مصادیق نور در آیات و روایات / مریم یا فرهادیان، سید حمید جزایری

شناسه نوشته : 8721

1392/08/16

تعداد بازدید : 3891

مصادیق نور در آیات و روایات
مریم یافرهادیان
سید حمید جزایری

چکیده
نور در متون دینی بر مصادیق گوناگونی اطلاق شده است این مصادیق طیفی از موجودات را شامل می‌شود که یک طرف آن نور حسی و طرف دیگر آن ذات خداوندی است. در میان این دو، قرآن، ایمان، اسلام، علم، نماز، مؤمن ... نور نامیده شده‌اند، ولی نور بودن همه این موجودات به نور حقیقی بر می‌گردد که ذات لایزال الهی است و نور سایرین، عارضی و مجازی است.
در این مقاله با استفاده از آیات و روایات و کلام مفسران و دانشمندان دینی به دنبال بررسی، شناخت و کاربرد واژه نور در آیات و روایات هستیم، تا بدین وسیله، از ابعاد پنهان کلام وحی و معصومین پرده برداشته شود. در قرآن مصادیقی مانند: خداوند، پیامبر9 قرآن، ایمان، اسلام، کتاب‌های آسمانی، نور حسی، به نور تعبیر شده است. همچنین در بسیاری از روایات ائمه اطهار:علاوه بر مصادیقی که در قرآن آمده، موارد و کاربردهای زیادی با تعبیر واژه «نور» آمده است. از جمله این مصادیق می‌توان به مصداق حکمت، مؤمن، نماز شب، صدقه، هر عمل خیر و صواب اشاره نمود.
واژگان کلیدی: نور، آیات، روایات. 

مقدمه
یکی از زیباترین و لطیف‌ترین موجودات در جهان مادی نور است. نور مادی قابل حس است و بدین جهت امور معنوی را باید با زیباترین موجود مادی سنجید و مقایسه کرد تا با ذهن بشر تقریب و نزدیکی داشته باشد.
یکی از ویژگی‌ها و خصوصیات نور، سرعت فوق‌العاده زیاد آن است. نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در هر ثانیه می‌تواند کرة زمین را در یک چشم به هم زدن هفت بار دور بزند واحد سنجش در آن سال نوری است. همچنین پی می‌بریم که نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات است، البته می‌دانیم که نور آفتاب مهم‌ترین منبع نور در دنیای ماست و پرورش گل و گیاه، بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است.
تمام رنگ‌هایی که می‌بینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه است، وگرنه موجودات در تاریکی مطلقند و رنگی ندارند.
انرژی‌های موجود در محیط، به جز انرژی اتمی از آفتاب سرچشمه می‌گیرند و بالاخره نور آفتاب نابود کننده انواع میکروب‌ها و موجودات موذی است و اگر نور آفتاب نبود زمین تبدیل به بیمارستان بزرگی می‌شد.
اگر چه دانشمندان مثل اسحاق نیوتن معتقدند که پرتوهای نور، ذرات کوچکی‌اند که از یک جسم نورانی منتشر می‌شوند، ولی عدّه دیگری از دانشمندان قائلند که اصلاً تعریف دقیقی برای نور نداریم و جسم ناشناخته‌ای است یا اینکه مُدل مشخصی که شبیه به آن باشد نداریم، هر چند لازم نیست فهم هر چیز بر شباهت و الگو مبتنی باشد.
در قرآن مجید و روایات ائمه اطهار: مصادیق مختلفی با عنوان «نور» بیان شده است.
آثار طبیعی، خواص و ویژگی‌های نور حسی
1.    نور، بالاترین سرعت را طبق آن‌چه در میان دانشمندان  معروف است در جهان ماده دارد. نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می‌تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه) هفت بار دور بزند، به همین دلیل مسافت‌های فوق‌العاده عظیم و سرسام آور و نجومی را فقط با سرعت سیر نور می‌سنجند و واحد سنجش در آن‌ها سال نوری است، یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سرسام¬آورش می‌پیماید.
2.    عامل پرورش جانداران و گیاهان است، به گونه‌ای که فقدان نور هر چند به طور موقت باشد، مایة نابودی حیات بر روی زمین است.
3.    روشنگر محیط زندگی و نشان دهنده راه از چاه است.
4.    رسوا کننده دزدان و خیانت پیشگان است تا آن‌جا که فقط در تاریکی شب می‌توانند بیرون بیایند و به منویات پلید خود جامة عمل بپوشاند.
5.    نور از زیباترین و لطیف‌ترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبایی‌ها و لطافت‌ها است.
6.    نور، وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است، و بدون آن چیزی را نمی‌توان دید، بنابراین هم ظاهر است و هم مظهر. (ظاهر کننده غیر).
7.    امروز ثابت شده که تمام رنگ‌هایی را که می‌بینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه آن است، و گرنه موجودات در تاریکی مطلق رنگی ندارند!
8.    انرژی‌های موجود در محیط ما (به جز انرژی اتمی) همه از نور آفتاب سرچشمه می‌گیرد، حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیل‌ها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقت به نور آفتاب منتهی می‌شود.
