ارزش و اهمیت آزاداندیشی
آزادی، موهبتی است الهی که سبب بروز استعدادها و تکامل انسان میشود و زمانی که این نعمت در چهارچوب شرایط آزادی قرار گیرد، سرمایه واقعی شخصیت انسان ظهور و بروز مییابد. اندیشه آزاد، امکان کشف روابط و قوانین حاکم بر جهان و تدبّر در آفرینش را مهیا ساخته و حقیقت علوم را روشن میکند و سبب تعالی دنیوی و اخروی می شود. البته در این راه، سلامت فکر تضمین کننده سعادت است. در این مسیر، لزوم فهم صحیح مطالب و تکیه بر نیروی تفکر و توجه به علم مطلق از وسایل اجتناب ناپذیر حرکت است. متفکران، آزادی را به عنوان آرزوی انسان و مایه بروز استعدادها و تواناییهای فطری و سبب تکامل و توسعه علوم و تفکرات میدانند؛ زیرا آزادی و دین، فکر را پرورش میدهد و سرمایه واقعی شخصیت انسان نیز قادر به ارتقای معنوی است؛ همانگونه که امام صادق علیه السلاممیفرماید: آزاد مرد کسی است که آزادی را در همه حالات میداند و از شکست نمیهراسد؛ زیرا می داند که آزاد واقعی، توکل بر خدا دارد و معیار حق را تنها خدا میداند[1]».
از آنجا که خداوند متعال کمال و علم مطلق است، آزادی فکر و اندیشه در چهار چوب علم خدایی و ربانی، تحول آمیز وکمال آفرین است. تلاش انسان در جهت آزاد اندیشی آن قدر ارزشمند است که امام صادق میفرمایند:
کسی که شب را به صبح آورد و غیر از آزادگی خود به فکر دیگری باشد، بداند که عالی ترین هدف انسانی را کوچک و خوار شمرده؛ زیرا که آزادگی اندیشه با توجه به خداوند متعال توأم است و عدم توجه به آزادی فکر و ارزش این نعمت الهی، باعث میشود میل انسان به سودِ ناچیزی معطوف شود.[2]
آزادی، به ویژه آزادی اندیشه، صیقلی ترین خواست هستی آفرین است که در کالبدی مادی، موجودیت یافته است. مرکز ثقل این هستی در اندیشه ورزی، متکی به پرسشگری و معطوف به معرفت سازی استوار است. در واقع انسانیت، مفهومی است که در عقلانیت پرسشگر آدمی رشد مییابد. انسان موجودی است که از جنبه پرسشگری و پاسخگویی برخوردار است و مهندسی پرسش در مورد موضوع بنیادهای فطری آزاد اندیشی و آثار آن بر فرآیند تولید علم، بر پاسخگویی به سؤالهای زیر استوار است:
الف. آزاد اندیشی چیست؟
ب. بنیادهای نظری آن کدام است؟
ج. علم چیست؟
د. مؤلفههای شناخت یا تمییز آن کدام است؟
ﻫ. آیا ارتباطی میان آزاداندیشی و علم وجود دارد؟
و. در صورت وجود ارتباط، شکل این ارتباط از چه هویتی برخوردار است؟
ز. آزاد اندیشی اصالت دارد یا علم؟
ح. ارتباط آنها متقابل است یا متقارن؟
ط. آزاد اندیشی چه نقشی در فرآیند تولید علم دارد؟
در مهندسی پرسش، به چیستی و مفهوم آزاداندیشی توجه شده است. بهراستی در آزاد اندیشی، منظورمان آزادی از چه چیز است؟ متعلق آزادی در این جا اندیشه است. امّا «آزادی اندیشه» از چه چیزی ملاک است؟ آزاد اندیشی به معنای رهایی از هر گونه تعلقی نیست، بلکه آزادی، خود نوعی تعلق و وابستگی است و آن هم، رهایی بشر از هر تعلقی که او را در وابستگیهای غیر عقلانی محصور میسازد و وی را از نقد متعقلانه، ارزشیابی عالمانه و اخلاق شجاعانه و رفتار عادلانه دور میکند.
آزاداندیشی تلاش فعال عقل انسان در دریافت حقیقت، گسترش حقیقت و اِعمال حقیقت است. از این رو، انسان آزاد اندیشی عالم و جویای علم و در پی حقیقت باشد. منطق آزاد اندیشی، ایجاب میکند که انسان از چارچوب تنگ عقلانیت ابزاری خارج و با تکیه بر عقلانیت انتقادی در بستری از عقلانیت تفاهمی به پیگیری دریافت حقیقت به عنوان اصل اصیل زندگی بیندیشد. آزاداندیشی درگرو دریافت حقیقت و نقد آن از طریق براهین عقلانی است. آزاد اندیشی در پرتو تعقل، به نقد و شالوده شکنی میپردازد. انسان آزاد اندیشی در چارچوب نقادی متعقلانه و ارزشیابی عالمانه خود، تعقل را در پرتو نقادی با عمل مقرون کرده و این همان سفر از جهان نمایش به جهان فضیلت است.
زندگی اصیل انسانِ آزاد اندیشی بر محورهای چهارگانه زیر استوار است: اول فراگیری از گذشتگان و بیگانگان؛ دوم: درک عمیق یافتههای ناشی از فراگیری؛ سوم: نقد عالمانه و منصفانه ادراکات خویش؛ چهارم: تلاش برای از بین بردن آنچه از باطل میآید و در این مرحله، به تعمیق حق میپردازند و مولّد فکر میشود. هر چند این گام ها به نوبه خود ارزشمنداند، امّا گام چهارم، انسان ساز، فرهنگ ساز و تمدن ساز است.
آیههای انسان ساز قرآن و آموزههای نورانی آن، انسان را به تفکر و تأمل فرا میخواند تا در پرتو آن، خود را یافته، فرهنگ سازی وتمدن سازی کرده و عالمانه و مدبرانه عمل کند.
دستهای از آیههای قرآن بر آن است تا ارزش تفکر را در انتخاب نیکو بیان کند آیههایی همچون : Nوَالَّذِینَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یخِرُّوا عَلَیهَا صُمًّا وَعُمْیانًاMـ (فرقان: 73)
در حقیقت، بندگان خدا در مواجهه با آیه های الهی و شنیدن موعظه از قرآن، کورکورانه آن را نمیپذیرند، بلکه با بصیرت آن را میپذیرند و با حکمت به آن ایمان میآورند.
Nوَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِM. (زمر: 17 ـ 18)
این آیه از بندگان خاص، سخن میگوید آنهایی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنها به سخنان و آن، بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر، گوش فرامیدهند و با نیروی عقل و خرد، بهترین آنها را بر میگزینند و هیچ گونه تعصب و لجاجتی در کار آنها و هیچ گونه محدودیتی در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد. این آیه بندگان خدا را «پیرو بهترین قول» توصیف کرده و آنها را جویای حق و تشنه حقیقت میپندارند که در پی گفتار نیک و رسیدن به حق و رشد مطلوباند. به همین جهت، این گونه نیست که هر چه بشنوند، بیدرنگ بپذیرند یا با شنیدن سخنی فوراً آن را مردود شمارند، بلکه پیروی از حق، نشان دهنده از داشتن عقل و استفاده درست از آن است.
