهوش همراه هدایا برای آزمایش آن حضرت میباشد. بلقیس 100 غلام و کنیز را با ظواهری مشترک آماده کرد و چیزهای دیگری علاوه بر آن برای آزمایش حضرت سلیمان7 به همراه منذر بن عمرو فرستاد. ملکه، منذر بن عمرو را به دلیل کیاست و درایت به سفارت و رسالت انتخاب کرد و مجموع هدایا را به او سپرد و جمعی از عقلا را با او همراه گردانید و به منذر گفت: «وقتی به بارگاه سلیمان7 رسیدی از او بخواه غلامان و کنیزان را از هم جدا کند که اگر پیغمبر باشد این مشکل برای او آسان است. همچنین اگر سلیمان7 با تکبر و تجّبر رفتار کند بدان پادشاه است نه پیغمبر، در این صورت از شوکت و ابهت او بیمناک نشو و با جرأت و دلیری با او سخن بگو، ولی اگر با رفق و مرحمت با شما ملاقات کرد یقین کن که پیغمبر است. در این هنگام در سخنان او تأمل و دقت کن و با تواضع و تخشع جواب او را بده».
با بیان مطالبی که در تفاسیر آمده روشن شد که ملکه سبأ فردی تیزهوش و دارای قدرت شناخت بالایی بود؛ چنانکه در تفسیر نور اینطور بیان شده که اعتراف به روحیات و خصلتهای پادشاهان، از سوی یک پادشاه، نشانه شهامت بلقیس است. بلقیس هم دغدغه شکست از سلیمان7 و هم دلبستگی به آبادی کشور خود داشت و تنها به قدرت خود تکیه نمیکرد، بلکه دیگران را نیز به حساب میآورد.
نتیجه گیری
با عنایت به این اصل که زنان نیمی از پیکره جامعه بزرگ انسانی را تشکیل میدهند، به طور قطعی باید در فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... جوامع بشری نقشی فعال داشته باشند. امروزه دولتمردان، سیاستمداران و برنامهریزان دنیا در سطوح خرد و کلان نیز به این امر واقف بوده و به اهمیت نقش زنان در پیشبرد اهداف جوامع اشراف دارند، به گونهای که در میان اکثر ملتها، زنان در اکثر فعالیتها – به ویژه فعالیتهای اقتصادی – نقش فعالی داشته، در توسعه، نوسازی و پیشرفت واحدهای مختلف دولتی و خصوصی مؤثرند.
در جامعه اسلامی این مشارکت دارای اهمیت ویژهای است تا جایی که از آن با عنوان تکلیف مهم شرعی یاد شده و زنان موظف به نظارت در مسائل عمومی کشور و دخالت در تعیین سرنوشت خویشند.
در این پژوهش، جایگاه سیاسی زن با محوریت ملکه سبأ تبیین شده است. او در این زمینه از جایگاه رفیعی در قرآن برخوردار است. در قرآن از او با صفت حاکمی مدبر و مقتدر یاد شده است. یادکرد نیک قرآن با توجه به برخورداری او از مقام سیاسی و حکومتی میتواند دلیلی بر تأیید قرآن بر مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان باشد و با توجه به اینکه بسیاری از درسهای قرآن در قالب داستان و بیان سرگذشت اقوام پیشین است میتوان برخی از اصول سیاسی مورد قبول قرآن را از آن استخراج کرد، برای نمونه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- اهتمام به سرنوشت مملکت، وظیفه همه انسانها ست و زنان نیز از این امر مستثنا نیستند.
- در صورت فراهم شدن شرایط مناسب، زنان میتوانند تأثیر به سزایی در فعالیتهای سیاسی داشته باشند.
- شرایط محیطی باید طوری تنظیم شود که مرد و زن در کنارهام بتوانند در راستای پیشرفت کشور و ملت گام بردارند.
- فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیاز به اقتدار شخصیتی دارد نه جنسیتی.
- هر فعالیت سیاسی نیازمند توانمندی و هوش سیاسی است.
- در مسائل سیاسی و اجتماعی باید با مشاوران لایق مشورت کرد.
- هر فعال سیاسی، نیازمند بینش و بصیرت است.
- فصل الخطاب در مسائل حکومتی و سیاسی، حاکم الهی است.
- در حکومت اسلامی مرد و زن بالسویه نقش آفرینی میکنند.
منابع و مآخذ
* قرآن کریم.
1. امین اصفهانی، سیده نصرت، مخزن العرفان فی تفسیر القرآن، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361 ش.
2. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، مرکز نشر اسراء، قم، 1377 ش.
3. حسینی اصفهانی، عمادالدین، زنان پیغمبر اسلام، چ پنجم، نشر محمد، تهران، 1366 ش.
4. خانی و ریاضی، رضا و حشمت الله، ترجمه بیان السعادة فی مقامات العباده، چ اول، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، تهران، 1372 ش.
5. زیبایی نژاد و سبحانی، محمدرضا، محمد تقی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، چ سوم، مرکز نشر هاجر، قم، 1385 ش.
6. سبحانی، محمدتقی، الگوی جامع شخصیت زن مسلمان، اول، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1382 ش.
7. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق.
8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، ابوالقاسم پاینده، چ هفتم، انتشاراتاساطیر، تهران، 1385 ش.
9. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی التفسیر القرآن، چ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش.
10. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، دارالملک للطباعة والنشر، بیروت، 1419 ق.
11. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، چ سوم، بنیاد بعثت، تهران، 1377 ش.
12. کرمی، علی، ترجمه تفسیر مجمع البیان، اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1380 ش.
13. مجتهد شبستری، محمد، نقدی بر قرائت از دین، چ اول، طرح نو، تهران، 1379 ش.
14. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق.
15. هم اندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان، اولویتها و رویکردها، مجموعه مقالات، چ اول، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، قم،1380 ش.
16. محمد بن خاوندشاه بن محمود (میرخواند)، تاریخ روضة الصفا، چ دوم، اساطیر، تهران، 1385 ش.
17. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چ اول، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش.
18. موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، چ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، 1374 ش.
19. نجفی خمینی، محمدجواد، تفسیر آسان، چ اول، انتشارات اسلامیه، تهران، 1398 ق.
20. ویژه نامه نخبگان فرهنگی و اجتماعی زنان، مجله شاخص، سازمان تبلیغات اسلامی.
21. هفتهنامه پرتو، ش 427، مدير مسئول: ابوالحسن حقاني، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم.
22. یزدانی، عنایت الله، ماهنامه پیام زن، مقاله مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، ش 60، اسفندماه 1375 ش.