9.    سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می‌دارد، همان نور آفتاب است، حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست می‌آید نیز از گرمی آفتاب است، چرا که همه این‌ها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و حیواناتی باز می‌گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده‌اند، بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
10.    نورآفتاب نابود کننده انواع میکروب‌ها و موجودات موذی است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین، تبدیل به بیمارستان بزرگی می‌شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند!
خلاصه هر چه در این پدیده عجیب عالم خلقت (نور) بیشتر می‌نگریم و دقیق‌تر می‌شویم آثار گران‌بها و برکات عظیم آن آشکارتر می‌شود.
انوار عقلی و معنوی
در حالی که در لسان مردم «نور» به همان نور حسی که از خورشید و ماه و ستارگان و دیگر اجسام نورانی بر می‌خیزد گفته می‌شود قرآن چیزهایی را نور خوانده است که به گونه‌ای شبیه به نور «حسی» بوده و یکی یا اکثر خواص «نور حسی» را دارند. تتبع در آیات قرآن و روایات ائمه اطهار: ما را به این «انوار» رهبری می‌کند و با دقت و کنجکاوی می‌توان جهت شباهت آن‌ها را به «نور حسی» دریافت، و بر ماست که در هر مورد از این موارد که قرآن آن‌ها را «نور» خوانده است توقف کنیم و نحوه شباهت و به اصطلاح «وجه تشبیه» آن‌ها را به نور حسی به دست آوریم. قطعاً باید در این موارد و مصداق‌های معنوی، لااقل یکی از خواص نور حسی وجود داشته باشد.
1. خداوند
اولین و بارزترین مصداق نور را در قرآن باید در وجود ذی¬جود خداوند جستجو کرد، زیرا نور مطلق و اکمل نورها را باید در وجود خالق نور جستجو نمود.
آیه 35 سوره نور گواه بر این مدعاست:
 «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ؛ یعنی الله اصل وجود آسمان‌ها و زمین است و اصل حقیقت و پیدایش آن‌ها و به وجود آورنده آن‌هاست. ذات خداوند نور است، زیرا به خودی خود و در هویّت خویشتن محتاج روشن کننده نیست. خداوند اصل الوجود است و موجودات به ایجاد او موجود می‌گردند، بنابراین هویتش نور است: «الظاهر بنفسه المظهر لغیره».
خداست اول، و پس از آن موجودات، او محتاج به معرّف نیست و همة موجودات نیازمند به معرّفی وی؛ اوست اصل وجود و بقیه موجودات به ایجاد او؛ اوست ظاهر به هوّیت خود، بقیّه ظاهر به ظهور او؛ اوست نور و بقیّه منوّر به نور او؛ اوست اصل حقیقت، و بقیه مجاز و عاریت.
در مناجات شعبانیه آمده است:
«الهی هبْ لی کمالَ الانقطاع الیک وَ انِرْ ابصار قلوبنا بضیاء نظرِها الیک حتی تخْْرقَ ابصارُ القلوبِ حُجُبَ النُورِ فَتَصلَ الِی معدنِ العظمةِ وَ تَصیرَ ارواحنا مُعلقةً بعز قدْسِک؛ بار خدایا به من عنایت فرما کمال و نهایت انقطاع به سوی خودت را و چشمان دل¬های‌مان را به نور درخشش به سویت نورانی کن تا به جایی رسد که چشمان دل¬های‌مان حجاب‌های نور را بشکافد و به معدن عظمتت وصول یابد، و روح‌هایمان را به تمام عزّ قدست متعلق گردان».
«الهی و الحِقنی بنور عزک الابهج، فأکونَ لکَ عارفاً و عن سِواک منحرِفاً و منکَ خاضِئاً مُراقباً یا ذالجلال و الاکرام؛ بارخدایا! مرا به بهجت انگیزترین نور مقام عزتت ملحق گردان، تا آن‌که به تو عارف شوم و مرا از ما سوایت منحرف گردان و پیوسته از خوفت مراقب باشم، ای خداوند صاحب صفت جلال و صفت جمال».
2. قرآن
یکی دیگر از کاربردهای واژه نور که در قرآن کریم و روایات ائمه اطهار: مشترک می‌باشد، کتاب قرآن است که راهنما و هدایتگر مؤمنان می‌باشد. در آیات کثیری از جمله در سوره تغابن، سوره اعراف و سوره نساء و ... به این مصداق معنوی اطلاق نور شده است.
در آیه 8 سوره تغابن می‌خوانیم:
«فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ». این جمله نتیجه گیری از مضمون آیه قبلی است، به دلیل اینکه حرف «فاء» در اولش آمده، می‌فرماید: وقتی مسلم شد که شما به‌طور یقین مبعوث خواهید شد، و شما را به ریز و درشت آن‌چه کرده‌اید خبر خواهند داد، پس بر شما واجب است که به خدا و نیز به آن نوری که بر رسولش نازل کرده که همان قرآن می‌باشد و با نور ساطع خود¬، شما را به سوی صراط مستقیم هدایت نموده و شرایع دین را بیان می‌کند، ایمان بیاورید.