البته هدایت ظاهر از طریق عقل و خرد و هدایت باطن از طریق نور الهی است و این دو، افتخاری بزرگ بر انسان آزاداندیشی است.[3]
قرآن کریم در آیه هایی، توجه نکردن به تفکر را راهی برای خروج از انسانیت میشمارد: Nوَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ هُمْ لاَ یسْمَعُونَM(انفال، 21) همچنین آفرینش یا انتخاب بدون تفکر و تعقل تنها از روی تقلید را نکوهش میکند: Nأَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَاM[4]ارسال همه چیز را برای تفکر انسان بر میشمارد: Nو بِالْبَینَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَM(نحل، 44)
در آیهای نیز متفکران را مدح و ستایش میکند. Nالَّذِینَ یذْكُرُونَ اللّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.M(آل عمران، 191)
آزادی اندیشه در قالب امر به تفکر، تعقل، تدبّر و مانند آن، در بیش از سیصد آیه از آیههای قرآن کریم، مطرح شده است و ذات مقدس الهی، نزول قرآن را برای هدف تعقل و تدبّر معرفی میکند، برای نمونه، درباره تفکر آمده است Nإِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.( یوسف، 2) أَوَلَمْ یتَفَكَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْM(روم، 8) آیا آنها درباره خویشتن نمیاندیشند.
Nأَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِهَاM(حج، 46) آیا در روی زمین سیر نمیکنند تا برای آنها، دل هایی باشد که به وسیله آن تعقل کنند. Nیا فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِM(زمر، 17 و 18) پس بشارت بده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند. اینانند که خدایشان هدایت نمود و اینانند همان خردمندان.
در حقیقت، این آیه که مردم را به اندیشیدن سخنان و متابعت از احسن آنها دعوت میکند، از موقعیت سخنها و فرصت گفت و گو و تبادل افکار و امکان طرح نظرهای موافق و مخالف سخن خبر میدهد؛ زیرا در صورتی متابعت احسن، میسّر است که چنین راه و کلامی وجود داشته باشد و استماع همه آنها به وقوع بپیوندد.
Nقُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَة أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِینM(یوسف، 108). این آیه شریفه هم که در ادامه داستان «حضرت یوسف آمده، به پیامبر اسلام فرمان میدهد که: «بگو، این راه من است که با بصیرت و بینش، همگان را به سوی خدا دعوت کنم. من و هر کس که راه به اجر گزیند و دعوت مرا دنبال کند و پاک است خدای و من از مشرکان نیستم».
نکته ممتاز این سخن، دعوت با بصیرت و آگاهی است؛ زیرا پیامبر کورکورانه دیگران را دعوت نمیکند و از روی تقلید و در فضای محدود و اجبار، به سوی خداوند رهنمون نمیسازد، بلکه در موقعیتی آنها را دعوت میکند که راههای گوناگون را دیده و شنیده اند و میتوانند از میان آنها یک راه را برگزینند و با همان شیوه و ارزش مردم را به آن است راهنمایی میکند. خداوند کریم در مقابل، افرادی که تدبّر ندارند را توبیخ میفرماید: Nأَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَاM؛ «آیا به آیههای قرآن نمیاندیشند، یا [مگر] بر دل هایشان قفل هایی نهده شده است».(محمد، 24)
در آیه دیگری نیز میفرماید: Nوَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یعْلَمُونَ شَیئًا وَلاَ یهْتَدُونَM؛ «گاه به آنها گفته میشود که به سوی آنچه خدا فروفرستاده و به سوی پیامبر روی آرید. گویند آنچه پدران خویش را در آن یافتهایم، ما را بس. هر چند پدرانشان چیزی نمیدانسته اند و راه نمیشناخته اند». (مائده، 104)
در مجموع، در کتاب مقدس الهی، توجه ویژه و معناداری به عقل، فکر، دانش و ایمان در کنار هدایت الهی شده و این توجه و تأکید در جایجای قرآن کریم،به زیبایی و در مکان مناسب خود گنجانده شده است. در این کتاب آسمانی، صدها بار واژههای مشتق از علم و دهها بار از واژههای مربوط به عقل، فکر، عرفان، تفقه و مشابههای دیگر و صدها بار از کلمات ارزش هدایت و ایمان به عنوان ضلع دیگر این ساختمان کثیرالاضلاع استفاده شده که نتیجه و هم افزایی این عوامل انسان ساز، تربیت الهی انسان است.
منابع روایی ما هم به طور معمول، نخستین باب را به عقل و دومین باب را به علم اختصاص میدهند. حتی کتبی که به دست علمای اخباری تدوین شده نیز چنین است و این نشان خوبی است که حتی منکران ارزش و اعتبار بسیاری از مباحث علم اصول - که یکی از سرمایههای اجتهاد علمای عقلگرا و به اصطلاح «اصولییون» است- هم از نقش والای عقل و فکر در ساختار نظام اسلامی غافل نمانده اند.
کتاب گرانبهای «تحفة العقول»، وصایای امام هفتم، حضرت موسی بن جعفرAبه «هشام بن حکم» را آورده که در حدود نود درصد آن وصایا، تأکید بر عقل، تعقل و تفکر، به عنوان مهمترین عامل سعادت و کمال شده است. در یکی از دهها وصیت، درباره تعقل میفرماید: «یا هشام، اِن لله علی الناس حجتین، حجه ظاهره و حجه باطنه فامّا الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمه و امّا الباطنه فالعقول».
در مییابیم که فقهای بزرگ، ارزش عقل را بالا میبرند و از تعبیر معنادار حجت باطنه در مقابل حجت ظاهره (انبیاء) و یا رسول باطن در کنار «عقل ظاهر» برای انبیاء استفاده میکنند. امیرمؤمنان Aدر نخستین خطبه از نهج البلاغه که سرشار از دانش، عرفان و حکمت است، درباره یکی از مهمترین مسئولیتهای انبیای الهی میفرماید: «و یثیروا لهم دفائن العقول» که تعبیر پر معنا و عمیقی است.بدین معنا که پیامبران، گنجهای پنهان شده عقلها را برای بشر استخراج میکنند.
بنابراین، مهم ترین سرمایه انسان برای ارتقاء به جایگاه انسانی، سرمایه عقل و هدایت الهی است که این سرمایه در انسان، به شکل استعداد و قابلیت موجود است و بهره گیری از این موهبت الهی با راهنمایی عقل و وحی، به عهده انسان گذاشته شده و عنصر انتخاب و اختیار زمینه این مسئولیت را فراهم میآورد و همین سرمایه گرانقدر، توشه این راه سعادت است که در مسیر او، مشعلهای فروزان روشنگر و علائم راهنما از منبع وحی و عقل قرار گرفته است.
