یزد|مدرسه حضرت زینب |نشست

نقش نخبگان در راهبری معرفتی جامعه

شناسه خبر : 156772

1403/12/28

تعداد بازدید : 40

نقش نخبگان در راهبری معرفتی جامعه
به گزارش معاون پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها نشستی با عنوان نقش نخبگان در راهبری معرفتی جامعه با حضور سرکار خانم مرتضوی عضو نخبگان، در سالن شهید رئیسی این مدرسه برگزار شد
گزارش معاون پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها نشستی با عنوان نقش نخبگان در راهبری معرفتی جامعه با حضور سرکار خانم مرتضوی عضو نخبگان، در سالن شهید رئیسی این مدرسه برگزار شداوّلین مسئله‌ای که باید در نظر گرفته شود، مسئله‌ی مبدأ است، مسئله‌ی توحید است؛ «انّا لله و انّا الیه راجعون».(۲) مهم‌ترین مشکل دنیای امروز جدایی از خدا و اعتقاد به خدا و التزام به اعتقاد به خدا است. البتّه شاید اعتقاد ظاهری و صوری و اینها وجود دارد، لیکن به اعتقاد به خدا التزام نیست. اگر مسئله‌ی مبدأ حل شد، بسیاری از مسائل حل خواهد شد. وقتی انسان به این مسئله معتقد شد، این عزّت الهی، این توحیدی که این معنا را به ما نشان میدهد، یک نیروی عظیم و تمام‌نشدنی را در اختیار بشر میگذارد. «هُوَ اللهُ الّذی لا اِله اِلّا هُو المَلِکُ القُدّوس السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَیمِنُ العَزیزُ الجَبّار المُتکَبِّر سُبحانَ الله عَمّا یشرِکُون».(۵) وقتی انسان این‌جور توحیدی را معتقد بود، وقتی توانستیم این اعتقاد را در بدنه‌ی زندگىِ خودمان بسط دهیم، این مشکل اساسی بشریّت را حل خواهد کرد.مسئله‌ی دوّمی که مسئله‌ی اساسی است، قضیّه‌ی معاد، قضیّه‌ی محاسبه، قضیّه‌ی تمام نشدن قضایا با زوال جسم -با مرگ- است؛ این خیلی مسئله‌ی مهمّی است؛ اینکه حساب و کتابی در کار است؛ «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه». ملّتی که این اعتقاد را داشته باشد و در برنامه‌ی عملی‌اش این معنا باشد که «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه. وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَه»،(۶) در زندگی‌اش تحوّل اساسی به وجود خواهد آمد. اعتقاد به امتدادِ نتایج عمل، ایثار و جهاد را معنا میبخشد و منطقی میکند. یکی از ابزارهای مهمّ ادیان -که در اسلام به‌طور واضحی وجود دارد- مسئله‌ی جهاد است. جهاد باید همراه با ایثار باشد؛ وَالّا جهاد نخواهد شد. ایثار یعنی ازخودگذشتگی. در منطق عقل ابزاری، ازخودگذشتگی یک امر بی‌منطقی است. خب، چرا من از خودم بگذرم؟ این اعتقاد به معاد است که این را منطقی میکند، عقلانی میکند. وقتی ما معتقدیم که هیچ عملی از بین نخواهد رفت و همه‌ی اعمال محفوظ است و ما در آن زندگی واقعی -که حَیَوان واقعی و زندگی واقعی است؛ «اِنَّ الدّارَ الآخِرَةُ لَهِیَ الحَیَوان»(۷)- این اعمال را در مقابل چشممان خواهیم دید، آن‌وقت اینجا اگر برای تکلیف، برای وظیفه یک چیزی را از دست دادیم، احساس خسارت نمیکنیم؛ ولو آن چیز جانمان باشد، ولو آن چیز عزیزان و فرزندانمان باشد. باید اینها جزو الگوی پیشرفت بیاید و در پیشرفت یک جامعه معنا پیدا کند. بنابراین مسئله‌ی اصلی، مسئله‌ی توحید و مسئله‌ی معاد است.مسئله‌ی دیگر، مسئله‌ی انسان است؛ نگاه اسلام به انسان، محور بودن انسان. این موضوع در اسلام خیلی معنای وسیعی دارد. خب، پیدا است انسان اسلامی با انسانی که در فلسفه‌های مادّی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، بکلّی متفاوت است؛ این یک انسان است، آن یک انسان دیگر است؛ اصلاً تعریف این دو انسان یکی نیست. لذا محور بودن انسان هم در اسلام با محور بودن انسان در آن مکاتب مادّی بکلّی متفاوت است. انسان، محور است. همه‌ی این مسائلی که ما داریم بحث میکنیم: مسئله‌ی عدالت، مسئله‌ی امنیّت، مسئله‌ی رفاه، مسئله‌ی عبادت، برای این است که فرد انسان سعادتمند شود. اینجا مسئله‌ی سعادت و مسئله‌ی عُقبی متعلّق به فرد است؛ نه به این معنا که انسان از حال دیگران غافل باشد، برای آنها کار نکند؛ نه، «مَن اَحیاها فَکَأنَّما اَحیَا النّاسَ جَمیعا».(۱۰) در روایت هست که معنای این جمله را از امام پرسیدند، فرمود: تأویل اعظم آن این است که تو کسی را هدایت کنی. معلوم است که هدایت وظیفه‌ی همه است؛ لیکن در نهایت آن چیزی که از نگاه اسلام برای انسان مطرح است و اهم است، نجات خودش است. ما باید خودمان را نجات دهیم. نجات ما به این است که به وظایفمان عمل کنیم؛ که البتّه آن‌وقت وظایف اجتماعی، استقرار عدالت، ایجاد حکومت حق، مبارزه‌ی با ظلم، مبارزه‌ی با فساد، اینها همه جزو مقدّمات همان نجات است. بنابراین اصل این است. همه‌چیز مقدّمه است؛ جامعه‌ی اسلامی هم مقدّمه است؛ عدالت هم مقدّمه است. اینکه در قرآن کریم هست که «لِیَقوم النّاس بِالقِسط»(۱۱) -که به‌عنوان هدف انبیا ذکر شده- قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهایی عبارت است از رستگاری انسان؛ این بایستی مورد توجّه باشدمسئله‌ی بعد، مسئله‌ی حکومت است؛ که باز در این باب هم اسلام نظرات ویژه‌ای دارد. صلاح فردی در امر حکومت در اسلام، یک امر بسیار مهم و اساسی است. هر کسی به هر اندازه‌ای از مدیریّت که میخواهد مباشرت کند، بایستی صلاحیّت آن را در خودش به وجود بیاورد یا در خودش ببیند و بپذیرد؛ بدون این، عمل نامشروعی انجام داده. عدم عُلُو، عدم اسراف، عدم استئثار، مسئله‌ی مهمّی در امر حکومت است. خداوند درباره‌ی فرعون میفرماید: «کانَ عالیاً مِنَ المُسرفین»؛(۱۳) یعنی گناه فرعون این است: عالی است. بنابراین برای حاکم، عُلُو و استعلاء یک نقطه‌ی منفی است؛ نه خود او حق دارد استعلاء کند، نه اگر اهل استعلاء است، حق دارد قدرت را قبول کند، نه مردم اجازه دارند که او را به‌عنوان حاکم و امام جامعه بپذیرند.ب