 واژه نور در نهج البلاغه و بسیاری از روایات به مصداق قرآن مجید تعبیر شده است. امیرالمؤمنین7 در نهج البلاغه مواردی را از قرآن مجید با کلمه و لفظ نور تعبیر نموده است. می‌فرماید:
«وَاَشهَدُ انَّ مُحمداً عبدُه وَرَسولُه، اَرسَلُه بالدینِ المَشهورِ، وَالعلمِ المأثُورِ، وَالکتابِ المَسطُورِ، وَالنُورِ الساطِعِ، وَالضیاءِ اللامِع، وَالامرِ الصادِعِ؛ و شهادت می‌دهم که محمد بنده و فرستاده اوست، که او را با دین ظاهر و آشکارا و با نشانه و علامت نقل شده شریعت حقه مأثوره، و کتاب نوشته شده، و نور درخشان بلند منظره همه جا را فرا گرفته، و نور بخشنده لمعان کننده و امر بلند آوازه، به سوی مردم گسیل داشته و برانگیخته است».
3. پیامبر9
یکی دیگر از مصادیق انوار معنوی وجود پیامبر اکرم9 می‌باشد. وجود حضرت، چراغ پرفروغی است که سبب هدایت افراد می‌گردد.
وجود پیامبر9 همچون خورشید تابناکی است که ظلمت‌های جهل و نادانی و اعتقادات ناپاک و شرک و کفر را از افق آسمان و روح آدمی پالایش می‌کند.
ولی از این مسئله نباید غافل بود که همیشه افرادی بی ایمان، منافق و دنیا صفت، تاب دیدن نور را ندارند. خفاشانی هستند که توانایی دیدن نور حضرت را ندارند؛ یا خود را از او پنهان می‌کنند یا درصدد خاموش کردن منبع فیض اویند. امّا خداوند که سرچشمه نور هدایت است، رسالت نبی و همه پیامبران: را حفظ می‌کند و از شر حسودان و منافقان مصون می‌دارد.
در آیات 43 تا 45 سوره احزاب به دو نور توجه شده: یکی نوری که باعث می‌شود انسان‌ها از ظلمات و تاریکی‌های جهل به سوی علم و معرفت و هدایت رهنمون گردند، و یاد نمودن خداوند از صبح تا شام و مشغول بودن به ذکر خداوند انسان را باطناً نورانی می‌کند، زیرا یاد نمودن خداوند باعث می‌شود که خداوند انسان را یاد کند و اگر از یاد خداوند غافل شود و فراموش کند، خداوند نیز او را فراموش می‌کند. در آخرین آیه نیز، «سراج منیر» را همه مفسران به وجود پیامبر9 تعبیر نموده‌اند، زیرا هم دعوت پیامبر به سوی خداوند، دعوت به ایمان و دین خداست و هم منیر بودن و سراج بودن آن حضرت نشانه‌های نورانیت را به همراه دارد، زیرا خود حضرت هدایت شده‌اند و این هدایت و سعادتمندی را به همه افراد با ایمان تقدیم می‌کنند و همه مردم با قبول دعوت حضرت به سعادت ابدی خواهند رسید و نجات¬شان از گمراهی و حیرت سرگردانی حتمی است.
امام علی7 در وصف پیامبر9  می‌فرماید:
«فی ذکرِ النبی صلی الله علیه و آله ولقد کان یحُاورُ فی کل سنة بحراء فاراه، ولا یراه غیری، وَلَوْ یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله صلی الله علیه وآله وخدیجة وانا ثالثهما، اری نور الوحی والرسالة، واشم ریح النبوة؛ هر سال در کوه حرا اقامت می‌گزید و من او را می‌دیدم و کسی جز من او را نمی‌دید. در آن روز، اسلام در هیچ خانه‌ای نیامده بود، مگر خانة رسول خدا9 وخدیجه3 و من سومین آن‌ها بودم. نور وحی و رسالت را می‌دیدم و رایحة نبوت را می بوبیدم».
4. اسلام
یکی دیگر از انوار معنوی که به وضوح در آیات کریمة قرآن و روایات ائمه اطهار: مشاهده می‌شود، آیین اسلام است.
دین اسلام، آیین عام جهانی است؛ یعنی جهان‌شمول است، نه منطقه‌ای و اقلیمی یا نژادی و قومی. اگر کتاب آسمانی این دین به زبان عرب است، صرفاً به علت سنت الهی است که پیامبران همواره به زبان قوم خویش سخن گفته‌اند تا برای آنان قابل فهم باشد. دین اسلام، تأمین کنندة جمیع نیازهای فطری بشر بوده و دارای اصولی ثابت و جاودان است، چنان‌که در پاسخ‌گویی به مسائل و حل مشکلات نوظهور از اموری چون خرد، قاعده تقدیم اهم بر مهم، اجتهاد زنده و مستمر، و اصل تقدیم احکام ثانویه بر احکام اولیه کمک می‌گیرد. از ویژگی‌های شریعت اسلام، سهولت عقاید و نیز اعتدال و جامعیت آن در برنامه‌ریزی است.