ضرورت برپایی کرسیهای آزاداندیشی و هم اندیشی
این ضرورت با تأکید مقام معظم رهبری و در راستای سیاستهای کلان کشور، به عنوان جزیی از تلاشهای انجام شده برای زنده نگه داشتن و نوسازی تمدن اسلامی ایران و به عنوان فرصت و امکانی به حساب میآید که در پرتو فضای مناسب، طرح مباحث بنیادین علمی بیش از هر چیز، به تحقق جنبش نرم افزاری، توسعه علمی و جلوگیری از تصلب و تعصب علمی و فکری منجر شود.
در اصل، معرفت و آگاهی به آزادی و رستگاری میانجامد و این معارف، تحفهای است که آزاداندیشی به جامعه هدف میبخشد. همچنین تحقق این ایده، همراه شدن با اقتضاءهای زمانه در زندگی اجتماعی و درک عمیق شرایط روز و ناشی از باور به خردمندی انسان، استعدادهای مهم و بسیار بالای مادی و معنوی کشور و ظرفیتهای فرهنگی و سودمندی طرح و دیدگاههای گوناگون برای ایجاد رشد و تعالی مادی و معنوی کشور است و نوعی مشاوره غیر مستقیم به حساب میآید. امام صادق Aمیفرمایند:
«مثلُ المشورة مع اهلها مثل التفکر فی خلق السموات والارض لانّه کلما قوی المتفکر فیها غاصَ فی بحر نور المعرفه و ازداد بها اعتبارا او یقیناً»؛[5]
به شور نشستن مشورت با کسانی که اهلیت دارند، مانند تفکر در آفرینش آسمان و زمین است که هر چه انسان از تفکر قویتری برخوردار باشد، در دریای نور معرفت و شناخت فروتر رفته و بر یقین و معرفت او افزوده تر میشود.
در پرتو آزاد اندیشی و ارائه نظرها و یافته های معرفتی، عقول آدمی به کمال و دانایی می رسد و می توان با هم به بحث و گفتگو و هم اندیشی نشست.
امام خمینی6خطاب به دانشجویان میفرماید:
شما دانشجویان محترم! نباید با پیروان مکتبهای دیگر با خشونت و شدت، رفتار و درگیری و هیاهو راه بیندازید، خود با آنان به بحث و گفتگو بر خیزید و از دانشمندان اسلامی دعوت کنید با آنان در بحث بنشینند، تا تهی بودن دست آنان ثابت شود.
رهبر معظم انقلاب نیز در اقتدا به امام معصوم میفرماید: «برای بیدار کردن عقل جمعی، چارهای جز مشاوره و مناظره نیست«[6]. «استاد مطهری» هم فرمودند:
اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت: من خدا را قبول ندارم، میگفتند که بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت، با افکار مختلف مواجه شده است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آن ها[7].
و رهبر معظم انقلاب، در سخنی دیگر، آزاد اندیشی را راهکاری در جهت تمدن سازی اسلامی و رشد علم و تولید فناوری و فرهنگی میدانند و میفرماید: «اگر بخواهیم در زمینه گسترش و توسعه فرهنگ و اندیشه و علم، حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم به اینکه از مواهب خدادادی و در درجه اول آزاد اندیشی استفاده کنیم».[8]
ایشان در جای دیگری فرمودند: «آزاد اندیشی را نباید بد معنا کرد. آزادی در یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که یکی از شعبش آزاد اندیشی است. بدون آزاد اندیشی، رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد».[9]
البته این کار مقدماتی دارد که از جمله آنها احراز شرایط و فضا سازی لازم است که رهبر آزاد اندیشی انقلاب درباره آن هم میفرماید:
بدون فضای انتقادی و بدون آزادی بیان و گفتوگوی آزاد با «حمایتحکومت اسلامی» و «هدایت علماء و صاحب نظران» تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدن سازی و جامعه پردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود.[10]
آن گاه در راستای تأمین این فضا و عوامل اثرگذار میفرمایند:
[علاوه بر شورای مدیریت حوزه علمیه] از شورای محترم انقلاب فرهنگی و به ویژه، ریاست محترم آن نیز میخواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا برای رشد کلیه علوم دانشگاهی و نقد متون ترجمهای و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصه علوم و فنون و صنایع و به ویژه، رشتههای علوم انسانی و نیز معارف اسلامی قرار دهند تا زمینه برای این کار بزرگ، به تدریج فراهم شود و دانشگاههای ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازی اسلامی و رشد علوم و تولید فناوری و فرهنگ قرار گیرند.[11]
البته معظم له، برای رسیدن به این هدف متعالی، داشتن نقشه راه را ضروری میدانند و توصیه میفرمایند که:
خوب، برای اینکه انسان به قله برسد، راه وجود دارد. باید آن راه را شناخت. هیچ مانعی ندارد که ما یک نقشه راهنما داشته باشیم و بگوییم راه هایی که به قله میرود، اینها است و این نقشه راهنما را در جیبمان نگه داریم و از این حفاظت کنیم. این کار به معنای، این نیست که ما متحجریم، بلکه به معنای این است که ما عاقلیم و میدانیم که بدون این نقشه هدایت، حرکت کردنِ نیندیشیده، ما را به سقوط منتهی خواهد کرد. بنابراین، این کارها لازم است. امروز، ما احتیاج مبرمی به اینکه تفکر آزاد اندیشانه که با آن فرهنگ و عمل تولید خواهد شد و گسترش و توسعه واقعی پیدا خواهد کرد، در جامعه رشد پیدا کند و بتواند استعدادهای افراد را به سمت خود جذب نماید. امیدواریم که عناصر مستعد با همت و با توکل چه در حوزه، چه در دانشگاه، قدر این کارها را بدانند.