احکام و دستورات اسلام پیام‌هایی بودند که از طریق وحی آسمانی بر حضرت رسالت9 نازل شدند این دستورات و کلام‌ها همگی نورند، زیرا از منبع فیض لایزال الهی نشئت می‌گیرند. خالق نور، کلام و دستورش نیز نورانی است.
دیدگاه مفسران در باره مصداق نورانی بودن اسلام را از آیه 32 سوره توبه متوجه می‌شویم. در این آیه تشبیه جالبی برای تلاش‌های مذبوحانه و بی سرانجام یهود و نصارا و یا همه مخالفان اسلام، حتی مشرکان کرده و می‌گوید:
 «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ این‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خداوند اراده کرده که این نور الهی را گسترده‌تر و کامل‌تر سازد، تا همه جهان را فرا گیرد، و تمام جهانیان از پرتو آن بهره گیرند، هر چند کافران را خوشایند نباشد».
5 . ایمان
یکی دیگر از مصادیق معنوی که در آیات و روایات بدان از نور یاد شده است، ایمان است.
گرچه حقیقت ایمان، اعتقاد قلبی است، ولی نباید پنداشت که این مقدار از ایمان برای رستگاری انسان کافی است، بلکه شخص باید به آثار و لوازم عملی آن نیز ملتزم باشد، لذا در بسیاری از آیات و روایات، مؤمن واقعی کسی شناخته شده است که ملتزم به آثار ایمان و انجام دهنده فرائض الهی باشد، چنان‌که قرآن کریم درآخرین آیه سوره عصر همه انسان‌ها را زیانکار شمرده و از آن میان، تنها یک گروه را استثناء کرده است:
«إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بالحق وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر؛ مگر کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند و همدیگر را به حق و پایداری در راه آن سفارش کنند».
مراد از آیه 9 سوره حدید از کلام علامه طباطبایی:
 «هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ». مراد از «آیات بینات» آیات قرآن کریم است، که فرائض دینی را برای آنان بیان می‌کند، و فاعل «لِیُخْرِجَکُم»، ضمیری است که به خدا و یا به رسول خدا9 بر می‌گردد. گو این‌که برگشت احتمال دوم هم به همان احتمال اول است، (چون به هر حال خداست که انسان‌ها را هدایت می‌کند و رسول او واسطه است) پس میثاق هم میثاق اوست، که یا آن را بدون واسطه، و یا به وساطت رسولش گرفته است، هم چنان‌که ایمان به او و به رسولش نیز ایمان به اوست، به همین جهت درصدر آیه فرمود: «چرا به خدا ایمان نمی‌آورید»، و نام رسولش را نبرد، تا اشاره کرده باشد که ایمان به رسولش نیز ایمان به اوست.
«وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ». در این‌که آیه شریفه را با ذکر رأفت و رحمت خدا ختم کرد، اشاره‌ای است به این‌که آن ایمانی که رسول خدا9 ایشان را به سویش می‌خواند خیر ایشان و صلاح ایشان است، چون تنها کسانی که از آن ایمان بهره‌مند می‌شوند خودشانند، نه خدا از آن سودی می‌برد و نه رسولش؛ پس در خاتمه آیه، بر ترغیب و تشویق به ایمان و انفاق -که در صدر بود- تأکید  شده است.
انسان در عالم طبیعت، مسافری است که رهسپار لقای مهر یا قهر الهی است و مسیر سفر او بدون نوری که راه او را روشن به جمال و مهر الهی کند پایان نمی‌پذیرد و منافق که در باطن کافر است، نه از خود نوری دارد تا با آن قدرت پیمودن راه مهر خدا را بیابد و نه از نور خدایی.                
روایات متعددی از ائمه معصوم: نقل شده است که ایمان را نور و چراغ می‌دانند. به جهت تیمن وتبرک به ذکر روایتی بسنده می‌کنیم.
امام علی7در وصف ایمان فرمود: «سَبِیلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ، أَنْوَرُ السِّرَاجِ؛  راه ایمان، روشن‌ترین راه است. چراغش پر نور ترین چراغ».
6. کتاب‌های آسمانی
ششمین کاربرد معنوی نور در قرآن مجید، متعلق به کتاب‌های آسمانی تورات و انجیل و زبور است. کلام خدا که وصل به سرچشمه نور و برگرفته از نور مطلق است نیز نور می‌باشد، زیرا باعث می‌شود افراد را به هدایت و روشنگری برساند و از ظلمات و تاریکی و گمراهی کفر به هدایت برساند.
همان گونه که تمام موجودات و جانوران برای ادامه حیات و زندگی مادی خویش به نور خورشید محتاجند، آیین‌های الهی و دستورات کتاب‌های آسمانی و وحیانی برای رشد و تکامل انسان‌ها، ضرورت قطعی دارد.
یکی از آیاتی که نورانیت کتاب‌های آسمانی را می‌رساند آیه 15 ¬سوره مائده است که علامه طباطبایی ذیل این آیه به صورت مفصل در تفسیر المیزان نکاتی را بیان کرده‌اند:
«اطلاق نور به این دو کتاب، ناظر به تورات و انجیل اصلی است، زیرا مانند قرآن دارای نور و منشأ هدایتند، اما نکته قابل توجه این است که بر خلاف قرآن این کتاب‌ها در یک موقعیت زمانی حق و نور بوده‌اند. اصل این کتب قبل از این‌که دچار تحریف وتعویض شوند، معتبر وهدایتگر بوده‌اند، اما افراد سودجو و منفعت طلب، اصل کتب را تغییر داده‌اند ونسخه تعویضی وتحریفی نمی‌تواند نورانی و هدایت بخش باشد».
روایات متعددی از ائمه معصوم: نقل شده است که کتاب‌های آسمانی را به نور تعبیر نموده‌اند، از جمله در روایت سعد اسکاف از رسول اکرم9 آمده است:
«اُعطیتُ السُّوَرَ الطُّوَلَ مَکانَ التَّوْرَاةِ وُاُعطیتُ المئینَ مکانَ الانجیلِ و اُعطیتُ المَثانِیَ مَکانَ الزَّبُورِ وَ فُضِلتُ بالُمفَصَّل ثمانٌ وَ سِتُّونَ سُورةً وَ هُوَ مُهَیمِنٌ علی سائِرِ کُتُب و التَّوْرَاةِ لمُوسی وَ الانِجیلُ لعیسی وَ الزّبُورُ لداوُد؛  به من سوره‌های طولانی داده شد؛ به جای تورات، سوره‌های صد آیه‌ای، به جای انجیل سوره‌های مثانی، به جای زبور، سوره مفصل (یعنی آیه کوتاه) را که شصت و هشت سوره است افزون به من دادند. این قرآن نگهبان و گواه است بر کتاب‌های دیگر و تورات از موسی7 و انجیل از عیسی7 و زبور از داود7 است».
7. نور حسی؛ نظام نور و ظلمات در زندگی بشر
دو موضوع که از مهم‌ترین مسائل زندگی انسان‌ها ست، به صورت دو آیت از آیات الهی یاد شده است: موضوع تاریکی شب و وجود ماه و موضوع خورشید و نور آفتاب.
پیش از این گفته‌ایم که نور، لطیف‌ترین و پربرکت‌ترین موجودات جهان ماده است، نه تنها روشنایی و زندگی ما که هر حرکت و جنبشی بستگی به نور آفتاب دارد، نزول قطرات باران، نمو گیاهان، شکفتن غنچه‌ها، رسیدن میوه‌ها، زمزمه جویبارها، رنگین شدن سفره انسان‌ها از انواع مواد غذایی، حتی حرکت چرخ‌های عظیم کارخانه‌ها، و تولید برق و انواع محصولات صنعتی، بازگشت به این منبع بزرگ انرژی یعنی نور آفتاب می‌کند.
از این مخلوقات نورانی که معلول وجود نورانی خداوند می‌باشند، نام آورده شده است.
از جمله این آیات، آیه 61 سوره فرقان است که مرحوم علامه در باره این آیه می‌فرماید:
 «تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِیرًا». ظاهرا مراد از «بروج» منازل آفتاب و ماه در آسمان است، و یا ستارگانی است که در آن منازل قرار دارند.
بسیاری از مصادیق معنوی که در روایات از آن‌ها به نور یاد شده است در قرآن تصریح نشده است. تعدادی از این انوار معنوی مستقیما خود، نور نیستند، مثل سکوت، ترحم به ایتام، رمی جمره، یا بعضی از اعمال صواب ودرست، بلکه اجرای عمل و تکرار آن برای رضای خداوند، موجب نورانیت انسان می‌گردد. از جمله مصادیق معنوی که در روایات آمده، چنین است:
8 . ائمه اطهار:
در روایات متعددی از ائمه اطهار: و همچنین در احادیث قدسی دیده می‌شود که از پیامبر اکرم و ائمه اطهار: با تعبیر نور یاد شده است. اگر چه در آیات قرآن صراحتا نامی ازائمه با لفظ نور نیامده اما تأویل بعض از آیات مربوط به آن بزرگواران است. امام علی7 در ذکر یاد از پیامبر9 فرمود:
«حتّی أفضَت کرامةُ الله سُبحانَهُ و تعالی اِلی محمدٍ صلی الله علیه و آله فَهُوَ إِمَامُ مَنِ اتَّقَی، وَبَصِیرَةُ مَنِ اهْتَدَی، سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْؤُهُ، وَشِهَابٌ سَطَعَ نُورُهُ وَزَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ؛  تا این¬که کرامت خدای متعال به محمّد9 رسید. او پیشوای کسی است که از خدا پروا کند و مایه بصیرت و بینایی کسی است که راه راست را جوید، چراغی است که پرتوش می‌درخشد و شهابی است که نورش می‌تابد و آتش-زنه‌ای است که برق از آن می‌جهد».