البته دولت اسلامی هم برای فراهم نمودن زمینه آزاداندیشی، رسالت هایی دارد که آن هم به گونهای دیگر، مورد توجه رهبری قرار گرفته است:
وظیفه حتمی دیگر دولت اسلامی، گسترش علم و دانایی است. چون دولت اسلامی بدون گسترش علم و دانایی به جایی نخواهد رسید. گسترش آزاد اندیشی هم مهم است. واقعاً انسانها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، به طور طبیعی، آزادی بیان هم هست. عمده آزادی فکر است که انسانها بتوانند. آزاد بیندیشند، در غیر فضای آزاد فکری، امکان رشد وجود ندارد. برای فکر، برای علم، برای میدانهای عظیم پیشرفت بشری، اصلاً جایی وجود نخواهد داشت. ما در مباحث کلامی و مباحث فلسفی، هر چه پیشرفت داشتیم، در سایه مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشکالی که ما همواره به بخشهای فرهنگی داشته ایم، این بوده که به نقش خودشان به عنوان یک دولت اسلامی، در صحنه کارزار فکری درست عمل نمیکند. کارزار فکری باید باشد، منتها کارزار فکری عملاً به این شکل درنیاید که ما به قول «سعدی»، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم؛ حربه را از دست اهل حق و اهل آن فکری که حق میدانیم، بگیریم. اما دست اهل باطل را باز بگذاریم که هر بلایی میخواهند، سر جوانهای ما بیاورند. نه! او حرف بزند، شما هم حرف بزنید و در جامعه فکر تزریق کنید. ما به تجربه دریافته ایم که آن جایی که سخن حق با منطق و آرایش لازم خودشان به میدان میآید، هیچ سخنی درمقابل آن تاب پهلو زدن و مقاومت کردن نخواهد داشت.[12]
ایشان معتقدند که انقلاب اسلامی آمده تا هم فرهنگ خفقان و سر جنباندن و جمود و هم فرهنگ آزادی بی مهار و خود خواهانه غربی را نقد و اصلاح کند و حریّت و تعادل، عقلانیت و انصاف سکه رایج شود. از این رو، میفرماید:
من عمیقاً متأسفم که برخی میان مرداب «سکوت و جمود» یا گرداب «هرزه گویی و کفر گویی»، طریق سومی را نمیشناسند و گمان میکنند که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه، انقلاب اسلامی آمد تا هم با فرهنگ خفقان و سر جنبانیدن و جمود و هم فرهنگ آزادی بی مهار و خود خواهانه غربی را نقد و اصلاح کند و فضایی بسازد که در آن، «آزادی بیان» مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوی مادی دیگران» و نه هیچ چیز دیگری، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف سکه رایج شود تا همه اندیشهها در همه حوزهها فعال و بر انگیخته گردند. «زاد و ولد فرهنگی» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم Jو اهل بیت ایشان Dمحصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوی نخبگان و اندیش ورزان گردد، به ویژه که فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهای دیگر شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه ناممکن است.[13]
در واقع، از منظر ایشان، کرسیها، عامل تشویق افراد به خلاقیت و اجتهاد است، بر اساس این باور میفرماید:
باید «تولید نظریه و فکر» تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهای گوناگون عقل نظری و عملی، از نظریه سازان، تقدیر به عمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنهایشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد تشویق شوند.[14]
ایشان یکی از آرمانهای مهم جامعه دانشگاهی را تولید علم در کنار عدالت خواهی و آزادی خواهی میدانند و در این مورد هم میفرماید:
بدنه دانشجویی هم به طور غالب انسانهای معتقدی هستند، اما من میخواهم غالب یا بیش از غالب بدنه دانشجویی کشور، مجموعهای متعهد و دارای احساس مسئولیت نسبت به آرمانهای دانشجویی باشند. یکی از این آرمانها، مسئله علم است و دومی، عدالتخواهی است و آرمان سوم، آزاد اندیشی و آزادی خواهی است.[15]
رهبر فرزانه انقلاب، در تمجید از مبنای مکتب تشیع میفرماید:
آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصر در کنار هم، مایه افتخار ماست. تفکرات شیعه عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه Dبه سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین طور هم باید عمل بکنیم؛ حتی در فقه شما ببینید شاگردان برجسته امام صادق و امام باقر Cدر مواردی با حضرت طوری حرف میزدند که حضرت با آنها استدلالی حرف میزدند: «یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عزوجل ما جعل علیکم فی الدین من حرج»؛ یعنی به زراره یاد میداد که این طوری باید از کتاب خدا استفاده کنی؛ یعنی امام روش اجتهاد و استنباط از قرآن را به او یاد میدهد. ما از اول این طوری رشد کردیم. شیعه عقلانی و با آزاد فکری رشد کرده است. این را باید قدر دانست و دنبال کرد.[16]
در ابلاغ سیاستهای ملی برنامه پنجم توسعه به وسیله رهبر معظم انقلاب هم بر کرسیهای آزاداندیشی توجه ویژهای شده است؛ تا جایی که در یکی از بندهای اعلام شده آمده:
تحول و ارتقاء علوم انسانی با تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگری در متون و برنامهها و روشهای آموزشی، ارتقای کمی و کیفی مراکز و فعالیتهای پژوهشی، ترویج نظریه پردازی، نقد و آزاد اندیشی.[17]
درست است که باید مشی جامعه اسلامی در راستای آزاد اندیشی و نظریه پردازی باشد، اما باید توجه داشت که برای جلوگیری از کشانده شد ضایعات مسائل فکری و چالش برانگیز به محیطهای عمومی و اجتماعی نیز باید به اصولی پای بند بود. این امر در فرمایش رهبر انقلاب بدین شکل بیان شده است:
یکی دیگر از کارهایی که باید در زمینه مسائل گوناگون اجتماعی سیاسی و علمی انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست برای اظهار نظر، از اظهارنظر، هیچ نباید بیمناک بود. این کرسیهای آزاداندیشی که ما گفتیم، در دانشگاه باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر چنانچه بحث های مهم تخصصی در زمینه سایسی در زمینههای اجتماعی، در زمینههای گوناگون حتی فکری و مذهبی در محیطهای سالمی بین صاحبان توان و قدرت بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن آن بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتی که با عامه مردم، افراد مواجه میشوند، همه نمیتوانند خودشان را حفظ کنند. مواجهه با عامه مردم، انسانها را دچار انحراف و انحطاطها و لغزشهای زیادی میکند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلی از افرادی که شما میبینید، در مواجهه با عامه مردم یک حرفی میزنند، یک چیزی میگویند در اعماق دلشان؛ ای بسا، خیلی اعتقادی هم ندارند. به تعبیر بعضیها، جوگیر میشوند. این خیلی چیز بدی است. اگر در محیطهای خاص، محیطهای آزاداندیشی و آزاد فکری این مسائل مطرح بشود، مسائل تخصصی، مسائل فکری، مسائل چالش برانگیز، مطمئنا ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.[18]