انسان به مقتضای غریزه حب ذات، آگاهانه یا ناخودآگاه، پیوسته به دنبال منفعت جویی‌های شخصی است و در برنامه‌ریزی نمی‌تواند از دایره منافع فردی و گروهی خود به طور کامل صرف نظر کند. طبعاً برنامه‌های بشری از جامعیت کامل برخوردار نخواهد بود، ولی برنامه پیامبران و رسالت انبیاء وجود مطهر ائمه اطهار: چون از جانب خداست از چنین نقصانی منزه است.
9. علم
در روایت مشهور آمده است:
«العلم نورٌ یقذفهُ الله من یشاءُ؛ علم نور و چراغ روشنی است که خالقش آن را در دل هر کس که خود صلاح بداند قرار خواهد داد».
10. بصیرت
رسول الله9 فرمود: «اَکثُرَ دُعائی وَ دُعاءِ الانبیاءِ قَبلی بِعَرفَةَ: لا اِلَه اِلا اللهُ وحَدهُ لاشریک لهُ، لَهُ الملکُ ولهُ الحَمدُ، یُحیی وَ یُمیتُ، وَ هُوَ علی کُلّ شَیءٍ قدیرٌ، اَللّهُمَّ اجعَلَ فی سَمعی نُوراً، وَ فی بَصری نوراً، وَ فی قلبی نوراً، اَللّهُمَّ اشرَح لی صَدری، وَ یَسّرلی اَمری، وَ اَعُوذُبِکَ مِن وَسواسِ الصُّدورِ وَ تشتُتِ الاُمورِ؛ بیشترین دعای من و پیامبران پیش از من در عرفه این بوده و هست: معبودی جز خدا نیست، یگانه است و بی انباز، پادشاهی و ستایش یکسره از آن اوست، زنده می‌کند، و می‌میراند، و او بر هر چیزی تواناست. بار خدایا! در گوش من  نوری قرار ده و در دیده‌ام نوری و در دلم نوری، بار خدایا! سینه‌ام را فراخ گردان و کارم را آسان ساز و از وسوسه در سینه‌ها و پراکندگی کارها به تو پناه می‌برم».
11. سکوت
امام علی7 فرمود: «اکثر صمتَکَ یَتَوفَّر فِکرکُ وَ یَستَنیرُ قلبکَ وَ یُسلَمُ الناسُ مِن یَدَیکَ؛ بسیار خموشی گزین تا اندیشه‌ات بارور شود و دلت روشنایی گیرد و مردم از دست تو در امان مانند».
شاید به صراحت نتوان گفت که سکوت مستقیما و به تنهایی مصداق نور است، بلکه اگر انسان نسبت به سکوت وسخنش دقت کند که برای رضای خدا باشد، مسلما با تکرار و عادت نمودن به کم حرفی وگزیده گویی خداوند در ازی این عمل نیکو، نور معنویت به او افاضه می‌کند.
12. نماز شب، شب زنده داری
«لمّا سُئلَ عَن عِلَةٍ کُونِ المتهجدینَ باللیلِ مِن احسَنِ الناسٍ وجهاً لانهم خَلَوا باللهِ فَکَساهُمُ اللهُ مِن نُورِه؛  امام زین العابدین7 در پاسخ به این سؤال که چرا شب زنده‌داران، نیکو روی ترین مردمانند؟ فرمود: چون آنان با خدا خلوت کرده‌اند و خداوند از نور خود بر قامت آنان پوشانده است».
13. مؤمن
فرد مؤمن اگر در طول روز دائماً مواظب گفتار و رفتارش باشد و تا زمانی که ضرورت ایجاب نکند سخن نگوید، سکوت در روز او و تفکرش نورانیت قلب و چهره‌اش را فراهم می‌کند.  
همچنین برخاستن در دل شب و فاصله گرفتن از بستر گرم به خاطر هم صحبتی و مناجات با خداوند، نورانیت خاصی ایجاد می‌کند که جلوه‌گری این نور در قلب و سیمای ظاهری او قابل ملاحظه است.
14. مؤمن در قیامت
آنچه باور قلبیمان است و در آیات قرآن نیز به صراحت آمده کسانی که در دنیا مراقب عمل و رفتار و گفتارشان‌اند و قدمی را خلاف دستورات الهی بر نمی‌دارند، یعنی روز و شب‌شان به عبادت و بندگی خداوند با خلوص نیت می¬گذرد نه تنها در دنیا چهره‌های نورانی و قلب‌های با صفا و مملو از نور ایمان دارند، بلکه اینان در قیامت به سبب اعمال¬شان در دنیا، نورانی و چشم نوازند، به طوری که خداوند، طبق سخن رسول الله9 به آن‌ها می‌گوید: سرتان را بالا بگیرید؛ و به اندازه اعمال¬شان آن‌ها را نورانی می‌کند و البته درجات این نورانیت در افراد متفاوت است ... .