ایشان محیط مجادله و جوسازی را برنمیتابد و در سخنی دیگر میفرماید:
چند نفر دانشجو بروند آنجا حرفشان را بزنند. حرف همدیگر را نقد کنند. با همدیگر مجادله کنند؛ حق آنجا خودش را نمایان خواهد کرد. حق اینجوری نمایان نمیشود، که کسی یک انتقادی را پرتاب بکند. اینجوری که حق درست فهمیده نمیشود. ایجاد فضای آشفته ذهنی با لفاظیها، هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمیکند.[19]
ایشان در سخنی دیگر، درباره پرهیز از شتابزدگی و تحذیر دادن از بدخواهان مغرض میفرماید:
شما تجربه این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آنی که کمک میکند، به پیشرفت کشور، آزادی واقعی فکرهاست؛ یعنی آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و ان هم نگاه نکردن. یک وقت شما یک حرفی میزنید، ناگهان میبینید همه ناظران سیاسی جهان که وجودشان انباشه از پلیدی و خیانت است، برای شما کف میزنند؛ به این تشویق نشوید! به قول رایج بین جوان ها، جو گیر نشوید. بحث درست بکنید، بحث منطقی بکنید. سخنی را بشنوید و سخنی را بگویید. بعد بنشینید و فکر کنید. این همان دستور قرآن است که: Nفبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنهM. سخن را باید شنفت و بهترین را انتخاب کرد؛ و الا، فضای جنجال درست کردن، همین میشود که دیدید. جنجال قبل از انتخابات و بعد از انتخابات، انعکاس میشود.[20]
ایشان همچنین در مورد ضرورت برپایی کرسیها و فراهم آوردن زمینه آزاداندیشی میفرماید:
کرسیهای آزاد اندیشی را که من صد بار –با کم و زیادش –تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگویید. این میشود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند. همه در آن فضا جهت گیری پیدا میکنند. همه در آن فضا کار میکنند. این همان چیزی است که شما میخواهید.[21]
بنابراین، باید فضایی را فراهم آورد تا کسی احساس نکند که برای طرح مباحث خود فضای مناسبی ندارد. باید شرایطی را فراهم کنیم که دانشجو و طلبه ما، پیش از خارج شدن از این مراکز، به بلوغ اعتقادی، سیاسی، اجتماعی رسیده و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را داشته باشد. کرسیها در دراز مدت میتوانند فضا را منطقی کرده و عرصه را برجوّزدگی و جوّسازی ببندند. افراد با وجود این کرسیها، هم به بلوغ فکری میرسند و هم فرهنگ گفت و گو پیدا میکنند و رفتارهای غیر علمی و غیر اخلاقی نیز به تدریج کنار گذاشته میشود. اگر فضای گفتمانی ایجاد نشود، ممکن است یک سری آثار و پیآمدهای غیر علمی و غیر اخلاقی ایجاد شود. لازم است با ایجاد کرسیهای آزاد اندیشی، روح جستجو و کشف واقعیتها زنده شود. اگر ملتی بخواهد به تمدنسازی برسد و بخواهد نیازمندیهای خود را با توانمندی هایش برطرف کند، به یقین، مهمترین ابزارش برای این کار، قدرت فکر خواهد بود. ما باید در پرتو تفکر از اصالت علمی صدها سالهمان در برابر بدعت گذاریهای شبه علمی غرب دفاع کنیم. یا همچنین به وسیله علم و مدیریت باید بتوان از کرسیها به بهترین شکل استفاده کرده و بهره برد تا از جهل و ناآگاهی پیشگیری شود. در این راستا، تنها راه دفاع از دین و تفکر دینی، اعتقاد مبتنی بر معرفت ناب وحیانی، آزادی دادن به افکار مخالف و برخورد صحیح با آنهاست. کرسیهای آزادیاندیشی سبب ایجاد روحیه اعتماد به نفس و خودباوری در برابر مرعوب شدن از سلطه تفکرات غربی میشود.
انواع کرسیها
کرسیها از نظر جایگاه به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) کرسیهای علمی؛
ب) کرسیهای ترویجی.
کرسیهای علمی، جلسه هایی هستند که برای دفاع و داوری در مورد یک نظر جدید، چه ایجابی و چه سلبی، تحت حمایت از کرسیهای نظریه پردازی و در چارچوب فرآیند مصوب تشکیل میشود. ولی کرسیهای ترویجی، صرفاً جنبه ترویجی دارند و بیشتر برای نشاط علمی و ایجاد فضای باز، برای ارائه نظرهای رقیب، مخالف و متفاوت تشکیل میشوند و آثار حقوقی بر آن مترتب نیست. مسائل کرسیهای نظریه پردازی علمی، نه نشانه سیاسی دارند و نه مقصد سیاسی؛ این یک کارِ علمی برای توسعه علم، تولید معرفت و استقلال علمی کشور است.
در حقیقت، کرسیهای آزاداندیشی به نشستهایی گفته میشود که افراد برای اظهار نظرهای غیرمتعارف خودشان در حضور جمع نخبگان تشکیل میدهند؛ آنجا بنا نیست که داوری شود و امتیاز و رتبه تعیین شود. برخلاف کرسیهای نظریه پردازی، کرسیهای آزاداندیشی مجالی برای ارائه نظرهای مخالف و متفاوت با نظرهای شایع و رایج هستند.
کرسیهای آزاد اندیشی، به معنای برگزاری نسشستهای گفت و گو محور است و این، برخلاف کرسیهای نظریه پردازی است که صاحب نظریه میخواهد، سخن جدیدی بگوید و گرهی را باز کند. در کرسیهای آزاد اندیشی فرد نمیخواهد نظریه جدیدی ارائه هد و این کرسیها بیشتر مباحثه و گفت و گو برای روشن شدن حقایق هستند. بنابراین، ما باید در حوزه و دانشگاه کرسیهای آزاداندیشی داشته باشیم تا در آن، مباحث چالشی مطرح شود تا به نتایجی قابل استفاده دست یابیم. آزاد اندیشی، حالتی است که در آن، همه افراد، اعم از استاد و دانشپژوه میتوانند در حوزههای علوم انسانی و مسائل اعتقادی و سیاسی با یکدیگر طرح موضوع و ایده کنند و این در حالی است که فرد زمانی می تواند در کرسیهای نظریه پردازی، وارد شود که پس از مدتهای مدیدی که کار فکری انجام داده و به نظریه خاصی رسیده است، اکنون نظریه اش را بتواند در بین اساتید و صاحب نظران مطرح کند. نظریهپردازی یک بحث عمیق علمی ـ فلسفی است که نیازهای ما را در حوزه بومی رفع میکند و یک واکنش فعال در برابر حجم گستردهای از نظریههای ترجمهای در فضای علمی کشور است، به ویژه در حوزه علوم انسانی. البته نظریهپردازی به علم و تولید علم بسیار نزدیک است، اما آزاد اندیشی بیشتر به روشنفکری نزدیک میشود. روشنفکری فضایی دارد که میتوان در آن، وضع موجود را نقد کرد.
آزاد اندیشی در حوزههای علمیه
مقام معظم رهبری، ضمن مقایسه وضعیت آزاد اندیشی در دانشگاه و حوزه، محیط حوزه را نسبت به محیط دانشگاه، محیط مناسبتری میدانند:
محیط حوزه از این جهت بهتر از محیط دانشگاه است، علت این است که در حوزه نقّادی یکی از محورهای اصلی است. همه بزرگان حوزه که شما ملاحظه میکنید، چه آنهایی که امروز هستند و چه بزرگترهایی که در سنهای گذشته ما بودند، اصلاً در همین محیط نقادی بزرگ شدهاند، هیچ متکلمی و هیچ فیلسوف و فقیهی در اینکه یک نظر مسلم فقهی یا اصولی یا کلامی قبل از خود را به کلی ابطال کند، ابایی ندارند و از اینکه کسی به او بگوید چرا ابطال کردی هم باکی ندارد؛ چون چنین چیزی اصلاً در حوزه گفته نمیشود. این سنت حوزه است که نظرات گذشتگان را مطرح کنند.
البته نباید پنداشت که مخاطبان کرسیهای آزاداندیشی صرفاً دانشجویان و دانشگاهیان اند و اینکه ایشان از سیستم رایج در حوزهها تمجید کردهاند، از بار سنگین مسئولیت حوزویان نمیکاهد. هرچند که خود ایشان، در دیدار جمعی از اساتید، فضلا، مبلغان و پژوهشگران حوزههای علمیه در تاریخ 8/9/86، بر اهتمام بیش از پیش به کرسیهای آزاد اندیشی علمی تأکید کرده و میفرماید:
چرا این کرسیهای آزاد اندیشی در قم تشکیل نمیشود؟! چه اشکالی دارد. حوزههای علمیه، همیشه مرکز و مهد آزاد اندیشی علمی بود و هنوز که هنوز است، ما افتخار میکنیم و نظیرش را نداریم. در حوزههای درسی غیر حوزه علمیه که شاگرد پای درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنی و غرض و مرض نکند، طلبه آزادانه اشکال میکند، هیچ ملاحظه استاد را نمیکند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمیبرد و ناراحت نمیشود. این خیلی چیز مهمی است. خوب این مال حوزه ماست. در حوزههای علمیه ما، بزرگانی وجود داشته اند که هم در فقه، سلیقهها و منابع گوناگونی را میپیمودند، هم در برخی از مسائل اصولیتر، فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود. اینها در کنار هم زندگی میکردند، با هم کار میکردند، سابقه حوزههای ما این جوری است. یکی یک مبنای علمی داشت و دیگری آن را قبول نداشت. اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه کنید، از این قبیل مشاهده میکنید.
یک نفری نظر فقهی میدهد، نظر شاذی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریه پردازی تشکیل شود و مباحثه شود. پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند و این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفی داده میشود، همینجور؛ نظر معرفتی و کلامی داده میشود، همینجور؛ مسئله تکفیر و رمی و این حرفها را میبایستی از حوزهها ور انداخت. آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشهای از حرفشان با نظر بنده حقیر مخالف است. بنده دهن باز کنم رد میکنم؛ نمیشود این جوری. این را باید از خود داخل طلبهها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خود طلبهها و تشکیل کرسیهای مباحثه و مناظره و همان نهضت آزاد فکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. این را عرف کنید در حوزه علمیه، در مجلات، در نوشتهها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفری میزند، یک نفر رسالهای بنویسد در ردّ او. کسی او را قبول ندارد، رسالهای در ردّ او بنویسد، بنویسند، اشکال ندارد. با هم بحث علمی بکنند، بحث علمی به نظر من خوب است[22].
گلایه رهبری از برگزار نشدن کرسیها
مسامحه و کمکاری برخی صاحبان تریبون و مسئولان، به ویژه در ساحت حوزه و دانشگاه، سبب شد تا مقام معظم رهبری در چندین مرحله از پیشرفت نداشتن در استقرار کرسیهای آزاداندیشی گله کند: ایشان در جمع دانشگاهیان «سمنان» به نهضت آزاد فکری اشاره کردند و اظهار داشتند: «هنوز، عملاً آن کاری را که من گفته بودم، انجام نشده است، نه در حوزه، نه در دانشگاه». ایشان در این دیدار، یک بار دیگر تأکید کردند که مدیریت این کار برعهده نخبگان، اساتید فعال ، دانشجوی فعال و مجموعههای فعال دانشجویی است:
«مسئله آزاد اندیشی که ما میگفتیم، ناظر بر این است. باید راه آزاد اندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت؛ منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و شالوده شکنی و برهم زدن پایههای هویت ملی نینجامد. این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسی باید مدیریت کند؟! نگاهها فوراً میرود به سمت دولت و وزارت علوم و...؛ نه مدیریتش با نخبگان است. با خود شماست. با اساتید فعال، دانشجوی فعال و مجموعه فعال دانشجویی. حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید. اما مراقب باشید که این حرف نو، در کدام جهت دارد حرکت میکند، در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل. اینها با هم تفاوت دارد. این وظیفهای است بر عهده شماها[23].
این گلایه و شکایتی که متوجه اندیش ورزان حوزوی و دانشگاهی است، نشانگر نقش بیبدیل آنها در استقرار نظام نوین فکری در سپهر علوم اسلامی و انسانی کشور و همچنین نشان دهنده تکلیف بزرگی است که بر عهدهی آنها نهاده شده است. این مطالبات و انتظار در شرایط کنونی، مسئولیت طلاب و دانشجویان را دو چندان میسازد.
در کنار این حرکاتهای خودجوش در حوزه و دانشگاه، پرورش نخبگان و تقویت نظریه پردازی البته نیاز به کمک فکری و حمایت مالی دولت دارد. بنا به آمار موجود در مورد تعداد مخترع، به نسبت یک میلیون نفر در کره جنوبی 1800نفر و در ژاپن 3000 نفر است. اما همین میزان در ایران 57 نفر است. اگر بخواهیم به نظریه پردازیِ خودکار و خودجوش تکیه کنیم، با فرض این که همه افراد دارای توان و دغدغه بر اساس اراده شخصی و با تکیه به علایق خود به نظریه پردازی بپردازند، حتی اگر تمام این 57 نفر را خودجوش و خود اتکا بدانیم. حتی آنها را در قلههای علم به حساب آوریم، باز هم کاری از پیش نخواهیم برد. گذشته از آن، چه دلیلی دارد که تمام ظرفیتهای علمی کشور را فعال نکنیم! الان عرصه رقابت، جهانی است. در ژاپن هم نیروی خودجوش کار میکند و هم نیروی هدایت شده. گذشته از آن، طبق ارقام و آمار ثابت شده که میان میزان بودجهای که دولتها برای پژوهش هزینه میکنند و تعداد تولیدات علمی آنها، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. هزینه هر مقاله پژوهشی در سطح استاندارد، 400هزار دلار برآورد میشود. هماکنون در کشور «کانادا» نیز مؤسسهای دقیقاً مشابه هیئت حمایت از کرسیها تأسیس شده و با تخصیص بودجههای کلان و نظارت هدایت شده از بالا، نظریه پردازی و تولید علم را در حوزههای گوناگون و از جمله، علوم انسانی را در یک نهاد مجزا انجام میدهد.
امروزه، پژوهشها به اجبار نیاز به راه اندازی استخرهای دانش، کارگروهی، نیاز سنجی و تخصیص بودجههای کلان دارد که حتی شاید هیچ امیدی به بازگشت این بودجهها در کوتاه مدت و یا میان مدت هم نباشد. در سطح تولیدات کاربردی، میتوان به بازگشت سرمایه در زمان نزدیک امیدوار بود. اما تحقیقات بنیادی به لحاظ سرمایه گذاری نیز بنیادی هستند. البته ممکن است در جایی، حضور خود جوش بیشتر به چشم بخورد. امّا در جایی باید به این خودجوشی کمک کرد.
در واقع، چه اشکالی دارد که دولتها در زمینه پژوهش کمک کنند. شاید بارها به خطا رفته باشند، اما همیشه که چنین نیست. البته در این راستا، از سوی دولت اقدام های صورت گرفته که یکی از آنها، تأسیس حمایت از کرسیهاست. اما شایسته است در تأمین بودجه مورد نیاز آن ردیف مالی اتخاذ شود تا تأثیرگذاری این هیئت در مدیریت، برنامه ریزی و اجرا مضاعف نشود.[24]
آزاداندیشی علمی
این رویه خود دارای قواعد و ضوابطی است:
یک ـ فهم حجاب حاصل از علم و دوری جستن از آثار ویرانگر آن:
به تعبیر ملا صدرا: حجابی عظیم است؛ حجابی که دل را از غفلت و جهالت و از خودپرستی و ساده لوحی و حب جاه ریاست بیهوده به هر سو گشتن، بی دینی و حرام کاری، قبول مناصب و تقرب به فرمانروایان، دوری جستن از نیازمندان و گوشه گیران و گمنامان باز میدارد، همگی این کارها نتیجه نادانی و معارض با دانایی است.[25]
کنار رفتن این حجاب، عالمان صالح را با جهانی فراگیر و ناآشنا، درگیر میسازد و سبقت بر دیگران برای وصول به مقامات دنیوی در نزد آنها پست میآید.