15. عقل
امام صادق7 خطاب به هشام می‌فرماید: «یا هِشامُ مَن سَلَّطَ ثلاثاً علی ثَلاثٍ فَکَأنَّما اَعانَ علی هَدمِ عَقله مَن اَظلَمَ نُورَ تَفَکّرِه بطول أمَلهِ وَ مَحا طَرائِفَ حِکمَتِه بفضول کَلامِه وَ أطفَأ نُور عِبرَتِه بشهوات نَفسِه فَکأنَّما اَعَان هَواهُ عَلی هَدمِ عَقله وَ مَن هَدَمَ عَقلَهُ اَفسَدَ عَلَیه دینَهُ وَ دُنیاهُ؛  هر که سه چیز را بر سه چیز مسلط سازد به ویرانی عقلش کمک کرده است، آن که پرتو فکرش را به آرزوی درازش تاریک کند. آن که شگفتی‌های حکمتش را به گفتار بیهوده‌اش نابود کند. آن که پرتو اندرز گرفتن خود را به خواهش‌های نفسش خاموش کند، گویا هوس خود را بر ویرانی عقلش کمک داده و کسی که عقلش را ویران کند دین و دنیای خویش را تباه ساخته است».
16. اولین مخلوق نور
 روایات بسیاری از طریق خاصه و عامه وارد است، مبنی بر این‌که اولین مخلوق خداوند، نور است، همان طور که وارد شده «اولُ ما خَلَقَ الله» روح است، قلم است، عقل است.
علامه مجلسی در بحارالانوار از حضرت رضا7روایت نموده است که در مجلس مأمون در ضمن بحث طولانی که با عمران صابئی درباره شروع خلقت داشتند فرمودند: «و النورُ فی هذا الموضعِ اولُ فِعلُ الله الذی هُوَ نور السموات و الارض؛ و نور در این موضع اولین فعل خداوند است آن خداوندی که وی نور آسمان‌ها و زمین است».
17. حکمت
درحدیث قدسی آمده است که خداوند خطاب به رسول الله9می‌فرماید: «یا احمد، هرگاه بنده شکمش را گرسنه نگه¬ داشت و زبانش را حفظ کرد او را حکمت می‌آموزم، اگر چه کافر باشد، تا حکمت بر او حجتی باشد. ولی اگر مؤمن بود، حکمتش برایش نور و برهان و شفا و رحمت است، پس می‌داند چیزی را که نمی‌دانسته و می‌بیند چیزی را که نمی‌دیده، پس او می‌بیند عیب‌های خودش را از این‌که سرگرم عیب‌های مردم بشود و او را بر ریزه¬کاری‌های علم بینا گردانم تا این‌که شیطان بر او وارد نشود».
18. قرائت قرآن
در توضیح مصداق دوم گفتیم، قرآن نور است، زیرا کلام رب العالمین است. در روایات نیز تصریح شده که خواندن و قرائت قرآن نیز به قاری‌اش نور افاضه می‌نماید.
حضرت امیرالمؤمنین علی7می‌فرماید:
«برای قرائت کننده قرآن در نماز شب به هر حرفی که از قرآن بخواند یک صد حسنه نوشته شود، و اگر نشسته نماز شب را بخواند به هر حرفی که از قرآن تلاوت کند پنجاه حسنه دارد و اگر در غیر از نماز با وضو قرآن تلاوت کند بیست و پنج حسنه و بدون وضو ده حسنه دارد».
رسول الله9 می‌فرماید: «بدانید که من نمی‌گویم هر کس همیشه دلش در فکر و اندیشه و زبانش به ذکر خدا مشغول باشد، خدا دلش را از ایمان و رحمت و حکمت و نور پر می‌کند، و همانا اندیشه کردن و عبرت گرفتن از دیگران از دل مؤمن سخنان حکمت آمیز بیرون آورد که دانشمندان می‌شنوند و خشنود می‌گردند.
19. نماز
1. پیامبر9 می‌فرماید: «اذا صلیت الصلاةَ لوقتها صَعِدَت و لَها نور شعشعانی تُفتّحُ لَها ابوابُ السماء حَتّی تَنتهَی اِلی العرشِ فَتَشفَعَ لِصاحبِها وَ تَقوُلُ حَفظَکَ اللهُ کما حفظتَنی وَ اذا صلیت فی غیرِ وقت‌ها صَعِدَت مُظلِمةً تَغلقُ دونها ابوابُ السماء ثُّم تُلَفُ کَما یُلَفُّ الثوبُ الخلق وَ یُضربُ بِها وجهَ صاحبها فَتَقولُ ضیعک اللهُ کَما ضیعَتنی؛  هنگامی که شخص در اول وقت نماز گذارد برای نمازش نوری است با درخشندگی بسیار که بالا می‌رود و باز می‌کند درهای آسمان را تا این‌که به عرش می‌رسد، و در عرش صاحبش را شفاعت می‌نماید و می‌گوید: خداوند تو را حفظ کند همان طور که مرا حفظ کردی؛ و هنگامی که نمازگزار در غیر وقت یعنی در اول وقت نماز نگذارد از نمازش تاریکی بالا می‌رود که درهای آسمان را می‌بندد و یکی بعد از دیگری را می‌پوشاند، مانند لباسی که خلق را می‌پوشاند و نماز به صورتی سیلی بر صورت صاحبش زده می‌شود و می‌گوید: خداوند تو را ضایع سازد همان‌طور که مرا را ضایع کردی!».