دو ـ دوری از عالم نمایان جاهل
این امر در دوران افول و انحطاط علمی، بسیار رخ مینماید؛ چه اینکه برخی از عالم نمایان، جای خالی علما را پر میکنند و نگرش مردم را نیز تغییر میدهند و حقایق را بر ایشان وارونه جلوه میدهند.
ملا صدرا در نامه خود به «میرداماد» مینویسد:
از انقلاب و تراجع روزگار، چنان صورت ترتیب و تمیز برخاسته و مردم زمان چنان از حرف هنر و فضل مخرب گشته اند که محض کمال را نقص میدانند و عین شرف را خسّت میبینند. انقیاد نفس اماره را اطاعت اوامر الهیه میپندارند و خدمت حکام و سلاطین را ترویج شرع مبین نام مینهند.[26]
سه ـ اصلاح روش علمی و پرهیز از غرور علمی
امروز باید از روش علمی و مجرب در راستای باز تعریف و جذابیت به مفاهیم دینی بهره گرفت. توقف و اصرار و ابرام بر روشهای پیشین مانع است و انسان آزاد اندیش از این موانع بر حذر است. آقای «محمد واعظ زاده خراسانی» میگوید:
امام در درس اصول خود مکرر میفرمود: «از این بحث بی فایده یا کم فایده فارغ شدیم و اینک، به بحث دیگری از همان قماش میپردازیم». یا میفرمودند: «شما پس از یکی دو دوره خود را بی جهت معطل نکنید. بروید به داد اسلام برسید. اما من چارهای ندارم. جز تکرار همین مطالب. مدرس، بیچاره است». یا فرمود: «این درس که ما میخوانیم و از آنچه در بازار میگذرد، بیگانه است و قابل پیاده شدن نیست. باید فقه اسلامی را آن طور مطرح کرد که قابل عمل و پیاده کردن باشد».[27]
مدیریت آزاداندیشی نظریه پردازی
هر چند که باید راه تحوّل و آزاداندیشی را بازگذاشت، اما باید آن را مدیریت کرد تا به تخریب ساختارها و بر هم خوردن پایههای هویت ملی و دینی نینجامد. این کار مدیریتی صحیح میخواهد، البته نه در سوی دولت و وزارت علوم، بلکه از سوی نخبگان با اساتید و فضلای حوزه و دانشگاه، که باید درپی حرف نو باشند. اما جهت حرکت آن را هم باید سنجید و هدایت کرد.
به طلاب و دانشجویان جوان باید برای اظهار نظر نباید بیمناک بود؛ هرچند که در محیط ما مباحث مهم تخصصی در زمینههای سیاسی، اجتماعی، فکری و مذهبی باشد، البته در محیطهای سالم و بین صاحبان توان و قدرت باید بحث شود. بیتردید، کشاندن این بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی تنها سبب میشود که برخی جوگیر شده و نتوانند خود را حفظ کنند. باید در محیطهای خاص و آزاداندیشانه این مباحث طرح شود تا مشکلات کمتری بهوجود آید.[28]
البته میتوان بین آزاداندیشی و نظریه پردازی تفاوت قائل شد و آن اینکه، با آزاداندیشی زمینه تولید علم فراهم میآید. توجه داشته باشیم که مقالهها (ISI) هر چند در نوع خود قابل تقدیر است، اما لزوماً به تولید علم، به ویژه علوم بومی اسلامی انسانی نمیانجامد. استاد حوزه و دانشگاه باید نظریه پردازی کرده و محیط آزاداندیشی را تقویت کند. تدریسهای ضبط صوتی فایده چندانی نخواهند داشت. باید چهرههای جدید و جوان پا به عرصه بگذارند و روند جایگزینی علمی شکل بگیرد. جایگاه آزاداندیشی، تجربه و تفکر اسلام در تولید علم اساسی است. ضرورت فهم مسائل و برخورداری و بهره گیری از حکمت، ارتباط علم و عقل، منزلت دانشمند و تعهد و تخصص داشتن در این مسیر، بسیار با اهمیت است.
در راستای حمایت از آزاداندیشی و نظریه پردازی، دولت اسلامی وظایفی بر عهده دارد که رهبر معظم انقلاب آن را چنین تصویر میکند:
وظیفه حتمی دیگر دولت اسلامی، گسترش علم و دانایی است؛ چون دولت اسلامی بدون گسترش علم و دانایی به جایی نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشی هم مهم است. واقعاً انسانها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان، تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، به طور طبیعی، آزادی بیان هم هست. عمده، آزادی فکر است که انسانها بتوانند آزاد بیندیشند. در غیر فضای آزاد فکری، امکان رشد وجود ندارد. برای فکر، برای علم، برای میدانهای عظیم پیشرفت بشری اصلاً جایی وجود نخواهد داشت. ما در مباحث کلامی و مباحث فلسفی هر چه پیشرفت داشتیم، در سایه مباحثه، جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشکالی که ما همواره به بخشهای فرهنگی داشته ایم، این بوده که به نقش خودشان به عنوان یک دولت اسلامی در صحنهی کارزار فکری درست عمل نمیکنند.[29]
همچنین معظم له در سخن دیگری، این رسالت را متوجه چهرههای علمی و فرهنگی دانسته و میفرماید:
یکی از وظایف نظام جمهوری اسلامی، حمایت صریح از برخورد افکار به شکل سالم است. این کار، ظرف و مجرا لازم دارد و این مجرا، بایستی به وسیله خودِ دوستان دانشگاهی و حوزوی در بخشهای مختلف تنظیم شود. آنها باید این مجرا را درست کنند و امکان بدهند.
امروز متأسفانه فضا طوری است –چون این کارها را نکرده ایم –که اگر کسی بیاید نه لزوماً یک نظریه نو، بلکه یک بدعت، یک سنّت شکنی یا یک لگدکوبی به یک مرز را سرِ چوب کرده و بلند کند و هیاهو راه بیندازد، میتواند عدّهای را به صورت عوام فریبانه دور خود جمع کند. مخالف او هم با همان روش با او برخورد میکند و بنا میکند به محکوم کردن او از یک موضع طرد و لعن.
شاید اصل محکوم کردن درست باشد اما خیلی از اوقات شیوه اش درست نیست. گاهی هم میبینیم که کارهای خوبی در این زمینه انجام میشود. البته هر دو کار، غلط است؛ چون اگر آن نظریه نو است، اول باید در یک مجمع تخصصی مطرح شود، هیئت منصفه مورد قبولی علمی بودن آن را تأیید کند که بر پایههای علمی استوار است و مثلاً حرّافی و لفّاظی و عوام فریبی و جنجال سازی نیست. اول باید این را مشخص کنند. بعد از آنکه معلوم شد ارزش علمی دارد، مورد نقّادی قرار گیرد و حق و ناحق بودن، اشکال کردن بر موارد آن و تثبیت یا رد کردن پایههایش آغاز شود. این معنا در دانشگاهها در همه زمینههای علمی حتی علوم محض، علوم پایه، علوم طبیعی و علوم انسانی جاری است و در زمینههای فرهنگی و اعتقادی و معارف و علوم حوزوی هم جاری است. این کار باید بشود. حوزه و دانشگاه این کارها را باید بکنند. شما جمعی هستید که میتوانید در این مجموعه کار نقش ایفا کنید و حقیقتاً ما به آن احتیاج داریم.[30]
البته منظور مقام معظم رهبری تنها نظارت و اشراف کلی نیست، بلکه رصد فعالیتها و میزان پیشرفت آنها و برنامه ریزی برای پیشبرد آنها نیز مورد توجه است. از این رو، میفرمایند:
باید دستگاههای فرهنگی کشور (چه آنچه مربوط به دولت است، چه آنچه زیر مجموعه دولت نیست، مثل صدا و سیما) روشن کنند که در مقابل تهاجم گسترده فرهنگی دشمنان چه تدابیری را برای اعتلا و بارور کردن فرهنگ اسلامی و انقلابی و عمومیت بخشیدن به نقاط برجسته آن به کار بسته اند. دستگاههای علمی کشور –که مدیران آن در دانشگاهها و حوزههای علمیه کشوراند –مشخص کنند که برای تولید علم، آزاداندیشی علمی و تضارب افکار –که ما از دانشگاه و حوزه این مسائل را مطالبه کردیم –، چه تلاش و کار بزرگی را انجام داده اند؛ چقدر پیش رفته اند و چه کارهای دیگری را بایستی انجام دهند.[31]
رهبر معظم انقلاب، یک بار دیگر نقش رسانه در نهضت تولید علم و اندیشه را مورد نظر قرار داده و میفرماید:
وقتی پیشرفت علمی وجود داشته باشد، پیشرفت فن آوری را هم با خودش میآورد و پیشرفت فن آوری هم کشور را رونق میدهد و در جامعه، نشاط به وجود میآورد. اگر علم نباشد، هیچ چیز نیست و اگر فن آوری هم نباشد، فن آوری عاریهای و دروغی و وام گرفته از دیگران است؛ مثل صنعتهای مونتاژی که وجود دارد. علم را باید رویانید. به نظر من، رسانه میتواند در نهضت تولید علم و فکر و نظریه و اندیشه در زمینههای مختلف –چه در زمینه فنی و چه در زمینه انسانی و غیره –نقش ایفا کند. شما میتوانید خط تولید علم و فکر و نظریه را برنامه ریزی شده دنبال کنید؛ به بحثهای منطقی و مفید دامن بزنید؛ کرسیهای نوآوری را تلویزیونی کنید و چهرههای علمی نوآور خوب را مطرح نمایید.[32]
با بررسی و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری حول نظام آموزشی و پژوهشی حوزه نیز این نتیجه به دست میآید که اگر حوزه علمیه بخواهد همچون گذشته پرچمدار تمدن اسلامی باشد و این انقلاب و نظام را ـ که خود محصول تلاش حوزه است ـ یاری رساند و جهان اسلام، بلکه غیر مسلمانان را نیز تحت پوشش قرار دهد، باید نظام آموزشی و پژوهشی خود را به گونهای طراحی کند که در عین وفاداری به اصول و ارزشها و پایبندی به فقه سنتی و جواهری، پویایی و نشاط علمی را توسعه داده و در جریان تحولهای فکری و اجتماعی جهان معاصر قرار گیرد و نیازمندیهای نسل جوان و شیفتهی معنویت را شناخته و در کانون توجه خود قرار دهد. در این صورت است که شبههای شناخته و پاسخ داده میشود. فرهنگ تفقه و تولید، جایگزین ترجمه میشود و در یک کلمه جهان، شاهد درخشش مجدد تمدن اسلام و گرایش نسل نو و محقق و اندیشمند معاصر به فرهنگ اسلام ناب محمدی خواهد بود.
مقام معظم رهبری در دو دهه گذشته، همواره به ایجاد نظم و برنامه ریزی مناسب و روزآمد، در حوزههای علمیه تأکید و راه حلهای متناسب و عملی را هم ارایه فرموده اند، اینک، به منظور تبیین هر چه بیشتر محتوای نامه مقام معظم رهبری به فضلای حوزه علمیه، دیدگاههای آموزشی –پژوهشی ایشانو راهکارهای ارایه شدهشان ایشان را میآوریم؛ تا این رهنمودها چراغ راه مدیران و برنامه ریزان حوزه علمیه قرار گیرد.
[1]. اصول کافی، ج 1، ص 13 .
[2]. همان، ج 2، ص 86 .
[3]. تفسیر نمونه، ج 19، ص 413- 411
[4]. محمد، 21
[8]. بیانات در دیدار، اعضای انجمن اهل قلم 7/11/1381 .
[9]. بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 29/3/85 .
[10]. پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، در مورد کرسی های نظریه پردازی 16/11/1381 .
[11]. پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه عملیه در مورد کرسی های نظریه پردازی، 16/11/1381 .
[13]. پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی های نظریه پردازی، 16/11/1381.
[14]. پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی های نظریه پردازی، 16/11/1381.
[15]. دیدار جمعی از اعضای تشکل ها، کانون ها، نشریات و هیئت های مذهبی و شماری از نخبگان دانشجویی، 15/8/1382.
[16]. در دیدار با روحانیون استان سمنان، 17/8/1385 .
[17]. ابلاغ سیاست های ملی برنامه پنجم توسعه، به وسیله رهبر معظم انقلاب. 21/10/1387 .
[18]. دیدار با اساتید دانشگاهی 17/8/1385
[19].بیانات در جلسه با نخبگان 8/6/1388
[20]. بیانات در جلسه با نخبگان، 8/6/88 .
[21]. بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی، 13/7/90 .
[22]. بیانات در دیدار جمعی از اساتید، فضلا، مبلغان و پژهشگران حوزههای علمیه کشور، 8/9/86 .
[24]. سیده عاطفه موسوی اصل، www.irdc.ir.
[25].اسفار، تصحیح دکتر اعوانی، ص 12.
[26]. نامه ملاصدرا به میرداماد، راهنمای کتاب، (1341)، ص 762 .
[27].یادنامه استاد مطهری، مقاله سیری در زندگی علمی و انقلابی شهید، ج1، ص 335.
[28].مضمون سخن رهبری در دیدار با اساتید دانشگاه، 8/6/1388.
[29]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور و هیئت وزیران 8/6/1384 .
[30].بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم، 7/11/81 .
[31].بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در صحن جامع رضوی مشهد مقدس 2/1/1383 .
[32]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما 11/9/1383