حضرت علی7می‌فرماید: «نماز نور است، صدقه نگه دارنده است، روزه سپری از آتش است و وقار غنیمت است و ترک وقار ضرر است».
20. هر امر درست و صواب
امیرالمؤمنین7می‌فرماید: «انّ علی کُلِّ حقٍّ حقیقةٍ و علی کُلِّ صوابٍ نوراً، فَما وافِقَ کتابَ الله فَخذوُه وَ ما خالفَ کتابَ الله فَدعُوهُ؛  بر هر حقی حقیقتی نهفته است و بر هر عمل صواب و درستی، نوری جلوه گر است، پس آنچه موافق کتاب خداوند است آن را بگیر و هر آنچه که با کتاب خدا مخالفت می‌کند آن را رها کن».
بسییاری از مصادیق دیگر در روایات ائمه اطهار بیان شده است، از جمله عرش، شهادت به حق، غسل به هنگام سفر، محبت نمودن به یتیم، پیر شدن مسلمان ... .
اعمال صالح قابل شمارش نیستند. هر عملی که صواب و برای رضای خدا باشد، هر چه مخفیانه‌تر باشد ثواب و نورانیت بیشتری را همراه دارد، چه مستقیم وچه به صورت غیر مستقیم و با تکرار عمل، این نورانیت هم در دنیا و هم در آخرت با اوست و صفای باطن را به همراه دارد.
نتیجه¬گیری
نور علی الاطلاق خداوند است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»  نور اصلی وحقیقی خداوند است و همه انوار الهی ومعنوی که در قرآن به صراحت به آن‌ها نور گفته شده از جمله، قرآن، پیامبر، ایمان و بینش ایمانی، اسلام و کتاب‌های آسمانی، همچنین مصداق‌های معنوی که در قول ائمه اطهار: مستقیما و غیر مستقیم تصریح به نور شده‌اند، از جمله وجود ائمه اطهار:  نماز، تهجد شبانه، مؤمن، حکمت، بصیرت، علم، ...همگی از نور واحد وحقیقی خداوند سرچشمه می‌گیرند ونور آن‌ها عارضی و مجازی است. مصدایقی که قرآن و ائمه اطهار: مشترکا به آن‌ها نور گفته‌اند یا مصادیقی که به طور خاص ائمه اطهار: در ضمن روایات به آن‌ها اشاره نموده‌اند وآن‌ها را نور نامیده‌اند، به علت بهره بردن و دارا بودن ویژگی‌های نور مادی و حسی بوده است و اگر این وجوه متشابه در انوار معنوی نمی‌بود هرگز نور بر آن‌ها اطلاق نمی‌شد.  
جمیع این نورها وابسته و طفیل وجود نور اصلی و حقیقی یعنی خداوند هستند و اگر لحظه‌ای این نورانیت و این اعطا نادیده گرفته شود ظلمت و تاریکی جهان را در بر می‌گیرد. همه موجودات وکائنات وابسته و معلول نور خداوند هستند. این نور از منبع و سرچشمه گرفته شده و در ظرف وجودی هر کس به مراتب اعمال و شخصیت او قرار می‌گیرد و جالب‌تر این است که هر موجودی به هر نسبت که با او ارتباط و نزدیکی دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب می‌کند.  

منابع و مآخذ
*    قرآن کریم.
*    نهج البلاغه.
1.    ابو کاظمی، محمد ابراهیم مبانی فیزیک، نور پردازان، تهران، 1388 ش.
2.    ابی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی، اصول من الکافی، چ دوم، اسلامیه، تهران، 1362 ش.
3.    پور قاضی، اعظم، فیزیک، چ سیزدهم، سهامی خاص، تهران، 1390 ش.
4.    رضایی، سید عبدالحسین، ارشاد القلوب، اسلامیه، چ سوم، تهران، 1377 ش.
5.    سبحانی، جعفر، منشور جاوید قرآن، موسسه امام صادق7، قم، 1362 ش.
6.    شیخ صدوق، علل الشرایع، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، چ اول، انتشارات مؤمنین، قم، 1380 ش.
7.    طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه، قم، 1417 ق.
8.    طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، چ پنجم، انتشارات جامعه اسلامی، قم، 1374 ش.
9.    طبرسی، فضل بن حسن تفسیر جوامع الجامع، چ اول، انتشارات تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، 1377 ش.
10.    مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسوی همدانی، سید ابوالحسن، اول، کتابخانه ولی عصر، تهران، بی تا.
11.    محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، شیخی، حمیدرضا، چ هفتم، قم، 1386 ش.
12.    مکارم شیرازی، ناصر تفسیر نمونه، چ اول، درالکتب اسلامیه، تهران، 1374 ش.
13.    مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، برگزیده تفسیر نمونه، بابایی، احمد علی، چ سیزدهم، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1382 ش.